کد خبر: ۱۸۷۷۵
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۷
ارسال به دوستان
ذخیره

 ایران نوشت: استاد جوان دانشگاه و شاگردش سه سال قبل سر سفره عقد نشسته بودند، وقتی در زندگی مشترک به بن‌بست رسیدند، راهی دادگاه خانواده شدند.
زن و مردی که روبه‌روی قاضی نشسته بودند، تا سه سال پیش در یکی از دانشگاه‌های تهران به‌عنوان استاد و دانشجو سرگرم کار و زندگی خودشان بودند. اما در آن صبحِ سرد زمستانی به‌عنوان زن و شوهر باید درباره پرونده‌ای حرف می‌زدند که با موضوع دادخواست «مطالبه مهریه» به جریان افتاده بود.

«جابر» به‌عنوان استاد در چند دانشگاه تدریس می‌کرد و آن‌طور که می‌گفت در طول سال بیشتر از ۱۲۰۰ دانشجو در کلاس‌هایش حضور دارند. مردی ۳۸ ساله بود، کت و شلوار اتوکشیده‌ای بر تن داشت که با پیراهن چهارخانه و پلیور قرمز همخوانی داشت، عینک طبی زده بود و هر چه می‌گفت در تکه کاغذی یادداشت می‌کرد. همسرش «شراره» ۲۸ ساله و کارمند یک شرکت خصوصی بود که مانتوی سفید و مشکی رنگ پوشیده بود و شال گلداری هم بر سر داشت. مرد آرام سخن می‌گفت و بر خلاف او زن تند تند و با هیجان حرف می‌زد.

به محض ورودشان به اتاق، قاضی «محمود سعادت» پرونده و مدارک ضمیمه آن را بررسی کرد. بعد از چند لحظه رو به مرد، گفت: «همسرتان درخواست مطالبه مهریه داده‌اند، آیا امکان پرداخت مهریه را دارید؟»

مرد جواب داد:«یقیناً مال و اموالی ندارم که بتوانم ۱۱۴ سکه طلا یکجا را پرداخت کنم. اما سعی می‌کنم بتدریج آن را بپردازم. چند ماه پیش هم که مرا تهدید به مطالبه مهریه کردند، عرض کردم که نیازی به شکایت نیست. مهریه حق شماست و همه آن را خواهم داد. اما گویا مشکل این خانم دریافت مهریه نیست...»

قاضی تمایل نداشت چندان وارد جزئیات اختلاف آنها شود، اما جابر به حرفش ادامه داد و گفت:«الان که خدمت شما هستم، نه خانه‌ای برایم مانده و نه حتی یک دست لباس دیگر. یک روز وقتی از دانشگاه به آپارتمان اجاره‌ای‌مان مراجعه کردم نه از همسرم خبری بود و نه از اثاثیه منزل. خانه را به صاحبش بازگردانده بود و همه چیز، حتی لباس‌ها و کتاب‌هایم را با خودش برده بود...»

زن که تا آن لحظه ساکت بود، رو به قاضی گفت:«شوهرم علاقه‌ای به زندگی با من ندارد، یک شیفت در شرکتی دولتی کار می‌کند و بقیه اوقات هم در چند دانشگاه تدریس می‌کند. دیگر وقتی برای من و زندگی‌اش باقی نمی‌ماند. به همین خاطر ترجیح می‌دهم تا دیر نشده طلاق بگیریم چرا که نمی‌خواهم فقط همخانه باشیم!»

مه رقیقی آسمان تهران را فرا گرفته بود. مرد دوباره از پنجره دادگاه نگاهی به بیرون انداخت وبه یاد نخستین روزهای آشنایی با همسرش افتاد. در یکی از روزهای مهر ماه چهار سال پیش که آسمان آبی و کلاس گرم بود، برای نخستین بار اسم او را از روی دفتر حضور و غیاب صدا زد. همه می‌دانستند استاد خیلی سختگیر است و برایش میان شاگردان تفاوتی وجود ندارد، با این حال چون با شراره همشهری بود، او را در گوشه ذهنش به خاطر داشت. شراره چند ترم بعد از دانشگاه رفت و فارغ‌التحصیل شد. استاد یادش می‌آمد که درست یک سال بعد، هنگام خروج از کلاس و در مسیر خانه شراره را دوباره دید. چند جمله میان استاد و دانشجو رد و بدل شد، تا اینکه به خیابان رسیدند. در آن لحظه‌ها شاگرد بدون مقدمه گفت: «استاد چرا تا به حال ازدواج نکرده‌­اید؟» و او جواب داد:«راستش فرصتی پیش نیامده. از طرفی مورد مناسبی هم پیدا نکرده‌ام» و شراره ادامه داد:«من تازه فهمیده‌ام که با هم همشهری هستیم. راستش من همیشه به شما علاقه‌مند بودم و دلم می‌خواهد با هم ازدواج کنیم...» استاد شماره شراره را گرفته بود تا خوب به این موضوع فکر کند. چند ماه بعد از آن ملاقات تصادفی، چند باری هم به کافی شاپ و رستوران رفتند و چند دفعه هم تلفنی صحبت کردند.

جابر که در تهران تنها زندگی می‌کرد، با خودش می‌گفت سن و سالش هر روز بالاتر می‌رود و بهتر است زودتر ازدواج کند. یک روز هم دلش را به دریا زد و به تنهایی به خواستگاری رفت. آن شب همه موارد و مسائلی که ممکن بود بعدها مشکلی در زندگیشان به وجود بیاورد به عروس خانم و خــــــــــــانواده‌اش گفت. از وضــــــــع مالی متوسط اش، اهمیت آبرو و اعتبارش، سازگار بودن زن، اهمیت اخلاق، گذشت و... حرف زد. همان شب قرار عقد گذاشته شد و هفته بعد خانواده داماد از شهرستان به تهران آمدند.

در مراسم عقد بود که مادرش به جابر خبر داد خواهر و برادر عروس هر کدام با همسردومشان آمده‌اند. با این حال جابر اهمیتی به موضوع نداد و به مادرش سفارش کرد به کسی چیزی نگوید. چند ماه بعد استاد و دانشجوی دیروز به‌عنوان زن و شوهر راهی خانه جدیدشان شدند و زندگی مشترکشان را آغاز کردند. اما در طول یک سالی که از زندگی آنها گذشت شراره به بهانه‌های مختلف مبلغ قابل توجهی از جابر پول گرفت. حتی خواهش کرد اجاره نامه آپارتمان به نام او باشد تا بتواند وام بگیرد. جابر هم برای خوشحالی همسرش هر کاری می‌کرد تا اینکه یک روز به طور اتفاقی فهمید که همسرش قبلاً هم یکبار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. با افشای این راز پنهان تازه داماد بشدت دلسرد شد، اما به روی خـــــودش نیاورد، چرا که برای او آبروی خانوادگی و اعتبار حرفه ای‌اش اهمیت داشتند. اختلاف‌های زن و شوهر از همانجا آغاز شد.قاضی سعادت از زن پرسید:«اگر مال و اموالی از همسرتان سراغ دارید می‌توانید به دادگاه معرفی کنید تا نسبت به ارزش دارایی ایشان نسبت به پرداخت مهریه شما رأی صادر شود. با این حال بهتر است شما هم صبور باشید و در مورد مشکلات گذشت کنید.»

مرد گفت: «هر چند ایشان با احتساب ودیعه آپارتمان و مبالغ دستی دیگر حدود ۱۰۰ میلیون تومان از من گرفته، همچنان علاقه مندم به زندگی‌مان ادامه دهیم. اما هر وقت که موضوع ادامه زندگی را پیش کشیده‌ام به من می‌گوید؛ تاریخ انقضای زندگی من و تو رسیده؛ مگر زندگی مشترک خانه اجاره‌ای است که تاریخ انقضا داشته باشد؟»شراره سرش را به پایین انداخت و گفت: «مهریه حق من است. باید مهریه‌ام را بدهی...»
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

امکان خرید بلیت نیم‌بها قطار و هواپیما برای معلولان شدید

رئیس کل دادگستری استان کرمان تاکید کرد: تعیین تکلیف کارگاه‌های ضایعاتی برای مقابله با سرقت

قیمت طلا، سکه و ارز شنبه 8 اردیبهشت 1403

اعزام سه گروه موسیقی جنوب کرمان به جشنواره‌های بین‌المللی

سامانه بارشی جدید آخر هفته وارد کرمان می شود / پیش بینی رگبار پراکنده باران طی امروز و فردا

رئیس مرکز کنترل دخانیات دانشگاه شهید بهشتی: مصرف قلیان در جمعیت نوجوان در حال افزایش است

فروش ۷۰ میلیارد تومانی املاک مازاد دستگاه‌های اجرایی استان کرمان

تیراندازی مرگبار؛ رسم غلط تیراندازی در مراسم عروسی در عنبرآباد دو کشته بر جای گذاشت

نقدی به سخنان رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان درباره خرابی دستگاه ام.آر.ای کلینیک بعثت و مجوز انرژی اتمی

کبد جوان 22 ساله کرمانی، به یک بیمار زندگی دوباره بخشید

پربازدید ها

روستای چاه‌غلامعلی زرند مسدود شد  

پیش‌بینی هواشناسی از وضعیت هوای کرمان طی امروز و فردا / روند افزایش دما از روز یکشنبه

کشف مواد مخدر و سلاح جنگي از قاچاقچیان مواد مخدر در ریگان

نتایج اولیه کنکور ۱۴۰۳ نیمه مرداد اعلام می‌شود

انسداد 10 راه روستایی در بم و آبگرفتگی برخی از منازل روستایی

رفع ۱۶ نقطه حادثه‌خیز و اجرای پل عابر پیاده در پنج نقطه حادثه‌خیز شهر کرمان

باند سازمان يافته قاچاق سوخت در کرمان منهدم شد

استاندار کرمان: تغییر الگوی بارشی قابل پیش‌بینی نیست؛ دستگاه‌ها آمادگی تجهیزاتی داشته باشند

رقابت بیش از ۱۲ هزار داوطلب کرمانی در نوبت اول کنکور

سامانه بارشی جدید آخر هفته وارد کرمان می شود / پیش بینی رگبار پراکنده باران طی امروز و فردا

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)