گفتارنو/مرضیه قاضی زاده:
«این یک فرمت شهرسازانه است، پس چندان تداخلی با آن فعالیتها ندارد؛ اما، چون یکبخشی از آن فرمت اجتماعی و اقتصادی است ممکن است که احساس شود یک موازی کاری اتفاق افتاده است، در صورتی که ما آنقدر در بحثهای اجتماعی و اقتصادیمان ضعیف هستیم و جامعه ما به این اقدامات نیاز دارد که اگر همه نهادهای حمایتی هم موازی باهم در این بخشها کار کنند، هنوز جا برای کار وجود دارد» این جملات پاسخ مدیر دفتر تسهیل گری شرفف آبادو صیاد شیرازی در خصوص موازی کاری برخی فعالیتهای دفاتر تسهیل گری با نهادهای دولتی و حتی سمن هاست. او البته فعالیتهای دفاتر را اساسا موازی کاری نمیداند بلکه مدعی است این فعالیتها مکمل همند.
در ادامه بخش دوم مصاحبه با افسون مهدوی را در خصوص مسائل اجتماعی سکونت گاههای غیر رسمی کرمان بخوانید.
*پیش از این مدیران برخی از دفاتر تسهیل گری از عدم فهم مشترک و حتی عدم همکاری دستگاههای اجرایی استان با دفاتر تسهیل گری گلایه کرده بودند. نظر شما چیست؟
واژهای تحت عنوان مدیریت واحد شهری است و این موضوع درواقع یکی از مبانی و مباحثی است که در حوزه شهرسازی و مدیریت شهری مطرح است. خیلی از محققین اعتقاددارند که مدیریت واحد شهری وجود ندارد، واقعیت هم همین است.
وقتی این مدیریت واحد شهری کارایی نداشته باشد، قطعاً یک نهاد کوچکی مثل دفتر تسهیل گری هم نمیتواند با یک مدیریت واحد در ارتباط باشد و یا حتی قرار باشد شناسانده شود و مورد تأیید قرار گیرد.
کنار اینکه مسئله وقتی دفاتر تسهیل گری شکل گرفتند خیلی از ارگانها این جبهه را گرفتند که فعالیت این دفاتر موازی با ماست. حالا چه ارگانی مثل بهزیستی و چه فنی و حرفهای و چه حتی راه و شهرسازی و شهرداری که شوراهای محلات را دارد.
به هر حال همه این نگاهها وجود داشت، اما الآن بهشدت این نگاه کمرنگ شده و دفاتر تسهیل گری جایگاه خودشان را پیداکردهاند.
*بهطور خاص همکاری نهادهایی، چون کمیته امداد، بهزیستی و شهرداری با دفاتر تسهیل گری استان به چه شکل است، این همکاری لازم از سمت دستگاههای حمایتی استان وجود دارد؟
ما روزهای اول این مسائل و مشکلات را داشتیم، ولی الآن میتوانم بگویم که خیلی بهتر شده دفاتر تسهیل گری قابلدرکتر شده اند، البته این امر میتوانست خیلی بهتر باشد، اما در حال حاضر نسبت به گذشته شرایط خیلی بهتر شده است.
در خصوص شهرداری باید بگویم که بین دفاتر تسهیل گری ما تنها نقطهای هستیم که عملاً متولی نداریم و آن طور که مستند ول آباد به نمایش گذاشت، بهنوعی ول شدهایم. شهرداری تنها تا خط محدوده ما را میپذیرد، و تا این بخش سکونتگاه صیاد شیرازی مشکلی ندارد، ولی آن سوی مرز خط که دیگر توسط شهرداری بر اساس قانون پذیرفته نمیشود، مسائل زیادی وجود دارد و شاید تا حدی نیازمند نگاه مدیریت تسهیلگرانه شهری است.
*یکی از موضوعاتی که در سال گذشته در نشست سمنها با نمایندگان مجلس مطرح شد این بود که فعالیت دفاتر تسهیل گری تا حدودی موازی با کار آنها و همین امر هم موجب شده تا خدمات سمنها به نام و به کام دفاتر تسهیل گری درآید. شما در این خصوص چه پاسخی دارید؟
ای کاش چند همکار روانشناس و جامعهشناس ما هم در کنارم حضور داشتند تا از دید آنها این مسئله تحلیل میشد. مردم جامعه ما به هر دلیل و هر شرایط با یک روحیه طلبکارانه به مسئله نگاه میکنند، خود من شاید جزء این دست از افراد باشم.
قطعاً خیلی از همکاران من در دفاتر تسهیل گری از کمکهای این دوستان در سمنهای مختلف کمک میگیرند و از همین جا هم از این دوستان تشکر میکنم، ولی اگر هر کدام از این دوستان میزان و حجم فعالیت یک دفتر تسهیل گری را مشاهده کنند و ببینند این دفتر با چه حجمی و چه بازه زمانی مشخصی، چه اطلاعات مدونی را باید به وزارت کشور تحویل دهند، شاید این دیدگاه را نداشته باشند.
شاید هم این مطلب که این دفاتر از اعتبارات مشخصی استفاده میکنند، منجر به این نوع نگاه در این دوستان شده است. من فکر میکنم که اگر این دوستان پای درد و دل کارشناس دفاتر تسهیل گری در بحث پرداخت پولشان و در بحث مسیر و حجم کاری که در یک بازه زمانی مشخصی از آنها خواسته میشود بنشینند، بهطور قطع دیگر این نگاه را ندارند.
الآن بهعنوانمثال خیلی از سمنهایی که در این حوزهها کار میکنند و حتی همان نهادهای حمایتی و بهزیستی، با دفاتر تسهیل گری همکاری میکنند و به این دفاتر کمک میکنند، اما من بعید میدانم که درجایی همکاران ما در دفاتر تسهیل گری فعالیتهای این عزیزان را به نام خود زده باشند.
*به هر حال برخی مدعیاند که این موازی کاری وجود دارد!
من نمیخواهم از دفاتر تسهیل گری حمایت کنم فعالیت من شهرسازی است و حیطه کاری که انجام میدهم از سالهای قبل مشخص بوده است، اما با شناخت کامل از دستورالعمل و هدف این دفاتر تسهیل گری اعلام میکنم، موازی کاری نیست بلکه مکمل کاری است.
این فرمتی که وزارت کشور برای دفاتر تسهیل گری تدوین کرده یک فرمتی است که الآن اداره راه و شهرسازی در بحث بازآفرینی شهری نیز به این نتیجه رسیده است و آن را فرمت درستی میداند.
این یک فرمت شهرسازانه است، پس چندان تداخلی با آن فعالیتها ندارد؛ اما، چون یکبخشی از آن فرمت اجتماعی و اقتصادی است ممکن است که احساس شود یک موازی کاری اتفاق افتاده است، در صورتی که ما آنقدر در بحثهای اجتماعی و اقتصادیمان ضعیف هستیم و جامعه ما به این اقدامات نیاز دارد که اگر همه نهادهای حمایتی هم موازی باهم در این بخشها کار کنند، هنوز جا برای کار وجود دارد؛ و از آنجا که جمهوری اسلامی نیز بر اساس موازین و اهداف خود به کمک محرومان و اقشار ضعیف جامعه تاکید دارد، لذا اقدام و عمل همه جانبه در این سکونتگاهها نمیتواند نکته منفی باشد.
*چند درصد از منطقه تحت پوشش شما را افغانها تشکیل میدهند؟
حدود ۳۵ درصد از سرپرستان خانوار ما افغانها هستند.
*آیا از نظر نوع خدماترسانی هیچ تفاوتی بین این افراد وجود دارد؟
خیر، خیلی سعی شده که با آنها ارتباط برقرار کنیم و اعتمادشان را جلب کنیم. ما در منطقه خود حلقههای بسته اجتماعی زیادی داریم خود ساکنین اصیل منطقه شرفآباد، افراد مهاجر، افغانها، افرادی داخل سکونتگاه رسمی و خارج از سکونتگاه رسمی و ...
میتوان گفت که در این مناطق علاوه بر عدم انسجام اجتماعی، خشونت و خشم درونی هر حلقه نسبت به حلقه دیگر نیز وجود داشت که به لطف خدا این مسائل تا حدی با فعالیت دفتر تسهیل گری به ارتباط و انسجام تبدیل شده اند.
*تاکنون دفاتر تسهیل گری چه نقشی در کاهش خشونت ایفا کردهاند؟
دفاتر تسهیل گری بر اساس نقشی که داشتند، بهشدت انسجام اجتماعی را بالابردهاند. درست است که ما سکونتگاه غیررسمی داشتیم و خیلی از خدمات کالبد شهری را نمیتوانستیم به این افراد ارائه دهیم، اما در بحث مسائل اجتماعی قوی عمل کردهایم و توانستهایم آنجا را به انسجام برسانیم.
*چالش و مشکل اصلی منطقه شرفآباد و صیاد شیرازی چیست؟
اصلیترین مسئله ما این است که حد فاصله دو مرز ما هیچ متولی ندارد؛ خوب وقتیکه متولی نباشد هیچ نهادی هیچگونه پاسخگویی به ما ندارد و ما دسترسی به زیرساختهای کالبدی شهری را در اینجا نداریم.
بحث مهاجرت، گروههای مختلف، سکونتگاههای مختلف، افغانها، نگاه مردم شرفآباد به مهاجرین اطراف صیاد شیرازی و ... تمام این مسائل در این محدوده وجود دارد.
در بحث مسائل اقتصادی ما در این منطقه هم دهکهای پایین و هم دهکهای متوسط درآمدی راداریم، در بعضی از این دهکهای پایین نگاه صدقهای بسیار غالب بود و اینها درواقع تن به هیچگونه فعالیت و خدماتی نمیدادند و به همان سهمی که از نهادهای حمایتی دریافت میکردند و یارانهای که از دولت میگرفتند خو گرفته و به سمت هیچ نوع فعالیتی نمیرفتند و در واقع به یک نوع بی کاری ارادی عادت کرده اند.
نگاه طلبکارانه هم در این مناطق خیلی پررنگ و قوی دیده میشود؛ نگاه مطالبه گری با نگاه طلبکارانه متفاوت است.
کارشناسان دفتر سعی کردند تا این نوع از نگاه را با دورههای آموزشی روانشناسی تغییر دهند، چراکه به هر حال مهم است که من به عنوان یک فردی که میدانم خلاف انجام دادهام و ساختوساز غیرمجاز انجام دادهام باز هم مرتباً نگاهم طلبکارانه باشد که چرا به من خدمات نمیدهند، تا اینکه من بپذیرم که چه به واسطه شرایط اقتصادی و چه ناآگاهی خلافی را انجام دادهام و حال مطالبه گر باشم نه طلبکار.
این موضوع یکی از مسائلی بود که ما در ان منطقه داشتیم، نمیتوانم بگوییم که بهطور کامل این مسئله حلشده است، ولی به هر حال شرایط بهتر شده است.
اگر قرار باشد مسائل را دستهبندی کنم در بحث مسائل زیستمحیطی سگهای ولگرد و بوی نامطبوعی که به علت دستگاه تصفیهای که در ان منطقه وجود دارد جزء چالشهای این منطقه هستند.
فیلتر این دستگاه باید عوض شود، اما به علت شرایط اقتصادی حال حاضر و قیمت بالای آن عوض نشده و بوی نامطبوعی دران محدوده ایجاد کرده است.
بحث کودکان کار منطقه شرفآباد و عدم امکان آدرسدهی در منطقه و نبود شرایط زیرساختی مثل آب و برق و گاز نیز از دیگر مسائلی است که در این مناطق وجود دارد.
درزمینه مسائل اجتماعی که دران منطقه وجود دارد بحث بیاعتمادی به مدیریت شهری و دولتی کم و بیش وجود دارد. (ظاهراً در سالیان قبل دفاتر و ارگانهایی متفاوتی به این مناطق رفتهاند و یکسری وعدهو وعیدهایی به این مردم داده اند و یا حتی در زمانهای انتخاباتی به آنها وعدههایی دادهشده که به آن عمل نشده و همین مسائل هم منجر به بیاعتمادی مردم این منطقه شده است.)
*به نظر شما این دفاتر تا چه اندازه در کاهش آسیبهای اجتماعی موفق عمل کردهاند؟
نمیتوانم به شما رقمی ارائه دهم، اما میتوانم بگویم که اگر شروع سال اول را صفر از ۱۰۰ نمره در نظر بگیریم، این دفاتر در سال اول به ۲۵ تا ۳۰ رسیدهاند و انتظار میرسد که در سال دوم به ۷۰ برسند.
*خشونت و بزهکاری در این منطقه به چه صورت است؟
ما بحث خشونت و نزاع خیابانی را در منطقه داریم و دقیقاً با همین توضیحی که در خصوص همین گروهها و دستههای اجتماعی موجود در منطقه خدمتتان عرض کردم. جرم دیگری که در منطقه وجود دارد بحث اراضی وقفی است و آن مشکلاتی که بنگاههای املاک بادید خودشان و بورسبازی زمین به وجود آوردهاند؛ بعضاً دعواهایی از سمت صاحبان زمینهایی که از این بنگاهها خریداریشده صورت میگیرد.
*اشاره داشتید به اراضی وقفی، این مشکل خاصی با اداره اوقاف دارید؟
پرداخت پذیره وقف برای مردم اینجا به صورت یکجا امکانپذیر نیست. بر اساس شرایط اوقاف میتوانند وقتی سندشان را میگیرند به صورت یکجا این را بپردازند، اما بحثی که وجود دارد این است که مردم این منطقه نمیتوانند به صورت یکجا این مبلغ را بپردازند و درواقع متقاضی قسطبندی هستند.
با این توضیح مردم سهم پذیره وقف را پرداخت نمیکردند و ساختوسازشان را شروع میکردند حتی در داخل خود محدوده روستای شرفآباد. در حال حاضر با رایزنیهایی که با اداره اوقاف صورت دادهایم توانستهایم با قسطبندی تا حدی مردم را راضی نگهداریم.
*به نظر شما اقدامات سازمانهای حمایتی منجمله کمیته امداد و بهزیستی تا چه اندازه در روحیه مطالبه صدقه و یا طلبکارانه این مردم تأثیر داشته است؟
این موضوع یکی از مسائل اصلی است که نهتنها در مورد ساکنین این مناطق بلکه در مورد خیلی از مناطق وجود دارد. در خیلی از جاها ما افرادی را میبینیم که تحت این حمایتها قرار میگیرند و این حمایتها را یک نوع وظیفه و حق خود میدانند و حتی اینطور فکر میکنند که با دریافت این مستمری خیلی از مشکلاتشان حل میشود.
آنچه این دفاتر تسهیل گری و شرح خدمات اقتصادی باید انجام دهد این است که انگیزههای اقتصادی را برای این افراد بیدار کند و بتواند زنان و جوانان منطقه را با توانمندسازی به سمت فعالیتهای اقتصادی بکشاند.
نمیتوان گفت که نهادهای حمایتی در این مسیر گام برنداشتهاند مثلاً خود کمیته امداد بحث وامهای اشتغال را دارد و به این نحو حمایت خودش را انجام میدهد و این سازمان هم میخواهد تا انگیزههای اجتماعی و اقتصادی را در مردم بیدار کند.
*اشاره داشتید به وامهای خوداشتغالی، انتقادی که پیش از این به این نوع از وامها واردشده بود این بود که ذاتاً پایداری مشاغل خرد پایین و چیزی حدود ۳ تا ۵ سال است و در کل تاب آوری و تجربه این قشر از مددجویان پایین است و همین امر منجر به ورشکستگی و اثرات سوء این وامها شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
این موضوع را کاملاً قبول دارم. من فکر میکنم این موضوع ناشی از ورود ناآگاهانه به یک فرایند و پروسه است؛ البته در خصوص این مسائل، تاب آوری فردی هم بسیار پایین است. بدون اینکه زنجیره ارزشی برای یک فعالیت اقتصادی تعریفشده باشد و بدون اینکه بازار فروشی برای آن محصول تعریفشده باشد، فرد وارد فرایندی میشود که به علت همان تاب آوری پایین دوام کمی آورد و سرخوردهتر از قبل به همان مستمری که بوده قناعت میکند.
شاید قرار باشد در گروهها و سنین مختلف، مهارتهای زندگی جمعی و تاب آوری افزایش یابد و حتی آموزشهایی ارائه شود. این آموزشها میتواند چه از سوی دفاتر تسهیل گری و چه از سمت دورههای آموزشی سازمان اجتماعی دادگستری، معاونت بهزیستی و ... انجام شود.
بله به هر حال ممکن است خیلی از این وامهای خود اشتغالی به جایی نرسیده باشد و حتی فرد را از خانه اول خودش هم پایینتر آورده باشد، ولی به هر حال این موضوعات میتواند با برنامهریزی اصلاح شود.
*پیش از این عنوانشده بود که بیشترین قشر درگیر بیماری اعتیاد نوجوان و جوانان بین سنین ۱۰ تا ۲۰ سال هستند، بهطورکلی آسیبهای اجتماعی که مردم این منطقه با آن درگیر هستند چیست؟
ما در اینجا تولید مشروبات الکلی و توزیع مواد مخدر را خیلی زیاد داشتیم؛ دلیل نمود بالای این دو مسئله در اینجا هم شاید به نبود پاسگاه انتظامی در منطقه برگردد.
از طرفی هم باید گفت که از زمانی که دفتر تسهیل گری شروع به کارکرد نیروی انتظامی بسیار تا بسیار با ما همکاری کرد و گشت زنیها را افزایش داده است.