پروین ناظمی، روانشناس، در مورد افسردگی در سن نوجوانی گفت: «افسردگی مانند اضطراب یکی از بیماری هایی است که همه افراد به آن دچار می شوند؛ در عده ای از افراد افسردگی به صورت مقطعی و در عده ای دیگر به صورت ماندگار است. افسردگی با توجه به موقعیت های مختلف افراد صورت های مختلفی به خود می گیرد. عوامل مختلف ژنتیکی و خانوادگی در این زمینه تأثیرگذار هستند. چون نوجوانی با دوره بلوغ همراه می شود، ترشح هورمون ها اثر منفی روی افراد می گذارد، بنابراین در این دوران افراد خودشان را نمیپذیرند. عوض شدن ظاهر برای فرد خوشایند نیست.»
وی به اهمیت رشد اجتماعی، روانی و جسمانی در دوران بلوغ اشاره کرد و افزود: «تصویری که نوجوانان از خودشان از نظر جسمی و روحی دارند در دوران بلوغ به هم میریزد و همین باعث میشود از خودشان راضی نباشند. در نتیجه فرد اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و وقتی اعتماد به نفس خود را از دست میدهد، نمیتواند با دوستان خود ارتباط برقرار کند. تمام این عوامل با یکدیگر باعث میشوند نوجوان دچار افسردگی شود.»
این روانشناس ادامه داد: «در سن بلوغ فرد توانایی خود را قبول ندارد، خود را زشت میبیند، دست به مقایسه خودش با دوستانش میزند، از خودش رضایت ندارد، از نظر روانی اضطراب و استرس این را دارد که دیگران او را بپذیرند. همه این مسائل باعث میشوند که نوجوان دچار ناامیدی شود.»
وی تصریح کرد: «همانطور که می دانیم پایه افسردگی ناامیدی است. نوجوان چون خودباوری ندارد احساس ناامیدی می کند. مجموع این عوامل به دوران کودکی باز می گردند، نوع برخورد اطرافیان با کودکان در آن سن تأثیری زیادی در هویت آنها در سن بلوغ دارد. اگر با بچه ها به شیوه ای برخورد شده باشد که خودباوری آنها بالا باشد، از بحران هایی که در سن بلوغ خواهند داشت کاسته می شود.»
ناظمی با بیان اینکه وقتی دوران بزرگسالی یک فرد را می بینیم می توانیم حدس بزنیم دوران کودکی با او چگونه برخورد شده است، تصریح کرد: «کشمکشهای روانی که در خانوادهها وجود دارند روی بحران بلوغ اثر دارند. خاصیت نوجوانی این است که چون افراد در حال یافتن هویت خود هستند به شدت احساس اضطراب دارند. در سن بلوغ بچهها از یک سو با بحرانهای دوران بلوغ دست و پنجه نرم می کنند و از سوی دیگر مشکلات خانوادگی باعث میشوند این بحران ها تشدید شوند. تعارضات و تضادهایی که کودک در این سن دارد باعث می شوند او دچار افسردگی شود.»
وی تأکید کرد: «چهارده سالگی، سال دوم یا سوم دوره نوجوانی است؛ یعنی مقطعی که بحرانها افزایش پیدا کردهاند و بچهها به این نتیجه رسیدهاند ارزشمند نیستند. این عوامل باعث می شوند به 14 سالگی سن افسردگی نوجوانان گفته شود. در ریشه یابی این مسئله میتوان گفت کنار هم قرار گرفتن بلوغ و تغییرات هورمونی در کنار برخوردهای نامناسب اطرافیان که شامل خانواده، دوستان و معلم ها هستند، باعث می شوند افراد خود را قبول نکنند. به همین دلیل دچار ناامیدی از زندگی و افسردگی می شوند.»
پروین ناظمی ادامه داد: «14 سالگی بیشترین میزان افسردگی نوجوانان است که ریشه آن را باید در این جستجو کرد که چطور در کودکی با افراد برخورد شده است. دوره نوجوانی اگر با افراد به درستی برخورد نشود دوره خطرناکی است که میتواند باعث شود فرد به خودش آسیب بزند. نوجوانها در این سن نیاز به مراقبت دارند. نبود محیط شاد و فشارهای عصبی، باعث می شوند فرد افسرده شود. این ممکن است در کشور ما به دلیل شرایط تربیتی و استقلال ندادن به نوجوان ها بیشتر شود. در کنار استقلال می توان به نوجوان ها قدرت تشخیص خوب و بد را داد تا بتوانند تصمیم های درستی برای زندگی بگیرند.»/ برنا
سرکار خانم روانشناس آیا رفرنسی که برمبنای
آن این مطالب را بیان کردید مربوط به ده شصت نبوده ؟
نوجوانان امروزی بسیار ازخودراضی و خودشیفته و متوقع هستند.
شاهدش هم این همه تصاویر سلفی که دائما در فضای مجازی منتشر می کنند
ما دهه شصتیها هستیم که هنوز هم که هنوزه به دلیل عدم رضایت از خود و کمبود اعتماد به نفس از دوربین فراری هستیم حتی برای گرفتن عکس کارت ملی هم با اکراه اقدام می کنیم
گرچه با روحیه ای که از همنسلان خودم سراغ دارم بعید است که حتی اعتماد به نفس اعلام موافقت داشته باشند