علی کارنما در مراسم گرامیداشت سوم خرداد که در محل سازمان جهاد کشاورزی برگزار شد با اشاره به نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس گفت: تا به حال کمتر کسی به نقش جهادسازندگی در آزاد سازی خرمشهر اشاره کرده در شرایطی که جهاد سازندگی، ارتش و سپاه پاسداران در قالب 3 قرارگاه فتح، وارد خرمشهر شدند.
به گزارش گفتارنو این رزمنده دوره دفاع مقدس با بیان این که جهاد سازندگی انسانهای بزرگی را در خود داشته و دارد، افزود: در زمان ما، بر خلاف برخی که معتقد بودند جنگ بر اساس تخصص و علم نبود، رزمندگان دوران دفاع مقدس با عقل و فهم و تخصص عمل کردند و پروژهها و سدهای بینظیری توسط بچهها ساخته شد.
کارنما با بیان اینکه تاریخ را که مطالعه کردم، متوجه شدم در پانصد سال گذشته هیچ جنگی مثل جنگ ایران و عراق نابرابر نبوده است، اظهار داشت: امروز دشمن خوب میداند که مردم ایران در هنگام دفاع از کشورشان چه رشادتها به خرج دادند و زن و مرد نشان دادند که به موقع،َ چه کارهایی میتوانند انجام دهند و به همین خاطر کوتاه میآیند و فقط به تهدید کردن اکتفا میکنند.
کارنما در تشریح آزاد سازی خرمشهر گفت: قرارگاه فتح در سمت غرب کارون قرار داشت جایی که عراقیها در آنجا حضور داشتند و هیچکس نمیدانست بچههای جهاد در آنجا مستقر هستند.
کارنما ادامه داد: در آن زمان شهید ساجدی، سمت غرب عملیات و فرمانده قرارگاه جهاد و سردار سلیمانی که افتخار امروز جهان اسلام است، تحت امر قرارگاه قدس بود.
او با بیان این که غرب کارون در دست دشمن بود و بچهها با استفاده از تنه و ساقههای درختان ساحلسازی کرده بودند، یادآور شد: یکی دیگر از کارهای بچههای جهاد این بود زمانی که عراقیها با نیروهای خود قسمتهایی را میبریدند تا آب را عبور دهند بچهها با 4 هزار تن خاک، که توسط کامیونها حمل میشد در آنجا آماده بودند تا با شروع عملیات، بریدگیها را پر کنند.
کارنما تصریح کرد: همچنین با هماهنگی بچههای جهاد و شخص شهید چمران، طرح چمران اجرا شد و از جاده اهواز – اندیمشک، آب را پمپاژ کردند و چیزی حدود 20 کیلومتر آب را در دشتهای اطراف شهر رها کردند که جلوی پیشروی عراقیها را گرفت، تا زمان فتح خرمشهر ادامه داشت و پس از آن 16 ماه به طول انجامید. البته این آبگرفتگی بعدها برای بچههای خودمان هم مشکل ساز شد.
کارنما خاطرنشان کرد: فتح خرمشهر سه مرحله داشت، مرحله اول عبور از رودخانه کارون تا پشت آبگرفتگی، مرحله دوم پرش ما به دو سمت بود یکی برگردیم به مرزهای بینالمللی و فتح خرمشهر و سوم عبور از موانع بسیاری که دشمن در اطراف شهر بر سر راه قرار داده بود.
او یادآور شد: شب در تاریکی مطلق به صورت ستون پشت سر هم حرکت میکردیم تقریبا 25 کیلومتر پیادهروی داشتیم به قدری پیشروی کردیم که صدای عراقیها به وضوح شنیده میشد در هیچ زمانی به این صورت به عراقیها نزدیک نشده بودم، ما یک گردان 24 نفره بودیم گردان خرمشهر 2 که از این تعداد 10 – 12 نفر زنده برگشتند و بقیه به شهادت رسیدند. گردان در سکوت، آرام حرکت میکرد که ناگهان عراقیها منور زدند و آسمان که تا آن لحظه در تاریکی محض فرو رفته بود چون روز روشن شد.
وی افزود: با روشنایی که به وسیله منور ایجاد شده بود عراقیها متوجه حضور ما شدند ما که تا آن لحظه چیزی نمیدیدیم در مقابلمان 49 تانک مجهز را مشاهده کردیم. دشمن به محض اطلاع از وجود ما شروع به تیراندازی کرد و باران گلوله بود که از آسمان بر سر بچهها میبارید دو نفر از همرزمان من که در دو طرف من حرکت میکردند مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.
کارنما گفت: من قبل از حرکت، تازه از بیمارستان مرخص شده بودم و در راه به وسیله بچهها مجهز به اسلحه و نارنجک شدم اما کلاه خود بر سر نداشتم.
وی ادامه داد: در آن بحبوحه به جستجوی کلاهی پرداختم و سرانجام کلاهی پیدا کردم و بر سرم گذاشتم تا از اصابت ترکش به سرم جلوگیری کنم در آن لحظات گردان ما در اثر حملات و تیراندازی مداوم دشمن، زمینگیر شده بود.
این پیشکسوت جهاد و شهادت افزود: در همین موقع یکی از بچهها با موتورسیکلتی از راه رسید و به طرف تانکهای دشمن حرکت کرد و با آر پی جی تانکها را هدف گرفت و یکی از آنها را زد بعد از آن خودش روی مین رفت و به شهادت رسید ولی راه را برای بچهها باز کرد.
کارنما گفت: با غافلگیری دشمن بچهها شروع کردند به شکار تانکهای دشمن و 10 – 15 تانک را منهدم کردیم.
وی ادامه داد: گردان ما که از ساعت یک نیمه شب تا سحر جنگیده بود خسته و زخمی توانست دشمن را وادار به عقب نشینی کند.
این رزمنده دوره دفاع مقدس افزود: قبل از حرکت ما، طوری برنامهریزی شده بود تا دشمن فکر کند مسیر اصلی حمله از طرف کوشک است و ما از سمتی دیگر دشمن را غافلگیر کردیم.به این ترتیب نیروهای بعثی به عقب رانده شدند.
وی گفت: در روشنایی صبح در هر قدم جنازه بود که به چشم میخورد، تعدادی از بچهها زخمی شده بودند، آنها را به پشت گرفتیم و مسیر 25 کیلومتری رفته را پیاده بازگشتیم تا به حسینیه رسیدیم.
کارنما افزود: وقتی ما رسیدیم تقریبا" 50 – 60 درصد خرمشهر آزاد شده بود و عراقیها مقاومتشان شکسته بود و بلاخره بعد از ساعتها عراقیهای مانده در شهر تسلیم شدند.
وی ادامه داد: بچههای ما خوب جنگیدند دلاورانی که از ناموس و کشورشان محافظت کردند و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک ایران به دست دشمن بیفتد. پس از این پیروزی، صدام یکی از بزرگترین فرماندهان خود را اعدام کرد.
کارنما گفت: بعد از آن در مسجد خرمشهر به نماز ایستادم که یکی از بهترین لحظات زندگی من به شمار میرود.
کارنما در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ما فرزندان انقلاب اگر ناملایمتی ببینیم آن را به حساب انقلاب نمیگذاریم.