سایت اتاق بازرگانی تهران نوشت:
محسن جلالپور، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران به روایت وضعیت اقتصادی اواخر دولت دهم پرداخته است و از شرایط کنونی کشور نیز تصویری ارائه میدهد. تصویری که نه سیاه مطلق است و نه سفید. او همانطور که اقدامات خوب دولت یازدهم را تشریح میکند، بیتوجهی به برخی از حوزهها مانند بهبود فضای کسب و کار را هم نادیده نمیگیرد. جلالپور با توصیف وضعیت کشورهایی همچون ونزوئلا و ترکیه و برزیل، نسبت به آینده اقتصاد ایران هشدار میدهد و عقیده دارد میتوان با اندیشیدن تدابیر درست، از وضعیتی مانند وضعیت این کشورها خلاص شد.
به گفته او وضعیت تداوم رشد اقتصادی در سال آینده ارتباط مستقیم با سیاستهای اتخاذشده دولت جدید دارد. البته با نگاهی به تاریخ ایران، میتوان تا حد زیادی احتمال داد آقای روحانی همچنان بر مسند کار باقی بماند. چراکه دولتها در ایران معمولا عمر 8 ساله دارند. بنابراین احتمال این میرود که دولت آینده کمی تورم را آزاد بگذارد تا رونق اقتصادی بیشتری ایجاد شود. به خصوص اگر درآمدهای نفتی افزایش پیدا کند، به طور طبیعی پول بیشتری در اختیار دولت قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، این پول برای اجرای پروژههای عمرانی هزینه خواهد شد. در ادامه مشروح گفتوگوی محسن جلالپور با آیندهنگر را میخوانید.
*سال 95 نخستین سال رفع محدودیتهای بینالمللی است. یکی از انتظارات مردم در دروه پسابرجام مربوط به بهبود وضعیت اقتصاد کشور است. شما عملکرد دولت را در سال 95 در حوزه اقتصاد چگونه ارزیابی میکنید؟
گاهی بهتر است به جای آنکه بدانیم در چه وضعی قرار داریم، به این فکر کنیم که در چه وضعی میتوانستیم قرار داشته باشیم. ممکن است این تعبیر کمی عجیب باشد؛ اما با یک مقدمه میتوانم این جمله را تفسیر کنم. بر اساس آمارهای منتشرشده توسط بانک مرکزی، رشد اقتصادی طی شش ماه نخست سال جاری، 7.4درصد اعلام شده و همچنین رشد اقتصادی فصل دوم سال نسبت به فصل مشابه سال گذشته، 5.4درصد مورد محاسبه قرار گرفته است. برای خیلیها این سؤال پیش آمده که رشد اقتصادی چگونه حاصل شده و این رشد از چه کیفیتی برخوردار است؟ عامل اصلی رشد اقتصادی در سال 1395، افزایش فروش نفت بود که در اثر اجرایی شدن برجام امکانپذیر شد. اگر برجام نبود، به احتمال بسیار زیاد، رشد اقتصادی سال 1395 به ثبت نمیرسید.
*شاید بهتر باشد کمی هم به گذشته برگردیم و اواخر دوره دولت دهم را بررسی کنیم. ایران در سالهای 91-92 با چه وضعیت اقتصادیای مواجه بود؟
موافقم؛ در مورد این سؤال شما باید بگویم سال 1391 سال خوبی برای اقتصاد ایران نبود. در این دوره، تحریمها شدت گرفت. از این دوره به بعد، ایران از فروش نفت منع شد و بدتر از آن، برای نخستین بار، بانک مرکزی ایران هم تحریم شد. در اثر این تحریمها، صادرات نفت ایران به 900 هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرد که برای اقتصاد نفتزدهای همچون ایران یک اتفاق ناگوار بود. به مدت چهار سال عملا ایران نتوانست بیش از یک میلیون و هفتاد هزار بشکه نفت خام صادر کند. از آنجا که اقتصاد ایران وابستگی شدیدی به درآمدهای نفتی دارد، این محدودیت باعث فرو رفتن اقتصاد ایران در یک دوره رکود شد که تا امروز به نوعی ادامه دارد. در سال 1391 رشد اقتصادی ایران 6.8 درصد منفی شد و این روند در سال 1392 هم تداوم یافت.
*پس در آن دوره با شرایط بحرانی مواجه شده بودیم.
بله همینطور است؛ اما سال 1392، دولت تغییر کرد و با پیروزی آقای روحانی، انتظار حل و فصل مسائل هستهای تقویت شد. همانطور که همه در جریان هستیم، مذاکرات هستهای پس از تلاشهای نفسگیر دیپلماسی کشور به سرانجام رسید و از دل مذاکرات، برجام بیرون آمد. برجامی که قرار بود مسائل هستهای ما را با جهان حل و فصل کند. پس از اجرایی شدن برجام، به طور مشخص، محدودیت صادرات نفت ایران برداشته شد و ما این امکان را پیدا کردیم که دوباره در بازار جهانی به عنوان یک مدعی بزرگ، نفت عرضه کنیم. این در حالی بود که به دلیل توقف سرمایهگذاریها، توان تولید نفت ایران کاهش یافته بود و در عین حال بازارهای ما نیز توسط رقبا تسخیر شده بود. به این ترتیب دو دیدگاه در کشور مطرح شد. دیدگاه اول این بود که ایران تا سالهای طولانی نمیتواند توان تولیدی خود را به سالهای قبل از تحریم برگرداند و دیگر اینکه در صورت احیای قدرت گذشته، بازارهای ایران از دست رفتهاند و بازپسگیری آنها بسیار دشوار خواهد بود. با وجود این، وزارت نفت تلاش زیادی کرد که تولید ایران را به دوران اوج گذشته بازگرداند و خوشبختانه موفق شد. به گونهای که از بهمنماه 1394 که تلاشها آغاز شد تا مهر سال 1395، توان تولید ایران به حدود 3.8 میلیون بشکه در روز رسید. این تحول قابل توجه بود و شاید کسی انتظار نداشت که تولید ایران به این اندازه آن هم طی این مدت افزایش پیدا کند.
در حالی که برجام عملیاتی شده بود و وزرات نفت هم تلاش میکرد از طریق دیپلماسی نفتی حضور ایران را در بازارهای جهانی تثبیت کند، اتفاق دیگری در بازار نفت رخ داد که در حقیقت شوکی به بزرگی شوک تحریمهای نفتی بود. قیمت نفت پس از یک دوره طولانی، به شدت رو به کاهش گذاشت و شوک بزرگی به درآمدهای نفتی کشورهای نفتخیز وارد کرد. به این ترتیب کشورهایی که اتکا به درآمدهای نفتی داشتند، دچار مشکلات زیادی شدند. مثل روسیه، عربستان و ونزوئلا که در مورد آخر، بحران عمیقی رخ داد به گونهای که ارتش ونزوئلا کنترل فروشگاهها را در دست گرفت و این مسئله همچنان ادامه دارد.
*اشاره کردید که ایران اتکای زیادی به نفت دارد. این اتفاق برای ایران چه پیامدهایی داشت؟
اما درباره ایران باید گفت که اقتصاد ما در دو مرحله دچار مشکل شد. شوک اول، تحریم نفتی و خروج از بازار نفت بود که از سال 1391 منجر به کاهش شدید درآمدهای نفتی ایران شد و شوک دوم زمانی به ما تحمیل شد که تحریمها به پایان رسید اما قیمت نفت به شکل بیسابقهای کاهش پیدا کرد و به 40 دلار در هر بشکه رسید. شوک کاهش قیمت نفت، خیلی از اقتصادها را دچار مشکل کرد؛ اما اقتصاد ایران با وجود تحمل سختیهای زیاد، دچار مشکل نگرانکنندهای نشد و فقط در رکودی طولانی فرورفت. به این ترتیب نحوه مدیریت اقتصاد کلان کشور به گونهای بود که ما از دو شوک بزرگ نفتی آسیب جدی ندیدیم و حتی رشد اقتصادی هم داشتیم. در همین شرایط، روند رو به کاهش تورم هم ادامه یافت و رشد اقتصادی هم حاصل آمد. به این ترتیب در مجموع باید عملکرد اقتصاد ایران را مثبت ارزیابی کرد.
*اما به نظر میرسد جامعه بهبود این شرایط را لمس نکرده است.
وجود برخی نارساییها و عملکردهای نادرست باعث شد مردم رشد اقتصادی را به خوبی لمس نکنند. مثل اینکه فضای کسب و کار متأسفانه مثل قبل بدون تغییر باقی ماند. یعنی تغییر شگرفی را در این خصوص شاهد نبودیم. از سویی از آمد و رفت هیئتهای خارجی بهرهبرداری مطلوب صورت نگرفت و در نتیجه سرمایهگذاری خارجی بهبود پیدا نکرد. در صورتی که همگان چشم امید به این رفت و آمدها داشتند. همچنین دسترسی به تسهیلات بانکی هم بسیار دشوار بود و برای همکاری با خارجیها همواره مانع بزرگی به حساب میآمد. علاوه بر این، برخلاف انتظار، مجددا بخش خصوصی در این دوره نیز آنگونه که باید، به بازی گرفته نشد. نتیجه آن چه شد؟ حاصل این بود که اقتصاد ایران رشد کرد؛ اما این رشد در نتیجه افزایش فروش نفت بود و انعکاسی در کسب و کار مردم نداشت. همین موضوع هم باعث شد که موفقیتها آنطور که باید لمس نشود.
پس میتوانیم بگوییم که هرچند اقتصاد نفتزدهای داشتیم اما نفت نتوانست اقتصاد را از پا درآورد. آیا این موضوع را میتوانیم از جمله دستاوردهای دولت یازدهم بدانیم؟
همین که اقتصاد ایران در اثر شوکهای نفتی دچار بحران جدی نشد، نوعی دستاورد است. احتمالا اگر برجام نبود و سیاستهای اقتصادی مورد اعتماد مردم قرار نمیگرفت، شاید ایران هم شبیه ونزوئلا غرق در بحران اقتصادی میشد. بحرانی که احتمالا آثار سیاسی و اجتماعی هم به دنبال داشت. همین حالا که دارم به پرسشهای شما پاسخ میدهم، کشور برزیل هم دچار بحران شدید شده و دولت این کشور مدتی است که توانایی پرداخت حقوق به کارمندانش را ندارد. فراموش نکنیم که برزیل کشوری بود با رشد اقتصادی قابل توجه که چند ماه پیش، المپیک را برگزار کرد و انتظار میرفت وضع اقتصادی این کشور دچار تحول شود؛ اما این کشور اکنون در بحران اقتصادی غرق شده است. راه دور نرویم؛ همین ترکیه را که همسایه ماست ببینیم. وضعیت مشابه برزیل را دارد تجربه میکند.
دستاوردهای قابل توجه این کشور در رشد اقتصادی و توسعه به دلیل سیاستهای ماجراجویانه رهبران این کشور دچار مشکلات فراوان شده و مشکلات زیادی برای این کشور به وجود آورده است.در مقابل، ایران با دیپلماسی قابل تحسین توانست خود را از مناقشه هستهای به سلامت عبور دهد. همه اینها دستاورد است؛ اما این را هم باید در نظر داشته باشیم که اقتصاد ایران میتوانست عملکرد خیلی بهتری را به ثبت برساند.
در صورتی که مجوزهای زاید حذف میشد و فضای کسب و کار به سمت تسهیل شدن پیش میرفت و اختلافات سیاسی کاهش پیدا میکرد، احتمالا اقتصاد ما شرایط بسیار بهتری پیدا میکرد. اما اکنون مشکلات زیادی وجود دارد که بخش عمدهای از این مشکلات ساختاریاند و از سالها قبل انباشت شدهاند.
در حال حاضر صندوقهای بازنشستگی و بانکها بمبهای عملنکرده اقتصاد ایران هستند که متأسفانه با وجود تلاشهای زیادی که در این دولت صورت گرفت، همچنان مشکل آنها لاینحل باقی مانده و به احتمال زیاد در آینده برای کشور مشکل ایجاد خواهند کرد. بنابراین نمیشود از دستاوردها سخن گفت اما نسبت به این مسائل بیاعتنا بود.
*در بین گفتههایتان به رشد اقتصادی امسال هم اشاره کردید. بسیاری از صاحبان کسب و کار رشد اقتصادی اعلامشده را یا قبول ندارند یا اعتقاد دارند که در کسب و کارشان ردی از این رشد نمیبینند. به نظر شما تا چه اندازه میتوان این اظهارات فعالان اقتصادی را درست دانست؟
پیش از این اشاره کردم که چون رشد اقتصادی سال 1395 منشأ نفتی داشت، خیلی برای تولیدکنندگان و آحاد اقتصادی و مردم ملموس نبود. مردم رشد اقتصادی اعلامشده را با مشاهدات حسی خود تطبیق میدهند و طبیعی است که از خود میپرسند چطور اقتصاد ایران رشد کرده، اما این رشد در کسب و کار من انعکاسی نداشته است؟ البته پس از آنکه برجام اجرایی شد و برخی موانعِ پیش روی تجارت برداشته شد، شاهد رونق قابل توجه کسب وکارهای تجاری بودیم؛ به گونهای که ارزش حقیقی صادرات در ششماهه نخست سال 1395، در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، 35.5 درصد رشد داشته است. این افزایش سهم ناچیزی در رشد اقتصادی کشور داشت؛ اما به هرحال حکایت از ایجاد تحرک در برخی کسب وکارهای صادراتمحور داشته است. سال گذشته در یکی از سخنرانیهایی که داشتم پیشبینی کردم که رشد اقتصادی سال 1395 کاملا منشأ نفتی خواهد داشت.
اکنون هم آمارها نشان میدهد که رشد اقتصاد ایران در بخش غیرنفتی زیر یک درصد است. یعنی بخش غیرنفتی اقتصاد کشور رشدی کمتر از یک درصد داشته که عمدتاً مربوط به سه بخش خودرو، پتروشیمی و کشاورزی بوده است. در سایر بخشها بهویژه در بخش صنعت، رشد منفی داشتهایم. یعنی 90 درصد از رشد 4/7درصدی اعلامشده مربوط به نفت و میعانات گازی است و بقیه مربوط به بخشهایی که اشاره کردم. در پاسخ قبلی هم اشاره کردم که صادرات نفت از حدود یک میلیون بشکه در روز به عدد 3.8 میلیون بشکه افزایش پیدا کرده و طبیعی است که این افزایش قابل توجه، اثر مستقیمی در رشد اقتصادی داشته است.
بسیاری از تحلیلگران اقتصادی یکی از موفقیتهای دولت یازدهم را در کنترل و کاهش نرخ تورم میدانند. آیا سال ٩٦ تورم روند كاهشي را ادامه ميدهد يا عواملي باعث افزايش آن ميشود؟
شاید مهمترین دغدغهای که متخصصان اقتصاد کلان کشور دارند این است که اقتصاد ایران با تورم یکرقمی سازگاری ندارد. اما به هرحال کاهش تورم یک دستاورد بزرگ برای دولت آقای روحانی است. اینکه این روند کاهش، تداوم پیدا کند به دولت آینده و سیاستهای اقتصادی آن دولت بستگی دارد. دولت آقای روحانی تلاش کرد از طریق انضباط مالی و چشمپوشی از منابع بانک مرکزی، تورم را کنترل کند. اگر دولت آینده هم چنین هدفی داشته باشد، قاعدتا تورم تکرقمی تداوم خواهد داشت؛ اما اگر دولت آینده به هردلیلی نخواهد این راه را ادامه بدهد، آنگاه باید با تورم تکرقمی خداحافظی کرد. البته این نکته را هم باید مد نظر داشت که حتی اگر سال آینده آقای روحانی دوباره رئیسجمهور شود، برای اینکه بتواند همچنان تورم را تکرقمی نگه دارد، چالشهای زیادی خواهد داشت. چون در 40 سال گذشته، هیچگاه اقتصاد ایران در چند فصل پیاپی نتوانسته تورم را تکرقمی نگه دارد. به نوعی، گروههای فشاری در اقتصاد ایران وجود دارند که با وجود تورم تکرقمی قادر به تداوم حیات نیستند. باید دید دولت آینده چقدر میتواند منافع این گروهها را حول تورم یکرقمی تعریف و همچنان بر روند کاهشی تورم تأکید کند.
*اینکه در سال آینده با رشد اقتصادی مواجه باشیم یا نه، یکی از دغدغههای اصلی برای صاحبان کسب و کار است. نظرتان در مورد رشد اقتصادی سال آینده چیست؟ آیا این رشد تداوم مییابد یا خیر؟
تداوم رشد اقتصادی هم به هدف دولت آینده بستگی دارد. باید دید نامزدهای اقتصادی در انتخابات پیش رو چه اهداف و برنامههایی را اعلام میکنند و این برنامهها چقدر مورد توجه مردم قرار میگیرد و بعد به عنوان اهداف اصلی دولت آینده در دستور کار قرار میگیرد. معمولا عمر دولتها در ایران هشتساله است و اگر این فرض را مبنا قرار دهیم، به احتمال زیاد آقای روحانی دوباره انتخاب خواهند شد. در این صورت آنچه در دولت یازدهم پیگیری شده، در دولت بعدی هم دنبال خواهد شد. آقای روحانی قول داده بود تورم را تکرقمی کند و در این کار موفق بود. رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال و میدان دادن به بخش خصوصی را به مردم بدهکار است.
بنابراین احتمال میدهم دولت آینده کمی تورم را آزاد بگذارد تا رونق اقتصادی بیشتری ایجاد شود. بهخصوص اگر درآمدهای نفتی افزایش پیدا کند، به طور طبیعی پول بیشتری در اختیار دولت قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، این پول برای اجرای پروژههای عمرانی هزینه خواهد شد. باید در نظر داشت که رشد اقتصادی ناشی از ظرفیتهای خالی نفت، سال آینده عملا به وقوع نمیپیوندد چون این ظرفیتها به کار گرفته شده است. بنابراین دولت آینده چارهای ندارد جز اینکه اقتصاد را تحریک کند. به طور سنتی یکی از راههای تحریک اقتصاد ایران، تزریق درآمدهای نفتی به پروژههای عمرانی است. در این صورت احتمال اینکه سهم بخشهای غیرنفتی در رشد اقتصادی افزایش پیدا کند، زیاد است. اما این یک روی ماجرا است. چرا که دولتها معمولا خلاقانه سیاستگذاری نمیکنند. اکنون ظرفیتهای زیادی در اقتصاد کشور وجود دارد که با تکیه بر آنها میشود اقتصاد را به حرکت واداشت. مثل گردشگری، ترانزیت و تکیه بر توان استارتآپها. واقعا جا دارد از سرمایه خارجی هم نام ببرم، اما واقعیت این است که هنوز برای جلب سرمایه خارجی به اجماع ملی نرسیدهایم.
هنوز خیلی از دستگاههای ما نگاه منفی به سرمایهگذاری خارجی دارند. دستگاههای نظامی و امنیتی ما از ورود سرمایهگذار خارجی به کشور هراس دارند، اگرنه کیست که نداند رسیدن به رشد اقتصادی 8 درصدی با تکیه بر سرمایه داخلی اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است. به هرحال ایران ظرفیتهای قابل توجهی در زمینه گردشگری دارد، اما از این ظرفیت به خوبی بهرهبرداری نکردهایم. یا در زمینه ترانزیت کالا ظرفیتهای بسیار خوبی وجود دارد که باز هم نسبت به آن بیتوجه بوده ایم. اجازه بدهید مثالی بزنم. در یک دوره پس از ناامن شدن آسمان کشورهای عراق، ترکیه و سوریه، مسیر بسیاری از پروازها به آسمان ایران تغییر کرد. ایران به دلیل داشتن آسمانی امن، توانست درآمد زیادی از محل هواپیماهای عبوری کسب کند.
این اتفاق یک اتفاق ناخواسته بود که منشأ خیر شد. اگرنه دولتها هیچگاه برای به دست آوردن چنین درآمدهایی برنامهریزی نمیکنند. حالا اگر در زمینه ترانزیت به درستی سیاستگذاری کنیم، میتوانیم درآمدهای قابل توجهی برای کشور به دست آوریم. بخشهایی مثل ترانزیت، گردشگری و فعالیت استارتآپها، میتواند اشتغال زیادی ایجاد کند و در عین حال رشد اقتصادی داشته باشد. اما همانطور که اشاره کردم، دولتها در ایران خلاقانه سیاستگذاری نمیکنند. در حالی که ایجاد رشد پایدار اقتصادی نیازمند بهکارگیری خلاقیت و افزایش بهره وری است.
*برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که رشد ناشی از فروش نفت به انتها رسيده است، مگر اينكه تغييراتي در قيمت نفت رخ دهد. در این صورت تکلیف رشد اقتصادی سال 96 چه خواهد شد؟
به احتمال زیاد دوره افزایش قیمت نفت به شکلی که در گذشته شاهد بودیم گذشته است. با این حال بر فرض که باز هم شاهد افزایش قابل توجه قیمت نفت باشیم، چرا باید دوباره در دامی بیفتیم که در گذشته افتادیم و مشکلات زیادی برای ما ایجاد کرد. انتظار افزایش دوباره قیمت نفت، مثل انتظار یک کشاورز سنتی برای بارش باران است. چرا باید منتظر باشیم که باران ببارد؟
*شاخص بیکاری چه تصویری در سال 95 از خود بر جای گذاشته و در سال آینده در این زمینه چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟
بیکاری در حال حاضر یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در ایران است. اگر نگران کشور هستیم، باید مسئله بیکاری را جدی بگیریم. در حال حاضر بیکاری تبدیل به یک مسئله اجتماعی در کشور شده است. دو رود بزرگ را در نظر بگیرید که در یک نقطه به هم میرسند. متولدان دهه 60 و متولدان دهه 70 این دو رود بزرگ هستند که اکنون در حال پیوستن به هم هستند. نتیجه اینکه رود خروشانی در جریان است که میتواند مسائل سیاسی و اجتماعی زیادی ایجاد کند. سیاستگذاران باید تحولات چند سال پیش کشور مصر را در نظر بگیرند و نگران آینده کشور باشند. این در حالی است که تصویر آینده اقتصاد ایران چندان شفاف نیست. یعنی نمیشود انتظار معجزه داشت. جمعیت جویای کار روز به روز در حال افزایش است.
در حال حاضر یک میلیون و دویست هزار نفر جویای کار داریم. این رقم در مقیاس کشورهایی به مراتب پرجمعیتتر از ایران هم عدد بسیار بزرگی است. پس همه سیاستهای اقتصادی و سیاسی کشور باید حول این موضوع تنظیم شود. این موضوع به قدری نگرانکننده است که مقام معظم رهبری هم در بیانات اخیر خود به آن اشاره جدی داشتند و به نوعی از دولتها گلایه کردند. به هر حال دولت آینده باید اولویت برنامههای اقتصادیاش را به رشد اقتصادی و ایجاد رونق در بخشهای غیرنفتی اختصاص دهد تا بتواند تحول جدی در زمینه اشتغال ایجاد کند. اما این مسئله پیشنیازهایی دارد که قطعا باید مورد توجه همه ارکان حاکمیت قرار گیرد.
ونزوئلا به دلیل کاهش درآمدهای نفتی دچار بحران اقتصادی و سیاسی شد. ترکیه به دلیل محاسبات غلط منطقهای به بحران رسید و اکنون برزیل به دلیل اختلافات سیاسی و فساد اقتصادی به مشکل خورده است. ایران به نوعی در معرض این بحرانها قرار دارد. ما هم از کاهش درآمدهای نفتی لطمه دیدهایم و باز هم ممکن است لطمه ببینیم. دیپلماسی غلط و ماجراجویانه ممکن است ما را در مسیر ترکیه قرار دهد و تشدید اختلافات سیاسی و بیتوجهی به مسئله فساد هم میتواند ما را همچون کشور برزیل دچار مشکل کند.
پس ضرورت دارد با ایجاد همدلی و همکاری بیشتر و در پیش گرفتن سیاستهای معقول در روابط بینالملل و تقوای مالی در داخل، خود را از گرفتاریهایی که ممکن است مشکلات سیاسی و اجتماعی برای ما ایجاد کند، دور نگه داریم. مردم ما این نظام و حاکمیت را دوست دارند اما همانگونه که رهبر انقلاب هم تأکید دارند، منتظرند تا در زمینه مسائل اقتصادی گشایشهای تازهای در زندگی و کسب و کار خود ببینند. با همدلی و همکاری و همیاری بیشتر میتوانیم زمینه رشد و رونق اقتصادی را فراهم کنیم.