گفتارنو/ سمیرا کریمی افشار:
این روزها در کوچه و خیابان هنگامی که در اتوبوس یا تاکسی نشستیم یا اینکه در پیاده رو قدم می زنیم، چشم های مردم یک پیامی را به ما می رساند آنهم این است که حال دلمان چندان خوب نیست. به سراغ یک جامعه شناس رفتیم و از او علت بد بودن حال عمومی مردم را جویا شدیم.
این جامعه شناس آشفتگی اجتماعی در پی بحران های اقتصادی و فردگرایی یا احساس تنهایی را عواملی می داند که منجر می شود ما احساس کنیم جامعه از حالت تعادل خارج شده است یا به اصطلاح حال جامعه خوب نیست.
سوند رومی در پاسخ به این سوال خبرنگار گفتارنو مبنی بر اینکه ضریب سلامت اجتماعی در کشور ما الان چند است؟ خبر خوبی نمی دهد و می گوید: ضریب سلامت اجتماعی که یکی از شاخص های آن نشاط اجتماعی است در کشور ما زیاد بالا نیست. با در نظر گرفتن بالا بودن دو شاخص آشفتگی اجتماعی و فردگرایی و احساس تنهایی می شود گفت که ضریب سلامت اجتماعی در جامعه ما بالا نیست.
به گزارش گفتارنو؛ علی سوند رومی تشریح می کند: از نظر اجتماعی دو عامل وجود دارد که منجر می شود ما احساس کنیم جامعه از حالت تعادل خارج شده است یکی وجود آشفتگی اجتماعی است که در پی بحران های اقتصادی رخ می دهد و نظام هنجاری جامعه را متزلزل می کند.در این حالت افراد شکننده آسیب بیشتری می بینند و در روابط اجتماعی میزان برانگیختگی اجتماعی نیز بالا می رود.
این جامعه شناس می افزاید: دومین عاملی که منجر به بالا رفتن برانگیختگی اجتماعی و خوب نبودن حال عمومی مردم می شود، فرد گرایی و احساس تنهایی است. هرچه در جامعه ای فردگرایی افزایش پیدا کند و مردم معنای زندگی را از دست دهند و از مسائل دینی نیزفاصله بگیرند آشفتگی اجتماعی بیشت تر رخ می دهد.
بنا به آنچه که سوند رومی و با تکیه برتحقیقات علمی بیان می کند در جوامعی که بحران های اقتصادی و فردگرایی بیشتر است حال عمومی مردم نیز خوب نیست. در این وضعیت برانگیختگی با هیجانات بالا را شاهد خواهیم بود که می تواند در بعضی موارد منجر به تخریب اموال عمومی و روابط شود.
او اما تاکید می کند وقتی حال یک جامعه خوب نیست ما باید به دنبال رویه ها برویم نه حوادث. چرا که در حوادث نوع برخورد مردم بر اساس همان رویه ها است و آشفتگی حاکم بر جامعه را در حوادث می بینیم.به لحاظ علمی دو عامل [ رویه] آشفتگی اجتماعی و فردگرایی باعث می شود حال مردم خوب نباشد.
این جامعه شناس تاثیرات آشفتگی وضعیت جامعه را در مسائل سیاسی و اجتماعی اینطور عنوان می کند که در مسائل سیاسی مسئولیت پذیری و پاسخگویی کم می شود و در مسائل اجتماع نیز تاثیراتی همچون افزایش طلاق، اعتیاد و خیانت را خواهد داشت. که این یک بیماری است و باید به آن پرداخت.
این جامعه شناس معتقد است با افزایش فردگرایی، هر فرد فکرمی کند مسئول زندگی خودش است و زندگی برایش بی معنا می شود این بی معنایی باعث بالا رفتن سطح برانگیختگی اجتماعی می شود.
این جامعه شناس یکی از دلایل ایجاد آشفتگی در جامعه را مهاجرت خارج از نرم می داند و خاطرنشان می کند: اینکه افراد با فرهنگ ها و هنجارهای متفاوت مهاجرت می کنند و از یک منطقه وارد یک منطقه دیگر می شوند زمینه آشفتگی اجتماعی را ایجاد می کند.
«دومین عاملی که ضریب آشفتگی اجتماع را بالا می برد عدم تعریف رویه هایی است که مردم با استفاده از آنها بتوانند به اهدافشان برسند.» این را سوند رومی عنوان می کند و می گوید: وقتی کسب ثروت و کسب منزلت اجتماعی هدف شد اما مسیرهای مرسوم و معمول در جامعه دیگر پاسخگو رسیدن به این اهداف نبود و فرد دید که با این شرایط معمول نمی تواند به اهدافش برسد برای اینکه زندگی بهتری داشته باشد از مسیرهای غیر مرسوم حرکت می کند.
از نگاه این جامعه شناس سومین عاملی که منجر می شود شرایط جامعه ناهنجار و آشفته شود این است که ما در جامعه به مکانیسم های درونی سازی و کنترل درونی اهمیت نمی دهیم یا نهادهای مختلف جامعه پیام های متضاد صادر می کنند.
این جامعه شناس معتقد است خانواده ورسانه یکی از همین عامل ها هستند که در این زمینه موفقیت چندانی نداشتند. مثلا عامل خانواده، آموزش و رسانه پیام های متناقضی را ارسال می کنند که با بروز شرایط ناپایدار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ترکیب می شود و شرایط اجتماع آشفته می شود.
او ادامه می دهد: خانوداه ها به جای اینکه پیام های متناقض(دروغگویی و شارلاتان بازی) به فرزندانشان منتقل کنند فضای امنی را برای رشد فرندانشان فراهم کنند.
سوند رومی با مقایسه خانواده های سنتی گذشته و خانواده های امروزی سعی دارد به ما یادآورشود که در گذشته خانواده های گسترده سنتی که نظام و ساختار یکپارچه ای داشته اند و ارزش ها و هنجارها را درونی می کردند حداقل انحراف و آشفتگی در هنجارهای جامعه را داشتند اما خانواده های امروزی اگرهم کنار هم زندگی کنند از آنجایی که ممکن است منشا اقتصادی متفاوتی داشته باشند همین عامل باعث افزایش تنش و آشفتگی در خانواده ها می شود.
سوند رومی راهکار کاهش تنش در خانواده و جامعه را این طور بیان می کند که باید نهاد های حامی ( همیار خانواده) ایجاد شوند و در فرایند رشد و یک پارچگی خانواده به آنها کمک کنند.
او با بیان اینکه همیاران خانواده جزء نیاز های اساسی جامعه ما هستند، می گوید: بالا بردن قدرت تاب آوری و خود کنترلی اعضای جامعه در سطح اجتماع و در سطح فردی، قدرت خود مهاری را بالا می برد.
به اعتقاد این جامعه شناس بالابردن قدرت خود مهاری از طریق افزایش هوش هیجانی امکان پذیر است که البته این هوش هیجانی اکتسابی است.
سوند رومی اضافه می کند: باید یک خبر بد بدهیم که هوش هیجانی مردم ما بسیار پایین است و یک خبر خوب بدهیم که هوش عملیاتی و عقلی یا IQ قابل تغیر نیست اما هوش هیجانی قابل تغیر است.
او ادامه می دهد: مهمترین عاملی که می تواند هوش هیجانی و قدرت خود مهاری را بالا ببرد استفاده از مکانیسم های بازی گونه است. اقدام بعدی که می تواند هوش هیجانی را بالا ببرد این است که شرایط گفتگو و تعاملات اجتماعی بیشتری را فراهم کنیم و فضاهایی در جامعه ایجاد شود به نام فضاهای تعاملی گروهای هم سالان که افرادی که وجه مشترک دارند دور هم جمع شوند.
این جامعه شناس در پایان عنوان می کند: این گروه ها توسط خود مردم ایجاد می شود. که البته در جوامع پیشرفته باشگاه ها این کار را انجام می دهند اما در جوامع ما هنوز جا نیفتاده است.
در جامعه ما تعاملات خانودگی نه تنها کمتر شده بلکه کارکرد خود را نیز از دست داده است یعنی وقتی خانواده ها دور هم جمع می شوند به هم آسیب می زنند چون یکپارچگی خود را ازدست داده است.