تلاش میکند در موضع سابقش بنشیند، سوال میکند، درخت میکارد، ویدیو پر میکند و انتظار دارد شنیده شود. حتی همین گزارش هم ناخواسته گامی در راستای تأمین خواستههای اوست. احمدینژاد میخواهد به دورانی بازگردد که در صدر اخبار بود، دربارهاش مینوشتند و عکسهایش را منتشر میکردند. زمانی که سوال را با سوال جواب میداد بدون آنکه به پرسشهای اساسی درباره اقداماتش پاسخ بدهد.
بیشفعالی رسانهای محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری سابق در روزهای اخیر دو پرسش اساسی را پیش روی مخاطبان قرار میدهد. نخست آنکه انگیزه اصلی او چیست و دیگر آنکه چرا در این مقطع زمانی تصمیم گرفته به گفته خودش سکوت را بشکند و به بیان حقایق برای «ملت ایران» بپردازد!
او روز گذشته سومین بیانیهاش را منتشر کرد و ظاهرا قصد دارد همچنان مسلسلوار به انتشار بیانیههای جدید و ویدیوهای جنجالی ادامه دهد. اگر یک رئیسجمهوری سابق دیگر توانست با یک ویدیوی چند دقیقهای نتیجه انتخابات مجلس دهم را به لیست امید تغییر دهد، او احتمالا به این فکر میکند که چرا من نتوانم؟ تا اینجای کار اصولگرایان نیز موضع سکوت تأییدآمیز داشتهاند؛ احتمالا به این دلیل که بههرحال نوک تیز پیکان، دولت فعلی را نشانه رفته است.
رئیسجمهوری سابق در ویدیویی به نام «گزارش جمهور» که در سایت دولت بهار و پایگاههای اینترنتی نزدیک به او منتشر شد، اعلام کرده این گزارش خطاب به ملت ایران است. بهانه محمود احمدینژاد این است که در ٣سال و نیم گذشته، دولت او آماج تهمتهای فراوانی قرار گرفته و او ترجیح داده سکوت کند و حالا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری او از اعداد و ارقامی سخن میگوید که البته همگی مربوط به درآمدها و هزینههای دولت است، درست همانجایی که دولت او در سالهای گذشته مورد پرسش قرار گرفته است.
در قسمتی از اظهارات ویدیوایاش میگوید که «باید مشخص شود این پول کجا هزینه شده» یا در قسمت دیگری عنوان میکند هزار و ششصدمیلیارد تومان در حسابهای خزانه پول وجود داشته و این موضوع کمسابقه است! فارغ از برخی ادعاها و نیز مسائلی که در ویدیوی رئیسجمهوری سابق مطرح شده باید متوجه این نکته بود که او فعالیتهای عمومی، رسانهای و تبلیغاتی خود را در هفتههای اخیر به میزان قابل توجهی ارتقا داده است.
همزمان با معرفی حمیدرضا بقایی بهعنوان نامزد مورد حمایت جریان احمدینژاد، با انتشار یک ویدیو به مناسبت روز درختکاری در کنار بقایی و اسفندیار رحیممشایی بار دیگر بر تمایز میان خودش با جریان اصولگرایی تأکید کرد.
او که پیش از این در نخستین روزهای دهه فجر از مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد بازدید کرده بود در ویدیوی اخیر نیز مسائلی را در رابطه با ایرانگرایی و فردوسی، شاعر حماسی قرن چهارم هجری مطرح میکند که با توجه به سابقه اقداماتش در دوران ریاستجمهوری بلافاصله با انتقادهای گستردهای مواجه شد.
منتقدان رئیسجمهوری سابق ازجمله به این موضوع اشاره میکنند که او برخلاف ادعاهایش در دوران ٨ساله ریاستجمهوری اقدام موثری برای پاسداشت فرهنگ ایرانی انجام نداد، ضمن آنکه بزرگترین گروه منتقدان آقای احمدینژاد نیز در میان اهالی فرهنگ و هنر جای داشتند. ضمن آنکه سوابق اجرایی محمود احمدینژاد و حلقه اطرافیان وی نیز به هیچ عنوان توجیهکننده رویکرد اخیر او نبوده است.
مرور سوابق و اظهارات رئیس دولتهای نهم و دهم نشان میدهد، او در هر مرحلهای از دوران فعالیتش با پررنگ کردن یکی از موضوعات مورد علاقه بخشی از جامعه تلاش کرد موجی متناسب با موضوع مورد اشاره ایجاد کرده و سپس سوار بر امواج احساسات عمومی زمین بازی را به سود خود طراحی کند.
احمدینژاد همانگونه که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال ١٣٨٤ بر موج مقابله با اشرافیگری و هاشمیستیزی نشست، پس از آن نیز تلاش کرد با پررنگ کردن موضوع انرژی هستهای در شهرها و روستاهای مختلف در قامت قهرمانی ظاهر شود که حق مسلم ملت را از بیگانگان میستاند.
در عرصه سیاست خارجی با مطرح کردن موضوع هولوکاست تلاش کرد بر صدر جریان صهیونیزمستیزی در محور مقاومت و حتی دیگر نقاط جهان بنشیند، آمریکاستیزی او در کنار ایجاد اتحادهای شخصی و دوستانه با چند رهبر کمونیست آمریکای جنوبی را نیز باید در همین راستا
تحلیل کرد.
با فروکش کردن هر یک از امواج ایجاد شده توسط احمدینژاد، او بلافاصله به سراغ موضوعی دیگر رفت و سخنرانیهایش را بر آن مبنا شکل داد. از اواسط دوره دوم ریاستجمهوری و احتمالا با الهام از اعتراضات گسترده نسبت به سیاستهای داخلیاش متوجه شد موج اشرافیستیزی فروکش کرده و به نحو بیسابقهای درحال از دست دادن حمایت عمومی است.
در مردادماه سال ١٣٨٩ اسفندیار رحیممشایی در مقام رئیس دفتر رئیسجمهوری که البته به باور بسیاری بسی فراتر از سِمَتِ رسمیاش در دولت اعمال نفوذ داشت، در همایش اختتامیه ایرانیان خارج از کشور گفت: «ما بايد فرصتي ايجاد كنيم تا نسلهاي نوي ايراني با درك عالمانه عزت، فلسفه ايران را بفهمند، مكتب ايران را بفهمند. من بر مكتب ايران اصرار دارم.» این خط فکری هنوز بهعنوان یک دستورالعمل از سوی رئیسجمهوری سابق و حلقه نزدیک اطرافیانش دنبال میشود، احتمالا به این دلیل که دریافتهاند پذیرشی در برخی از طبقات اجتماعی خواهند داشت.
دهه فجر امسال تصمیم گرفت از آرامگاه کوروش، سرسلسله پادشاهان هخامنشی بازدید کند و به گردش در مجموعه کاخهای تخت جمشید بپردازد. ورود او به شبکه اجتماعی توییتر، حمایتش از نامزدی که خود بهتر از هرکس دیگری میداند گذشتنش از فیلتر شورای نگهبان بسیار دشوار مینماید و حمله به دولت روحانی پروژههای جدید موجسازی و موجسواری است که احتمالا تا نزدیک انتخابات حتی با اقبال اصولگرایان و رسانههایشان مواجه میشود. دو قطبی ایجاد شده در پی این اقدامات البته برای او بسیار مهم است البته نه به شکل سلبی، احمدینژاد به نحوی عالماً عامداً دو قطبی ایجاد شده را در آغوش خواهد کشید.
برخلاف تمام هشدارها و توصیههایی که به او شده و حتی تعهداتی که خود داده است. فراموش نکنیم او فقط یک هفته پس از آنکه بیانیه داد از کسی در انتخابات حمایت نمیکند در یک ویدیوی تبلیغاتی کنار حمیدرضا بقایی، نامزد انتخاباتی ایستاد. خودش موضوع را اینطور توجیه کرده است: «اینکه رهبری عزیز فرمودند تو کاندیدا نشو معنیاش این نیست که من نسبت به انقلاب و وضع کشور بیتفاوت باشم و سکوت کنم. سکوت کنم که کشور را دودستی بدهند به آمریکا؟! سکوت کنم تا مردم را له کنند؟ خیال میکنند ملت مرده است و کسی پیدا نمیشود جواب اینها را بدهد؟»
چنانکه به نظر میرسد انتخابات امسال در غیاب نامزدهای چهره اصولگرا قرار است رنگ و بوی احمدینژاد سال ٨٨ را داشته باشد با این تفاوت که اینبار او در جایگاه اپوزیسیون نشسته و میخواهد رئیسجمهوری مستقر را به چالش بکشد.