دبیر تخصصی جشنواره تئاتر کمدی استان کرمان گفت: ما خیلی مساله در شهر داریم، اگر کمدی نخواهد اینها را اصلاح کند چه چیز دیگری میتواند؟
بابک دقیقی با ذکر مثالی گفت: شهرداری کلی هزینه میکند که مردم آشغالها را به موقع دم در بگذارند اما هر وقت دلشان خواست این کار را میکنند، چرا؟
به گزارش گفتارنو دبیر تخصصی جشنواره تئاتر استان در گفتوگو با هفتهنامه استقامت در خصوص این جشنواره توضیحاتی داده که بخشهایی از این گفتوگو در پی میآيد:
قبل از هر چیز باید بگویم که کمدی یک ژانر اصلی در تئاتر است که از نظر تاریخی پا به پای تراژدی جلو آمده یعنی تراژدی و کمدی در تئاتر و سینما از ریشه دارترین ژانرها هستند. تراژدی به خاطر فخامتی که دارد گاهی مورد توجه قرار گرفته اما کمدی هم یکی از ژانرهای اساسیست. ژانر کمدی در کرمان در مقایسه با گونههای دیگر تئاتر، همیشه در حاشیه بوده و جالب آنکه؛ اگرچه بخش عمدهای از جامعه، مخاطب تئاترهایی است که در این ژانر تولید میشوند اما کمدیهای کرمان عموما مورد تایید جامعهی نخبه نیستند.
این در حالی است که به نظر میرسد امروزه یک ضرورت دیگر وجود دارد و آن توجه کارشناسان به طنز و کمدی است. تحلیل من از آینده این است که حتی اگر این جشنواره برگزار نمیشد، به خاطر مناسبات اجتماعی و مسایلی که در حال وقوع است، گرایش به سمت کمدی خود به خود داشت بیشتر میشد و من فکر میکنم که تا یکی دو سال آینده در کرمان گرایش به این ژانر بیشتر هم خواهد شد، کما اینکه نشانههایی میبینم که متوجه میشوم تمایلاتی به این سمت دارد شکل میگیرد. بنابراین حالا که این اتفاق به طور طبیعی دارد میافتد، باید نگاهها به آن تخصصی بشود.
نمیخواهم تعیین تکلیف کنم بلکه منظورم این است که اگر قرار است از کمدی از حاشیه به متن بیاید، چه بهتر که با یک ساز و کار تخصصی این اتفاق بیافتد. بد نیست به این نکته اشاره کنم که نکتهی خیلی جالب و امیدوارانه برای من این بود که پیشنهادهای معاونت فرهنگی- اجتماعی شهرداری در این جشنواره، با دغدغهی بخش عمدهای از جامعه هماهنگ بود.
ممکن است همپوشانی مورد نظر را بیشتر توضیح دهید؟
آنها سه اصل اساسی را در نظر گرفتند. اول اینکه؛ آثار برای عموم اجرا شوند. اما جالب است که شهرداری بخش اعظم حمایتش را به اجرای گروههای منتخب جشنواره اختصاص داده است. این اتفاق در هیچ جشنوارهای نمیافتد اما اینجا همه چیز بعد از اتمام جشنواره شروع میشود؛ یعنی معاونت فرهنگی و هنری شهرداری از گروههایی که قصد اجرای عموم دارند حمایت میکند و امکاناتی را در اختیار آنها قرار میدهد: سالن، متریال برای طراحی و فروش بلیط.
دوم؛ از کمدی سخیف و لوده فاصله گرفته شود. این بخش، بخش تخصصی است. اگر ما انتظار یک فرم ایده آل را داشته باشیم، خطاست؛ نگاه واقع بینانه این است که ما در این پروسه فقط میتوانیم چند قدم به سمت جلو برویم. این بخش، بخش سختی است که حتی مطرح کردنش هم سخت است و بدیهی است که اجرای آن هم زمان میبرد، ولی اینکه این مسالهی دغدغهی مشترک جامعهی تئاتری و معاونت شهرداری بوده خیلی خوب است؛ مگر نه اینکه خیلی از گونههای نمایش ایرانی به خاطر انواع انحراف (که باید آن انحرافات، آسیب شناسی شود) از بین رفتند و مثال خوب آن هم پیش پرده است که حتی میتوانست جهانی شود اما به انحرافات کشیده شد و ما این گونهی خوب نمایش ایرانی را از دست دادیم.
سوم؛ آثار با فضای شهری ارتباط داشته باشند. شهرداری نظرش مطرح کردن معضلات شهری بود من هم موافقت کردم. ما خیلی مساله در شهر داریم، اگر کمدی نخواهد اینها را اصلاح کند چه چیز دیگری میتواند؟ مثلا ترافیک، را در نظر بگیرید یک مسالهی ساده است ولی در واقع عارضیست بر مشکلی دیگر و این یک واقعیت است. خیلی هم تلخ است. نشان میدهد که جامعهی ما ساز و کار مناسبی ندارد. یا مثلا شهرداری کلی هزینه میکند که مردم آشغالها را به موقع دم در بگذارند اما هر وقت دلشان خواست این کار را میکنند، چرا؟ نمیشود گفت مقصر مردم هستند؛ همین طور تخریب فضاهای شهری یا هر نوع مسایل مربوط به آپارتمانها، و خیلی مشکلات دیگر که تراژدیها آفریدهاند و باید دیده شوند.
کمدی در واقع شناخت شهر و اجتماع است. اما با وجود اینها بخشی از ما همچنان در ایدههای کلان به سر میبریم در حالی که دوران کلان نگری تمام شده. دون کیشوتی که میخواست جهان را تصویر کند تمام شد. باید در مسایل ریز شد؛ مسایلی جزیی که ما در زندگی با آن درگیر هستیم. اما به نظر میرسد که هنوز نه فقط در تئاتر، بلکه در بخشهای دیگر هم این عقب افتادگی وجود دارد یعنی تعدادی از هنرمندان ما با تاریخ حقیقی و واقعی و اتفاقات روز، لینک نیستند. ما باید جریانی راه بیاندازیم و روی این مساله حساس بشویم و روی فهممان از شهر دقت و تامل بیشتری بکنیم. ما عموما یا شهر را نمیبینیم یا از آن انتقاد میکنیم آن هم انتقاد احساسی، نه واقع بینانه. در حالی که شهر محل رقابت، داد و ستد و مالکیتها است. ما این را فراموش کردیم. شهر محل اتفاقات دراماتیک است ما درام شهر را نمیبینیم و در انتزاعات ذهنی خود درافتادیم. ارتباطمان با شهرمان کرمان را از دست دایم. درامی که ما دنبالش هستیم در سطح شهر جریان دارد و باید پیدایش کنیم.
به نظرت قضیه خیلی آرمانی نشد؟
به هر حال منظورم این است که این سه محور، پایههای فکری جشنوارهاند و جشنواره فرعیست بر این اصول. و در عین حال اینها، سه هدف بزرگ و آرمانی هستند که برای به دست آوردنشان باید چند سال وقت گذاشت. در حال حاضر فقط میشود طرح موضوع کرد و یک قدم به سمت جلو حرکت کرد. در این پروسهی زمانی اگر یک قدم هم به جلو برویم، موفق بودهایم. اما نگرانی اصلی من این است که بخشی از جامعهی تئاتری متوجه این واقعیتها نشوند، با آن سطحی برخورد کنند و ارزش این مسیری که میرویم را متوجه نشوند. واقعیت امر اصلا رقابت نیست، رقابت شاید بخش بزک کردهی این اصل است که البته شان خودش را هم دارد ولی اگر در مسیر رسیدن به این سه محور، یک قدم جلو نرویم ، جشنوارهمان تنها یک نقطهی توخالی تبدیل خواهد شد.
این جشنواره از چه بخشهایی تشکیل شدهاست؟
"جلسات نقد”؛ و توصیهی ما به همهی گروهها این بوده که با حداکثر نیرو در جلسات نقد شرکت کنند و بیشترین وقت خود را روی جلسات نقد و بررسی کار بگذارند. "کارگاه آموزشی”؛ آقای یدالله آقاعباسی کارگاهی برای معرفی عناصر نمایشهای شادی آور ایرانی برگزار خواهد کرد. "نمایش فیلم” سه فیلم خوب از تئاتر کمدی به همراه جلسات نقد نمایش داده خواهد شد. و در نهایت: "اختتامیه”؛ در این مراسم نتایج اعلام میشود و در مقایسه با دیگر جشنوارهها شهرداری جوایز نسبتا خوبی هم برای کمک به گروههای منتخب در نظر گرفته است. و همچنین: "حمایت از اجرای عموم بعد از اختتامیه.” لازم میدانم این توضیح را اضافه کنم و بگویم که ما یک مجموعه درست کردیم که فقط یک شاخهی آن بخش رقابتی است.
شنیدهام انتقاداتی به گروه داوری شما در این جشنواره وارد است و بعضیها حضور افرادی مثل آقایان فرهاد اصلانی و فارس باقری را نسبت به سطح جشنواره، خیلی سنگین دانستهاند؛ چه پاسخی داری؟
خودم هم میشنوم که چون این جشنواره، دورهی اولش است، با این تیم داوری توازنی ندارد. ولی من با اعتقاد به اینکه حرکتی که شروع کردهام یک حرکت جدی است، سعی کردم برای داوری یک تیم حرفهای را انتخاب کنم که نگاهشان جدی است. وقتی که ما در معرض فرهاد اصلانی به عنوان یکی از بازیگرهای بیبدیل سینما و تئاتر ایران که اتفاقا کمدی ایران را هم بسیار حرفهای میشناسد، قرار بگیریم؛ یا در مقابل فارس باقری، متوجه میشویم که کارمان نباید لودگی باشد.
به خود فرهاد اصلانی و فارس باقری هم گفتم که شما «قرار نیست داوری کنید شما فقط دارید میآیید که با بچهها صحبت کنید و برسید به دیالوگی که از این ظرفیت برای تغییر در آنها انگیزه ایجاد کنید تا یاد بگیرند که به کاری که دارند میکنند اهمیت بدهند و تخصصی نگاه کنند.»
در واقع از حضور آنها قصد تبلیغاتی ندارم و فقط دنبال این هستم که آنها بتوانند تاثیرات فرهنگی بگذارند و البته میدانید که در کنار این دو نفر، عبدالرضا قراری هم داور بومی جشنواره خواهد بود.
پتانسیل هفت گروه منتخب جشنواره را به لحاظ استعداد چطور ارزیابی میکنی؟ مخصوصا که آنها ظرفیت بخشی بزرگی از تئاتر کمدی کرمان را نمایندگی میکنند؟
شاید سطح کارها رضایت خوبی را ایجاد نکند، اما آنچه ما در واقعیت داریم میبینیم این است که کارها به سمت جلو حرکت کردند و گروهها ذهنهای خوبی دارند، عموما هم از رکاکتهای کلامی و لودگیها، خیلی فاصله گرفته شده. وقتی دغدغهی یک گروه این است که میخواهد کارش لوده نشود، یعنی با قبل فاصله گرفتهایم. اما در بخشهای تخصصی ایراد داریم؛ مثل قصه، ساختار و … که این ایرادات شاید مختص به کمدی هم نباشد و دامنگیر کلیت تئاتر است.
در ضمن برگزاری این جشنواره به خودی خود حساسیت را نسبت به ژانر کمدی بالا برده اما رشد مخاطب پروسهای زمانبر است تا زمانی که مردم خود بدانند باید به چه بخندند و با چه بگریند؟
از طرفی دیگر میتوانم بگویم با پیشنهاداتی که داشتم یا دارم، میخواستم نظراتم را مطرح کنم مثلا پیشنهاد دادم که شهرداری برای این جشنواره دبیرخانهی تخصصی دائمی تشکیل بدهد. یا پیشنهاد داده بودم که چند گروه تئاتری از استانهای دیگر دعوت کنیم که مقدور نشد.
چرا مقدور نشد؟
بگذارید با یک پرسش از استاندار کرمان، پاسخ شما را بدهم و به عنوان نمونه و مثال از ایشان که خیلی هم برایشان احترام قائلم در جایگاه یک مسوول ارشد بپرسم: «جناب رزم حسینی! چرا وقتی به توسعهی شهر کرمان فکر میکنید، میگویید:کرمان باید آبادترین شهر جنوب شرق کشور باشد و چرا نمیگویید که کرمان باید یکی از بزرگترین و آبادترین شهرهای آسیا باشد؟ »
میخواهم با این تلویح، پای یک معضل کلی و فرهنگی را به میان بکشم و در جواب شما بگویم مقدور نشد چون ما رویا نداریم. یک مثال دیگر: وقتی من سه دوره دبیر همایش روز جهانی تئاتر در کرمان بودم این رویا را در سر میپروراندم که آن همایش را به یک فستیوال هنری و بینالمللی بزرگ برای شهر کرمان تبدیل کنم؛ من به این رویا فکر میکردم اما همه مرا به جای رویا پردازی به توهم متهمم کردند!
ما این معضل فرهنگی را داریم که انگار رویا و آرزو نداریم یا کم داریم و یا آرزوهامان را بزرگ برنمیداریم و این مشکل و مانع بزرگ محدود به عرصهی هنر هم نیست و مشکل بزرگ همهی مردم و مسوولان ما است. بیایید به آن هم فکر کنیم تا خیلی از امورات ناممکنمان مقدور شود.