قانون نوشت:
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی با انتشار گزارشی مبنی بر بررسی تفاوت های جنسیتی و وضعیت ازدواج در کشور، فرضیه کم بودن تعداد پسران در مقایسه با دختران و تاثیر آن بر مقوله ازدواج را به کلی رد کرده است.
این گزارش با اعلام این مساله که تعداد پسران هرگز ازدواج نکرده در گروههای سنی ۱۵ تا ۳۴ سالگی بیش از دختران است و با بیان یک تبصره فرهنگی، به توضیح ماجرای کمبود کیس ازدواج برای دختران در جامعه ایران پرداخته است. در این گزارش مضیقه ازدواج در کشور ایران را موضوعی اجتماعی فرهنگی دانسته و نه مساله جمعیتی. این درحالیست که بحث مضیقه ازدواج در کشور ایران یک مساله جمعیتی با تاثیرگذاری عوامل فرهنگی و اجتماعی است.
آنچه مرکز پژوهش های مجلس در گزارش خود نادیده گرفته است، مساله جمعیتی و ترکیب مسائل فرهنگی و اجتماعی در روستاهاست. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارش خود آورده است:«با توجه به اینکه در نظام عرفی ازدواج در ایران، مردان تمایل دارند با زنانی کوچکتر از خود ازدواج نمایند و این میزان معمولایک فاصله سنی 3- 5 ساله است ، باید بررسی شود در صورتی که مردان با زنانی کوچکتر از خود ازدواج کنند وضعیت به چه شکلی خواهد بود.
تفاضل مردان هر گروه سنی با زنان یک پنجه کوچکتر، نشان از کمبود مردان در سن ازدواج و فزونی زنان به ویژه در در گروه سنی 25-29 ساله و 30- 34 ساله دارد. امری که می تواند در صورتی که مردان اصرار به ازدواج با زنان کوچکتر از خود داشته باشند(تمایلی فرهنگی )منجر به کاهش ازدواج در این دو گروه سنی باشد.» این گزارش در ادامه با بررسی دیتاها معتقد است وقتی تعداد مردان ازدواج نکرده را با زنان ازدواج نکرده در یک پنجه کوچکتر از خود مقایسه کنیم، به این واقعیت میرسیم که در این بین، تعداد دختران ازدواج نکرده کمتر میشود و این آمار تاییدی است بر این ادعا که پسران ایرانی با دختران کمسن تر از خود ازدواج میکنند و این اتفاق باعث میشود که در گروه سنی ۳۰ تا ۳۴ سال، کیس ازدواج برای دختران کمتر باشد.
مضیقه به معنای عدم تعادل و نابرابری امکانات و خواستههاست. این عدم تعادل در موقعیت ازدواج، با عنوان مضیقه ازدواج نام برده می شود. در واقع افرادی در سن ازدواج هستند و متقاضی ازدواجند اما به دلایلی ازدواج برای آنها میسر نیست زيرا نوعی عدم تعادل بین جمعیت زن و مرد وجود دارد و علت آن عدم تعادل در دوجنس در سنین ازدواج است. نسبت جنسی در بدو تولد بهطور طبیعی میل به رقم 105 دارد یعنی تعداد پسران بیشتر از دختران است و کم کم در سنین بالاتر نسبت جنسی کاهش می یابد و به حالت طبیعی و رقم 100 نزدیک می شود.
درواقع بصورت طبیعی یک تعادلی بین تعداد دختر و پسر وجود دارد و فقط رشد جمعیت است که این تعادل را به هم می زند. اگر رشد جمعيت مثبت باشد مضیقه ازدواج به نفع پسران و اگر رشد جمعيت منفی باشد بالعکس است. نکته ای که وجود دارد این است که اگر قرارباشد پسران با دختران هم سن ازدواج کنند مضیقه ای وجود ندارد اما اکثر ازدواج های کشور نشان می دهد که معمولا اختلاف سنی وجود دارد. مقایسه میانگین سن اولین ازدواج مردها در نقاط شهری نشان می دهد سن اولین ازدواج در هر دو گروه زن و مرد با آهنگ یکسانی بالا رفته است. نکته اصلی این مقایسه آماری در روستاهاست. آمارها در روستاها نشان می دهد که سن اولین ازدواج زنان و مردان در روستاها نیز افزایش داشته است. اما برای اینکه مشخص شود مضیقه ازدواج برای زنان است یا مردان باید از شاخص دیگری به نام تجرد قطعی استفاده کرد.
نسبت تجرد قطعی درکشور (یعنی صفر بودن شانس ازدواج) بر اساس سرشماری 1390 برای مردان 8/1 و برای زنان 8/2 است. این شاخص بیانگر نسبت درصد کسانی است که هرگز ازدواج نمیکنند. از سن 45سالگی به بعد برای زنان و از سن 50سالگی برای مردان، درصد ازدواج نکردهها تقریبا ثابت میماند. براین اساس سنین 45 و 50سالگی را به ترتیب برای زنان و مردان سن تجرد قطعی نامیدهاند. نسبت تجرد قطعی، شاخصی است که اندازهاش متغیر و در جوامع مختلف تحت تاثیر عوامل اقتصادی-اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و مذهبی متفاوت از یکدیگراست.
معمولا تجرد قطعی نزد مردان بیش از زنان است. مهاجرت از عواملی است که میتواند در تجرد قطعی تاثیرگذار باشد. از آنجا که حرکتهای مکانی و مهاجرت در بین مردان متداولتر از زنان است، گاه در مناطقی که بهشدت مهاجرفرست هستند، تجرد قطعی زنان بیشتر از مردان میشود و در عوض در مناطق بهشدت مهاجرپذیر، تجرد قطعی مردان افزایش مییابد. در سالهای بلافاصله بعد از جنگ دوم جهانی به سبب تاثیر عامل مهاجرت، تجرد قطعی زنان در کشورهای مهاجرفرستی چون ایتالیا، انگلستان و بلژیک افزایش یافت.
در حالی که در همین سالها در کشورهای مهاجرپذیر، مانند آمریکا و کانادا، تجرد قطعی مردان افزایش یافت و این امر در واقع سرآغاز توجه به بحث عمومیت و فراگیری ازدواج قرار گرفت. آمارها نشان می دهد شاخص تجرد براي زن و مرد شهري نسبتا به يك اندازه افزايش يافته است. ولي آيا براي زن و مرد روستايي هم اينگونه است؟ بايد توجه داشت كه اگرچه شاخص تجرد براي زنان شهري بيشتر از زنان روستايي است، اما فرصت هاي ازدواج در شهر قطعا بيشتر از روستاها بوده و همين باعث افزايش اختلاف زياد بين شاخص تجرد مردان و زنان روستايي است. شاخص تجرد مردان از سال 75 به 85 تغييري نكرده است اما اين شاخص براي زنان روستا افزايش نسبتا زيادي دارد. پس در واقع اگر مضيقه ازدواجي هم براي زنان وجود داشته باشد اين مضيقه بيشتر متوجه زنان روستايي است.