محبوبه فیروزآبادی: آن روز هم، جشن روز خبرنگار بود. نمایندهای که بههیچوجه برای خبرنگاران فرصت و امکان مصاحبه نمیداد، تلاش کرده بود که خودش را به جشن روز خبرنگار برساند. بچههای دفترش فشار آورده بودند که حتماً سخنرانی هم بکند. جشن که تمام شد، رفتم جلو با احترام، اما با صراحت گفتم: شما که ارزش وقتتان بیشتر از مصاحبه کردن با خبرنگاران است، خب به این جشن هم نمیآمدید؟ همان زمان استاندار وقت کرمان رسید و خطاب به نماینده گفت: چرا وقت مصاحبه به خبرنگاران نمیدهد؟ پاسخی نداشت. بچههای دفترش پریدند وسط ماجرا که کی وقت مصاحبه خواستی و تکذیب کردند تمام درخواستهای وقت مصاحبهای که کرده بودم! در این شلوغی نماینده بی آنکه خودش را موظف بداند که پاسخ درخوری به من بدهد، سوار ماشینش شد و رفت. درحالیکه بهوضوح صدای یکی از بچههای دفترش را میشنیدم که به همکارش میگفت: دکتر میگوید: ببینید کی پُرش کرده؟!
ماجرا گذشت و رفت و بازهم وقت مصاحبهای به من داده نشد. تا اینکه آبان ماه ۹۶ از این نماینده خبری منتشر شد مبنی بر اینکه «کسی از مشکلات خبرنگاران حرف نمیزند!» همین اظهارات بهانهای شد تا در صفحه اینستاگرام شخصیام پستی بگذارم و از او بابت بیاعتناییاش به رسانهها انتقاد کنم. مسئول وقت دفترش کامنت گذاشت که در دفتر هیچ سابقهای از درخواست مصاحبه اختصاصیام از اسفند ۹۴ وجود ندارد. پاسخم روشن بود: گذشته را فراموش میکنیم حالا شما زحمت هماهنگی مصاحبه اختصاصی را بکشید. البته آن مسئول وقت، چندباری تلاش کرد و چند هماهنگی اولیه انجام داد و نهایتاً هر بار به هر دلیلی قبل از وقت مصاحبه، قرار مصاحبه کنسل شد. سرتان را درد نیاورم. آقای نماینده هنوز هم به من وقت مصاحبه نداده است. امسال البته سال انتخابات است. اگر مصاحبهی اختصاصی از ایشان منتشر شد، تعجب نکنید.
این رفتارهای غیرمسئولانه به ایشان محدود نمیشود میتوانم برایتان کلی خاطره از این کممحلی کردنها بیاورم. سال گذشته در یکی از جلسات شورای اداری استان متوجه شدم که عشایر منطقه خبر با چالشهایی روبهرو شدهاند. تلاش کردم تا با مدیرکل امور عشایری استان گفتوگوی اختصاصی داشته باشم. از شرح پاس و پاسکاریهایی که شد صرفنظر میکنم؛ همینقدر بدانید که تلاشهایم بینتیجه ماند. سماجت من باعث شد که روابط عمومی امور عشایری با رئیس منطقه بافت هماهنگ کند که هر وقت سفری به کرمان داشت با او مصاحبه کنم.
بالاخره این هماهنگی اتفاق افتاد. اگر اشتباه نکنم داشتم از کیفیت آموزش فرزندان عشایر بافت و خبر میپرسیدم که ناگهان رئیس محترم چهره در هم کشید که من فقط جواب سؤالهای غیر چالشی را میدهم. طبیعتاً من عریضهنویس در دادگاه نبودم که هر چه ایشان بفرمایند بنویسم. گفتم اگر جواب سؤالات من را نمیدهید من هم دلیلی برای ادامه مصاحبه نمیبینم. رئیس عشایری بافت هم سرش را انداخت پایین و رفت. حتی روابط عمومی این اداره کل بابت این رفتار زننده هیچ عذرخواهی نکرد.
حالا که سر درد و دلم بازشده، بگذارید از سازمان نوسازی مدارس هم بگویم. سال گذشته شخصاً تلاش میکردم که گفتوگوی اختصاصی با مدیرکل داشته باشم. بیشتر از شش ماه پیگیر بودم. تلاشهایم ابتر ماند تا اینکه یک روز رئیس روابط عمومی این اداره کل انجام هرگونه مصاحبه را منوط به داشتن سؤالات از قبل بهصورت کتبی کرد. با اینکه تقاضایش اصولی نبود و حداکثر میتوانست در باب محور گفتگو از من بپرسد، سؤالات را کتباً فرستادم. شاید باورش برایتان سخت باشد با همه پیگیریهایی که کردم حتی سؤالات بهصورت کتبی پاسخ داده نشد چه رسد به اینکه وقت مصاحبه اختصاصی به من داده شود.
نمونه دیگرش سازمان جهاد کشاورزی است. مدیر روابط عمومی این سازمان تصورش این است که آمده تا خبرنگاران را سربدواند. حساب اینکه در چند سال اخیر چندبار برای مصاحبه اختصاصی با مدیرکل تلاش کردم و بینتیجه ماند از دستم دررفته است. از شما چه پنهان امسال هم دیگر اصلاً پیگیری نکردم. آخرین بار که سر بیاعتنایی روابط عمومی این اداره کل حسابی رنجیده بودم، تماس گرفتم با رئیس دفتر مدیرکل و گلایه کردم. ایشان هممحور سؤالات را خواست و قول داد شخصاً پیگیر انجام شدن این مصاحبه باشد که البته نشد!
خلاصه اینکه این قصه سردراز دارد. اینجا تنها چند موردش را نوشتم تا با صدای بلند بگویم آقای مدیری که روز خبرنگار لبخندهای شیک تحویل ما جماعت خبرنگار میدهی، ما اینقدر بهره هوشی داریم که تصنعی بودن این لبخندها را بازشناسیم. میدانید سردواندن یک خبرنگار معنایی جز ضعف شما ندارد! حالا باز بروید و از بابت سردواندن خبرنگارها خوشحال باشید. ایام عزتتان مستدام باد!
اما بدانید شما مدیران میآیید و میروید. از شما کارنامهی کاری میماند و هرچند هم طولانی، اما بالاخره دوران مدیریتتان تمام میشود. اما ما اینجاییم توی همین سنگری که عاشقانه ساختهایم و حفظش کردهایم و میکنیم. حالا شما هی نیت خوانی کنید و بهانه بیاورید که نقد باید سازنده باشد و چه باشد و چه!
آقایان و خانم های مسئول! ما خبرنگاریم. دیدهبان جامعه! خیر سرمان رکن چهارم دموکراسی مینامندمان! کسی ما را پُر نکرده. ما شغلمان پرسیدن است و شما هم وظیفهتان پاسخگویی است. هر وقت خواستید پشت حربهی نیت خوانی و فرافکنی قایم شوید البته مخیر هستید، اما حواستان باشد که حواسمان به شما هست!
این را هم بگویم بخش خصوصی هم البته کارنامه درخشان تری ندارد. فروردین ماه امسال با رییس یکی از صنوف کرمان مصاحبه کردم. توافق کرده بودیم که مطلب را قبل از انتشار ببیند که چنین شد. شاید خنده دار باشد، اما هنوز متن مصاحبه برای انتشار تایید نشده است. هر بار رییس محترم این صنف بهانهای میآورد و از تایید متن مصاحبه شانه خالی میکند. وضعیت حضور رسانهها در جاهایی مثل اتاق بازرگانی، اتاق اصناف، اتاق تعاون و ... هم که گفتن ندارد.
خلاصه سر درد و دلم باز شد که بگویم دشواری حرفهی خبرنگاری نه بخاطر ده برابر شدن قیمت کاغذ نسبت به سال گذشته، ۲/۵ برابر شدن قیمت زینک و ... کم رنگ شدن آگهیهای بخش خصوصی به دنبال رکود فعالیتهای مولد است، که البته اینها هم هست، اما اصل مساله به رسمیت نشناختن حرفهای به نام خبرنگاری است.
در این فضای تنگ و ترشی که برای ما اهالی رسانه ساخته شده و برخی بی پروا میکوشند تا با انواع انگ پراکنی خسته مان کنند تا دیگر کسی نباشد که موی دماغشان شود، ما سخت جانی میکنیم. هر چند که ما را به سخت جانی خود این گمان نبود!
در چنین فضای دشواری که زیست رسانههای استان بالاخص رسانههای مکتوب دشوار و حتی ناممکن شده است، مدعیان روزنامه نگاری ناکاربلد تیشه برداشته اند و به حیثیت این شغل شریف یورش برده اند و با ادعای روزنامه نگاری بسان بوقهای ممتد در فضای مجازی، با آلودن بستری که میتوانست به اعتلای رسانهها بیانجامد، به انواع تملقهای سخیف حیثیت این حرفه شریف را خدشه دار کرده اند. کسانی که حداقلهایی از آموزش خبرنگاری را ندیده اند و شده اند مطلوب برخی مدیران روابط عمومیهای استان!
بگذارید آب پاکی را همین جا بریزم روی دستان مبارک تان! «کوستاس واکساوانیس» روزنامه نگار برجسته یونانی میگوید: «روزنامه نگاری افشاکردن حقایقی است که دیگران سعی در مخفی کردن آن دارند. هر چیزی غیر از آن روابط عمومی است!» به بیان سادهتر کار روزنامه نگاری انتشار آن چیزی است که مدیران و مسوولان از آن ابا دارند و کار روابط عمومی انتشار آن چیزی است که مدیران و مسوولان به آن علاقه دارند. مخلص کلام آن که حرفه خبرنگاری را به رسمیت بشناسیم؛ با صدور پیام به مناسبت روز خبرنگار و ژست های توخالی این مهم، ممکن نمی شود.