گفتارنو/ مهدیه هاشمی: جمعیت با صداهای بلند در حال صحبت کردن هستند هر کس دیگری را مقصر میداند.
در گوشهای عدهای برای طرفهای مقابل خطونشان میکشیدند. گاهی صدای جیغ و شیونی بلند میشد و پرستار قائله را ختم به خیر می کند...
در این میان اما سه کودک بودند که فارغ از دعوای بزرگترها به دنبال مادرشان میگشتند. اما مدام به این و آن پاس داده میشوند.
روی تخت جسد نحیفی به چشم میخورد؛ مریم با همان صورت کبود و معصومی که نزد مشاور هم رفته بود.
صورتش کبود بود همراه سه فرزندش نزد مشاور رفته بود. ظاهر آشفتهای داشت با لهجه صحبت میکرد. از حاشیهایترین قسمت شهر کرمان آمدهبود و گفتهبود: خانمجان قربونت برم کمکم کن شوهرم میخواد من رو بکشه.
وقتی یازده سالش بود هنگام بازی با دخترهای همسایه مادرش دستش را گرفته و پای سفره عقد نشانده بود.سیزدهساله بود که دخترش به دنیا آمد و دو سال بعد هم دو پسرانش متولدشده بودند.
روزگار سختی داشت. پانزده سال بیشتر نداشت اما سه کودک را میبایست بزرگ میکرد. شوهرش دست بزن داشت و همیشه کتکش میزد. شغل شوهرش آزاد بود و کمکم معتاد هم شده بود.
اوایل فقط تریاک میکشید اما طی چند سال به شیشه و کراک هم اعتیاد پیداکرده بود.
هرروز بیشتر در مواد غرق میشد دیگر سرکار هم نمیرفت و گاهی هم که کاری پیدا میشد فقط خرج اعتیادش میکرد.
به مشاور گفتهبود: «خیلی کتکم میزند از وقتیکه مادرم گفته طلاقت را میگیرم بدتر هم شده بود. تا دیروز، که بهزور من را سوار ماشین کرد و به خیابانی خلوت برد خیلی مواد زده بود در حین حرکت به من گفت بپر بیرون هر چه التماس کردم فایده نداشت چاقو را به طرفم گرفت و من در را باز کردم و پریدم وسط خیابان تمام تنم درد میکرد اما هنوز به خودم نیامده بودم که با ماشین دندهعقب گرفت پیاده شد و با چوب به جانم افتاد. حالا آمدم تا کمکم کنید من میترسم دوباره برگردم و او قصد جانم را بکند.»
برایش پروندهای در کلانتری تنظیم شده بود و قرار بود تا دادگاه به خانه نرود.
مادر مریم ماجرا را اینگونه تعریف کرده است: «مریم گمان میکرد همسرش در خانه نیست برای برداشتن وسایل بچهها و خودش به خانه رفت که همسرش به همراه خواهر و شوهر خواهرش وارد شدند و تا میتوانستند او را کتک زدند به هر بدبختی بود دخترم را از زیر مشت و لگد بیرون کشیدم و با بچهها بهطرف خانه راه افتادیم در بین راه حال مریم بد شد و گفت دستم شدید درد میکند گوشهای ایستادم تا اندکی استراحت کند بعد از لحظاتی بیهوش شد با 115 تماس گرفتم آمبولانس آمد و مریم را سوار کردند من و بچهها هم سوار شدیم اما نرسیده به بیمارستان فوت شد.»
صورت معصوم و جوان مریم آثار کبودی دارد درحالیکه هنوز مشخص نیست مرگ مریم در اثر ضربات ناشی از کتک زدن شوهرش بوده یا فشار و استرسی که تحمل کرده است.