آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به سفر به استان کرمان اشاره کرده است.
به گزارش گفتارنو در سفر سال 1372 آیتالله هاشمی رفسنجانی به استان کرمان ایشان به نقاط مختلفی از استان کرمان سفر کردهاند و در روزنوشتهای خود به آن اشاره کرده اند.
25 فروردین
ديشب در سعدآباد ماندیم. غير مأنوس بود؛ بد خوابيدم. صبح زود همراه عفت و همشيره فاطمه و همسرش آميرزا احمد، به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. با نيم ساعت تأخير پرواز كرديم.گفتند هواپيما نشت بنزين دارد كه براى اصلاح معطل شديم. چند نفر از وزراء و معاونان هم همراه بودند. به سوى كرمان پرواز كرديم. صبحانه در هواپيما صرف شد.
ساعت نُه صبح وارد فرودگاه كرمان شديم. مراسم رسمى استقبال در فرودگاه انجام شد. به سوى شهر حركت كرديم. حدود ده كيلومتر مسير فرودگاه تا ورزشگاه محل سخنرانى، صفوف فشرده مردم با نشاط و خندان بود كه با محبت استقبال كردند؛ خيلى پرشور بود و كمنظير.
مستقيماً به سالن سرپوشيده ورزشگاه در جمع خانوادههاى ايثارگران رفتيم. بعد از خيرمقدم و اجراي سرود، در ميان احساسات گرم حضار سخنرانى كردم. سپس در اجتماع مردم رفتيم كه خيلى باشكوه بود. امام جمعه خيرمقدم گرمى گفت و من هم سخنرانى نمودم و از اين حضور بى سابقه مردم در صحنه تجليل كردم و از مردم تشكر نمودم.
سپس در سالن استاندارى با روحانيت استان ملاقات كردم. امام جمعه صحبت كرد و من هم براى آنها حرف زدم؛ از وظايف روحانيت گفتم و خواستم كه حكومتى و اجتماعى بينديشند، نه منزوى و فردى و حاشيهاى كه در تاريخ اسلام بر روحانيت تحميل شده بود. ناهار را با آنها خورديم و براى استراحت مختصرى به اقامتگاه رفتيم.
سپس به سوى كارخانه لاستيك سازى كرمان حركت كرديم. از منطقه كويرزدايى شده جنوب شرق كرمان عبور كرديم كه قبل از انقلاب شكل گرفته و بوتههاى طاق بزرگ شده و شهر را از هجوم شنهاى روان نجات داده است.
در كارخانه لاستيكسازي، [آقاي محمدرضا نعمتزاده]، وزير صنايع و همچنين مديرعامل توضيح دادند. اين كارخانه با حدود سى هزار تن ظرفيت توليد تاير، تيوپ و خمير لاستيك با ماشينهاى پيشرفته افتتاح شد. بازديد كرديم. خانواده و همراهان هم بودند.
از آنجا به قرارگاه كويرزدايى جهادسازندگي رفتيم؛ بازديد و افتتاح كرديم و اسناد مراتع را به دامداران داديم. در سخنرانىام از منافع كويرزدايى گفتم. آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزير جهادسازندگي] هم گزارش خوبى داد.
از آنجا به نمايشگاه دستاوردهاى انقلاب اسلامي در استان كرمان رفتيم. حدود سيصد غرفه در 18 سوله بزرگ و صحن نمايشگاه كشاورزى، معدن، شيلات، دامدارى، صنايع سبك و سنگين، امور فرهنگى و جهادى و كاردستىها و خيلى چيزهاى ديگر براى نمايش گذاشته بودند. با صفا و با شكوه بود و چهره استان را نمايش ميداد. بازديد حدود پنج ساعت طول كشيد. آخر كار، سرودى و شعرى كه در مدح سازندگي سروده بودند، خواننده بسيار خوشصدايى خواند؛ تشويقشان كردم.
ساعت يازدهونيم شب براى شركت در جلسه شوراى ادارى به استاندارى آمديم؛ خيلى دير بود و خسته بوديم. جلسه را به اختصار گذرانديم. شام خورديم و خوابيديم.
26 فروردین
ديشب هم خوب نخوابيدم. پس از نماز صبح، صرف صبحانه و گرفتن اخبار ساعت هفت، به فرودگاه رفتيم و به سوى سيرجان پرواز كرديم. استقبال گرم در فرودگاه سيرجان و در مسير انجام شد. [آقاي سيدحسين مرعشي]، استاندار و همراهان از اوضاع سيرجان و استان اطلاعات خوبى دادند. منطقه حراست شده تجارى را كه با يكهزار و پانصد هكتار زمين و برنامه خوب در دست احداث است، رفتيم و ديديم. استاندار و آقاي [محمدرضا] يزدانپناه، [مديرعامل منطقه اقتصادی سیرجان] توضيح دادند. خانم مهندس مشاور توضيحات خوبى داد. من مصاحبه كردم و نقش منطقه آزاد سيرجان در ذخيره و تسهيل رساندن كالا و مواد كارخانهها را توضيح دادم.
وارد شهر سيرجان شديم. استقبال بسيار با شكوه مردمى انجام شد. بيش از حد توقع همه بود. متأسفانه بر اثر ازدحام، عدهاى از مردم مجروح شدند. آقاى [حميد] ميرزاده، [معاون اجرايي رييسجمهور] در ماشين من دلهره داشت كه استقبال خوب نشود و لذا خيلى خوشحال شده بود و تفسير و تحليل مىداد.
ابتدا بيمارستان يكصدو شصت تختخوابى سازمان تأمين اجتماعي را افتتاح كردم. بازديد نموديم؛ جامع و جالب است. گزارش دادند. تشويقشان كردم. تصوير 65 بيمارستان در دست احداث را آورده بودند.
از آنجا به ورزشگاه شهر رفتيم. اجتماع عظيم و بسيار انبوه و پُرشورى بود. امامجمعه و نماينده شهر به گرمى خيرمقدم گفتند و من هم صحبت گرمى براى آنها نمودم. از آنجا با قطار توربوترن به معدن سنگآهن گلگهر رفتيم. قطار جالبى است.
در راه معاون وزير راه و ترابري و مدير شركت راهآهن توضيحات خوبى دادند. دشتهايي را در راه ديديم. در معدن گلگهر توضيحات شنيديم. در فاز اول، دو و نيم ميليون تُن كنسانتره سنگ آهن و در فاز دوم پنج ميليون تُن خواهد داد؛ ناتمام است و احتمالاً شش ماه ديگر عملياتى مىشود. از معدن سنگ مس و كارخانه تغليظ در دست اجرا نيز بازديد كرديم.
بعد از نماز و ناهار و صحبت براى كاركنان، با هلىكوپترها به سوى بخش ارزویيه در جنوب استان، براى بازديد از خرابىهاى سيل اخير و رسيدگي به وضع مردم حركت كرديم. از هوا چند روستاى سيلزده را ديديم و در مركز بخش فرود آمديم. مردم اجتماع بسيار باحال و بانشاطى داشتند.
بخشدار گزارش داد و من صحبت تسليتآميز نمودم و وعده جبران خسارات و بازسازى و پيشگيرى براى آينده دادم. تعدادى از آسيبديدگان آمدند و خسارات را گفتند. ظاهراً در گزارشها، خسارات را خيلى بيش از واقعيت گفتهاند. وضع منطقه عادى است. اين منطقه، كشاورزىِ نيرومند و دامدارىِ خوبى دارد.
به شهر بافت پرواز كرديم. در راه استاندار توضيحات داد. كنار ورزشگاهى كه مردم جمع شده بودند، فرود آمديم. اجتماع خيلى پُرشوري بود. امام جمعه و نماينده شهر خيرمقدم گفتند و خواستهها را مطرح كردند. سرود خوبى خوانده شد. مردم بافت و ارزوييه، همراه شعارها كف ميزدند و سوت هم داشتند.
از آنجا به بردسير پرواز كرديم. مسير كوهستانى و سرسبز پُربرف و پُرآب رودخانه و چشمههاى فراوان است. در بردسير هم كنار اجتماع مردم فرود آمديم. انبوه و منظم بودند. امام جمعه خيرمقدم خوبى گفت و من هم صحبت گرم و اميدسازي داشتم.
با هلىكوپترها به سوى باغين، كارخانه شهيد باهنر كه در صنايع جنبي مس است، پرواز كرديم. هنگام غروب آفتاب رسيديم. بعد از وضو و نماز و استراحت، بازديد كرديم. مدير عامل توضيحات كاملى داد. كارخانه بسيار مهمى با بيش از پنجاه هزار تن ظرفيت توليد است. انواع فرآوردههاى برنجى و مسى و نيكلى از ورقها با ضخامت بسيار كم و لولههاى بسيارباريك در اندازههاى مختلف توليد ميكند. از تمام كورهها و خطوط نورد بازديد كرديم. بسيار تميز و منظم و داراى ارزش افزوده زياد، ولى هنوز فاقد بازار لازم است.
در جمع كاركنان، گزارش ریيس سازمان بيمههاى اجتماعى كه 51 درصد سهام را دارد، دربارة سرمايهگذاريهاى سازمان شنيديم. برايشان صحبت كردم. به سوى كرمان با ماشين حركت كرديم. ساعت يازده وارد شهر كرمان شديم. در مسير خيابانهاى كرمان، هر وقت كه عبور مىكنم، مردم با ديدن مأموران انتظامى كه در مسير گذاشتهاند، جمع مىشوند و به گرمى هنگام عبورمان ابراز احساسات مىكنند. به موزه صنايع استاد اكبر صنعتى رفتيم و افتتاح كرديم. خود آقاى صنعتى هفتاد ساله است كه حضور داشت و توضيحات مىداد. آثار خوبى دارد. فرزند پرورشگاهى است.
فيلم كوتاهى از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي در استقبال از من نشان داده شد. به اقامتگاه برگشتيم. استحمام كردم، شام خوردم و خاطرات ديروز و امروز را نوشتم. عفت هم آمد و از سفرش ابراز رضايت كرد. بهخاطر دو شب كمخوابي و تحركات فراوان دو روز، احساس خستگي، همراه با نشاط مشاهده آثار سازندگي و شادماني مردم، ديروقت خوابيديم؛ ساعت دوازدهونيم.
27 فروردین
بعد از نماز و صبحانه و قرائت گزارشها و اخبار به مركز مخابرات رفتيم. چندين مركز توسعه تلفن در استان همزمان افتتاح شد. بعد از استماع گزارش مديران و تشويق آنها، در سخنرانى كوتاهي بر اهميت نقش تلفن در توسعه تأكيد كردم.
از آنجا به دانشگاه شهيد باهنر در جمع دانشگاهيان و فرهنگيان رفتيم. ریيس دانشگاه و مديركل آموزش و پرورش خيلى مفصل گزارش دادند. من هم مفصلتر، سياست فرهنگى، آموزشى و پژوهشى در برنامه اول و دوم را توضيح دادم. سپس به دانشگاه آزاد اسلامى رفتيم و فقط از ساختمانها و تجهيزات بازديد كرديم. ریيس دانشگاه در مسير توضيح داد. مجموعاً در استان كرمان، بيش از سىهزار دانشجو داريم كه نصاب خوبى است؛ از اين تعداد، حدود چهل درصد آزاد و شصت درصد دولتى هستند. با جمعى از دختران دانشجو كه كنار هلىكوپتر جمع شده بودند، از وضع خوابگاه و تحصيل و غذا و شهريه پرسيدم كه اظهار رضايت كردند.
از آنجا به [شركت مس] سرچشمه پرواز كرديم. در راه استاندار توضيحاتى دربارة رودخانههايى كه در فصل باران از بردسير به سوى رفسنجان مىرود و همچنين كشت و صنعت باغين داد.
در معدن سرچشمه، مديران توضيحاتى دربارة پروسه توليد و اصلاحات انجام شده دادند؛ وضع توليد بد نيست، ولى كمتر از ظرفيت اسمى است. از پالايشگاه تبديل مس آند به كاتد بازديد كرديم و مطالب جديدى فهميدم. از خط ريختهگرى هم ديدن كرديم. برخلاف برنامه به محل مسكونى رفتيم. مردم در مسير و جلوى رستوران دور سالن بزرگ، اجتماع بزرگى كرده بودند و حاضر به رفتن نبودند. بعد از نماز و ناهار، براى مردم در ميدان و در سالن صحبت كردم.
آقاى [حسين] محلوجى، [وزير معاون و فلزات]، گزارش وضع مس و آقاى انصارى، پدر شهيد و واعظ شهر و ریيس اداره بنياد شهيد شهرستان، توضيحاتى دربارة وضع خانوادههاى شهدا هنگام ناهار داد. مشكلات را گفت و از زياد شدن اعتبارات اظهار رضايت كرد.
از آنجا به شهربابك پرواز كرديم. در راه، استاندار در مورد دشت خاتونآبادِ شهربابك كه براى آب مورد نياز آينده صنعت مس، حفر چاه در آنجا ممنوع شده است، گزارش داد. در شهربابك، هلىكوپترها كنار ورزشگاه در محل اجتماع مردم فرود آمدند. قرار بود، ابتدا ساختمان جديدالتأسيس دادگسترى را افتتاح كنيم كه به خاطر فشردگى جمعيتِ زيرآفتاب منصرف شديم و اين كار به آقاى [اسماعيل] شوشترى، وزير دادگسترى محول شد. اجتماع، خيلى عظيم و منظم بود. امام جمعه هم در راهبندان گير كرده بود و دير رسيد. فرماندار و نماينده خيرمقدم گفتند و خواستهها را مطرح كردند. من هم صحبت گرم و اميدواركنندهاى نمودم. شغل غالب مردم كشاورزى است و صنعت باارزشى ندارند. آنها گاز و صنايع و دانشگاه ميخواهند.
بلافاصله به سوى معدن ميدوك پرواز كرديم. بنا بود از فضا بازديد كنيم، اما به اصرار آقاى محلوجى فرود آمديم. معلوم شد از پيش برنامه داشتند؛ پردهبردارى از اجراى عمليات خاكبردارى از معدن كه قبلاً هم شروع شده است. هنوز تصميم نگرفتهاندكه كارخانه استحصال مس را كجا بزنند؛ در دشتخاتون، يا سرچشمه باز؛ تأكيد بر ادامه كار كردم كه بىترديد هم نيست.
به سوى رفسنجان پرواز كرديم. كنار پارك بزرگ شهر و در محل مركز فرهنگىِ در دست اجرا فرود آمديم. جمعيت زيادى آنجا آمده بودند. دختران شاهد سرود بسيار جالبي خواندند و به شكل ابتكارى اجرا كردند و مسير را گلباران نمودند. از لوح ياد بود پردهبردارى كردم. قرار است آثار علمى و فرهنگى مرا هم در آنجا نگهدارى كنند. دكتر بهرامپور، [رييس دانشگاه وليعصر(عج)]، همانجا اين تقاضا را از من كرد، پذيرفتم؛ قبلاً با محسن قرار گذاشتهاند.
هجوم جمعيت براى ابراز احساسات، برنامه را بههم زد و راه را بست وكار از دست محافظان و پليس خارج شد. مدتى براى خروج از آنجا تلاش كرديم، اما ميسر نشد. همزمان، مردم در خيابانها و ورزشگاه شهر منتظر بودند. به زحمت با ماشين خودمان را به هلىكوپتر رسانديم و در كنار ورزشگاه فرود آمديم. ورزشگاه را خيلى خوب زينت كرده بودند. گروههاى سرود بسيار بزرگ و ابتكارى داشتند. اجتماع غرق در سرور و شادى بود و مرتب كف و سوت مىزدند. آشيخ محمد [هاشميان]، امام جمعه [رفسنجان]، خير مقدم مفصلي گفت و مداحى زياد كرد. من هم سخنرانى تشويق و تشكر ايراد نمودم.
بلافاصله براى افتتاح كارخانه كابلسازى رفتيم؛ مهم است.گزارش كار دادند. مدعىاند، پس از تكميل فاز دوم، قرار است چهل درصد نياز كشور را تأمين كنند. از طرز كار ماشينها بازيد كرديم. نمايندگان شركتهاى فروشنده و سفير هم بودند. از شهرك صنعتى هم بازديد شد. آقاى [محمدرضا] نعمتزاده، [وزير صنايع] توضيح داد. گشتى در خيابانهاى شهر زديم. تميز و سرسبز و وسيع شده است.
28 فروردین
براى نماز صبح كه بيدار شدم، ديدم درب اتاق را از بيرون قفل كردهاند. نمىخواستم ديگران را بيدار كنم، ولى چارهاى نبود. در زدم، آشيخ محمد آمد و باز كرد. عفت هم بيدار شد. ديگر نخوابيدم.
اخبار خارجى را گرفتم. صبحانه را با فاميل خورديم و با يك ساعت تأخير به سوى نوق پرواز كرديم. كنار امامزاده گلزار شهدا فرود آمديم. مردم همانجا جمع بودند. نظم خوبى داشتند. در سفر گذشته، مثل ديروزِ رفسنجان شلوغ كرده بودند.
از قبور شهدا و مقبره امامزاده بازديد كردم. ساختمان امامزاده را با نقشه خوبى تجديد بنا مىكنند. ناتمام است؛ قول كمك دادم. متولى امامزاده از بچههاى هم سن در دوران اقامت در بهرمان و اكنون پدر دو شهيد است؛ براى تكميل بنا كمك خواست.
دختر بچهاى شعر بسيار خوبى سروده بود و خوب خواند، مگر يك جمله كه بد خواند. آشيخ محمد و آقاي انصارى، خيرمقدم ستايشگرانهاى گفتند. من هم سخنرانى خودمانى و خاطرهگويى نمودم: خاطره اولين سفر و مهاجرت به قم.
از آنجا به خانه خودمان رفتيم. اخيراً خانه را تعمير كردهاند. براى صفّه و سالن در گذاشتهاند كه قبلاً نداشت و سفيد كردهاند كه كاهگلى بود. در منزل با بستگان ديدار كوتاهى داشتيم. به بام خانه رفتيم. به همراهانم، بادگيرى را كه در زمان نوجوانى در سن سيزده سالگى در آنجا به دست خود ساخته بودم و نيمهتمام مانده، نشان دادم. براى خودم هم جالب بود كه چگونه در آن سن توانستهام چنين، بنایى كنم.
جمعى از زنان و مردان روستا به خانه آمدند. به گرمى احوالپرسى كرديم. علاقه داشتم كه بيشتر بمانم، ولى در شهرستان بم برنامه داشتيم و دير شده بود. حدود دو ساعت اقامتمان در بهرمان طول كشيد. به خانه همشيره طيبه رفتم كه مادر شهيد است و احوالپرسى كوتاهى نمودم. در آنجا، آقای احمد علايى از هم سنها و همشاگردىهاى دوران مكتب من، شعر خوبي در مدح من سروده بود كه قرائت كرد.
به آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزير جهاد سازندگي] گفتم از پستههاى كويرى بازديد كند و ببيند كه چگونه از زمين شور، مردم زحمت كش پسته برمىدارند؟ گفتم مشكل آبرسانى روستا را رفع كنند. آب انبارسنتى درب منزل ما توجه همراهان را جلب كرده بود. خبرنگاران مصاحبههايى هم با من داشتند.
به سوى رفسنجان پرواز كرديم. در فرودگاه نيمه تمام رفسنجان، سوار هواپيما شديم. هواپيماى سي130 كه همراهان را مىآورد، مشكل داشت. مدتى معطل شديم و بالاخره آنها با هلىكوپترهاى شنوك آمدند و كمى بعد از ما رسيدند.
نزديك ظهر در فرودگاه نيمه تمام بم فرود آمديم. با تأخير زياد و بعد از مراسم استقبال به سوى شهر حركت كرديم. در راه از شهر پانزده هزار نفرى بروات گذشتيم. اجتماع خوب و پرشورى از مردم در خيابانها بود. عبور كرديم و به شهر بم رفتيم. مردم شهر در خيابانها و در ورزشگاه، خيلى باشكوه و پُرشور استقبال كردند.
زيادى قربانى كردن گوسفند و گاو و شتر در اينجا و شهرهاى ديگر رنجم مىداد. تصميم گرفتم، به نحوى در سفرهاى آينده، رسم قربانى در انظار مردم را ممنوع كنم. كمى خون هم روى عمامهام پاشيد. در خيابانها، مردم و مخصوصاً زنان، مقدار زيادى گل پرپر كرده بودند و پرهاى گل را روى ماشين مىپاشيدند. بعضى در كف خيابان، راه را گلفرش كرده بودند كه ماشين حامل من از روى گل رد شود. به طور كلى به نظر رسيد كه مراسم استقبال در سفرها با ابتكارات و ظرافتهاى جديدى همراه مىشود. علاوه براين، هنرمندان براى سرودن شعر و سرود و اجراى موسيقىهاى بديع و نوشتههاى جالب و خلق تابلوهاى تازه و پلاكاردهاى اهالى با مضامين شاعرانه، به مسابقه برخاستهاند و فكر مىكنم صداوسيما نقش مهمى ايفا مىكند.
در اجتماع مردم در استاديوم بزرگ شهر، امام جمعه و نماينده خيرمقدم گفتند و خواستهها را بيان كردند. من هم سخنرانى مفصلى كردم و شهادت امام صادق(ع) را تسليت گفتم و حادثه فيضيه در سال 42 را بازگو نمودم.
براى ديدن ارگ بم رفتيم. اثر باستانى بسيار مهمى است. مربوط به قرنها پيش از اسلام است. مىگويند زمان بهمن اسفنديار ساخته شده كه گويا افسانهاى است. مساحت آن بيش از شصت هكتار است، با ساختمانهاي خشت و گل. راهنما دبير خوش ذوقى بود كه خيلى خوب توضيح مىداد.
در قلعه ارگ، بالاترين نقطه ساختمان كه حدود شصت متر مرتفع است، ساختمان چهار فصل را فرش كرده بودند. در مسجد وسيع آن نماز خوانديم و توضيح شنيديم و ناهار خورديم. جمع زيادى هم در ميهمانى بودند. دستور دادم به سرعت بازسازى كنند و براى جلب توريست تبليغات بيشترى انجام دهند.
به سوى روستاى دولتآباد در بخش محروم نرماشير حركت كرديم. هنوز هم در خيابان، مردم زيادى مانده بودند. مراسمى براى شروع كار ساخت يك مركز بهداشتى بود. به خاطر اينكه حلقهاى از زنجيره ساخت هزار مركز است كه با كمك وام بانك جهانى بنا است بسازيم، به آن اهميت داديم. براى مردم از اهميت بهدارى گفتم.
29 فروردین
به خاطر كمخوابى و خستگى از برنامههاى ديروز كسل بودم. حمام رفتم و گزارشها را ديدم. مديركل اطلاعات آمد و وضع امنيتى استان را گزارش داد. سپس براى شركت در مراسم روز ارتش به پادگان سرآسياب رفتيم. در بين راه، جاى جاى مسير، اجتماعات زيادى از مردم ابراز احساسات مىكردند و قربانى مينمودند. صبحگاه مشترك انجام شد. گزارش دادند، رژه رفتند و من سخنرانى كردم.
از آنجا به مركز اسناد ملى استان كرمان رفتيم. افتتاح كردم و تشويقشان نمودم. منجمله اسنادى راجع به خود من، از مبارزات قبل از انقلاب جمع شده بود.
به فرودگاه رفتيم و با بدرقه رسمى به سوى سد پيشين در استان سيستان و بلوچستان پرواز كرديم. در فرودگاه كرمان، دو فروند هواپيماى مسافرى ديديم كه [آقاي سيد حسين مرعشي]، استاندار كرمان از مصرىها بابت طلبمان، براى تأسيس شركت هواپيمايى [ماهان] گرفته است كه كار مهمى است؛ هم به خاطر وصول مطالباتمان و هم براى امكانات ترابرى هوایى.
در مسير، روى جازموريان، همراهان اطلاعات دادند. قرار شد آنجا را محور كنيم. در فرودگاه خاكى كه براى عمليات اجرايى سد ساخته شده بود،كنار روستاى پيشين فرود آمديم. مردم روستاهاى اطراف و علماى اهل سنت آنجا جمع بودند. مراسم رسمى استقبال انجام شد. من صحبت كوتاهي كردم و براى مردم وعده عمران منطقه را دادم.
با هلىكوپتر به محل سد رفتيم، زيرا با آبگيرى درياچه سد، راه زمينى بسته شده بود. هوا خيلى گرم بود. بازديد كوتاهى از سد كرديم. مديران توضيحات دادند. بعد از افتتاح و آغاز بهرهبردارى، منظره جالب خروج آب از گالرى سد را تماشا كردم. در اسفندماه كه باران فصلى آمد، چهارده ميليون متر مكعب آب جمع شده و اميد دارند در بارانهاى فصلى تابستان، درياچه پُر شود. ظرفيت سد، يكصد و هفتاد و پنج ميليون متر مكعب است. طرحهاى مهم استان را هم در سالنى آماده كرده بودندكه مديران ذيربط توضيح دادند. در مراسم افتتاح سد، آقاى [بيژن نامدار] زنگنه، [وزير نيرو] توضيح داد و من سخنرانى تشويقآميز كردم.
پس از ناهار و استراحت، به سوى پايگاه هوايى در كُنارك حركت كرديم. استقبال انجام شد و سپس براى افتتاح سردخانه پنجهزار تنى، به سوى چابهار رفتيم. در مسير به ابراز احساسات مردم كه در مسير جمع شده بودند پاسخ دادم. آقاي صادق مفتح، [مجري پروژههاي كوثر چابهار] و [عبدالحسين] وهاجى، [وزير بازرگاني] توضيحات دادند.
سپس در جمع مردم سخنرانى كردم. استاندار و امام جمعه و آقاى وهاجى خيرمقدم گفتند. از آنجا براى افتتاح عمليات اجرايى انتقال آب از سد پيشين به چابهار رفتيم. لولههاى طرح لغو شده و انتقال آب از بر جاده به زاهدان را در اينجا به كار مىبرند. قرار شد با فروش آب شيرينكن كه براى چابهار خريده بوديم، سد زير آن را بسازيم؛ چون با انتقال آب سد، نيازى به آنها نيست. به پايگاه كُنارك برگشتيم و در مسير طرحهاى كويرزدايى را ديديم. بعد از نماز و مصاحبه يك ساعته راديو تلويزيونى5 و توضيح نتايج سفر، به سوى تهران پرواز كرديم. ساعت يازده شب رسيديم.