گفتارنو/محبوبه فیروزآبادی: کادر درمان روزهای بسیار نفس گیر و پراسترسی را پشت سر میگذارند، با این حال نوع مواجهه با اپیدمی کرونا در کرمان مطلوب نیست و کرمان در وضعیت قرمز قرار دارد. درکنار فرسودگی شغلی و خستگی، بسیاری از پرسنل بیمارستان به کرونا مبتلا شده اند. با فریده اعظمپور سرپرستار بخش عفونی بیمارستان افضلی پور از روزهای ابتلایش به کرونا و دشواریهای شغلیاش پرسیدم که میخوانید. او ورودی سال 74 رشته پرستاری دانشگاه کرمان است و 17 سال سابقه کار دارد.
خانم اعظمپور! از سختی کارتان در بخش عفونی در این روزهای کرونایی بگویید.
حرفه ما کلاً سخت است. البته الآن با شیوع کرونا خیلی سختتر شده است. ما پرستاران مخصوصاً در بخش عفونی در معرض ابتلا به اچ آی وی، انواع هپاتیتها، انواع ویروسها هستیم. ولی الآن با شرایط اپیدمی کرونا دیگر خطر بیشتر است.
شما در روز در این روزهای کرونایی چند ساعت کار میکنید ؟
الآن به خاطر اینکه پرسنل مریض نشوند ما شیفتهای کاری را کم کردهایم. من خودم بهعنوان کسی که برنامه بچهها را مینویسد شیفتهای ترکیبی را کمتر کردم. قبلاً بچهها شیفتهای ترکیبی داشتند؛ یعنی صبحها که شیفت بودند، شب هم کار میکردند. الآن اینگونه نیست. البته اوایل که کرونا اپیدمی شده بود همکاران شیفت ترکیبی هم بودهاند. از آنجا که شرایط جسمی و ضعیف بودن میتواند باعث ابتلا شود، معمولاً بچهها اگر شب کار باشند همان بیشتر از 12 ساعت نیست. روزها هم همکاران 5/6 تا هفت ساعت کار میکنند.
استان کرمان وسیع است، یک بخش جوابگو نبود. تقریباً از دهم اسفندماه که بیماری شیوع پیدا کرد، دو سه هفته اول شاید ما 18 ساعت بیمارستان کار میکردیم تا بخشها و تجهیزات لازم را برای بیماران کرونایی آماده کنیم؛ یعنی از صبح ساعت هفت و نیم تا دهونیم شب بیمارستان بودیم.
آمادهباش بودیم. سه بخش بزرگ عفونی راهاندازی کردیم هر بخش با 30-40 تخت راهاندازی شد. چیدمان نیرو برای این بخشها با حمایت مترون و دانشگاه علوم پزشکی انجام شد. ما الآن 5 بخش عفونی داریم. 2 آی سی یو کرونا داریم.
این روزها مرگ را به خودتان نزدیک ندیدید و نترسیدید؟
من وقتی مبتلا شدم از مرگ ترسیدم؛ اما قبلش نمیترسیدم. من یازده تیر مبتلا شدم. 14 روز قرنطینه بودم. البته توی خانه خودم را قرنطینه کردم. من سه -چهار روز اول تب و لرز شدید داشتم. البته استرس هم داشتم. بعد که تب و لرزم قطع شد بهتر شدم.
البته شغل ما طوری است که همیشه خطر بیخ گوشمان است و باید توکل کنیم.
چرا در خانه قرنطینه شدید؟
شرایطم طوری نبود که لازم به بستری در بیمارستان باشم. باید حتماً شرایط بهگونهای باشد که مثلاً درگیری ریه باشد، نیاز به اکسیژن باشد و ... درنتیجه خانه قرنطینه بودم.
برخی گمان میکنند بستری شدن در بیمارستان بهتر از خانه است؛ و حتی دنبال رابطه و اعمال فشار هم میروند.
وقتی شرایط الزام ایجاد نمیکند مردم تلاش بیهوده برای بستری شدن نباید بکنند. اگر احساس ترس هم میکنند اورژانس بیمارستان افضلیپور مراجعه کنند آنجا براساس سن، سیتیاسکن و معاینات تریاژ میشوند. الزاماً بیماران کرونایی نباید بیمارستان بستری شوند.
گمان میکنید خودتان چگونه مبتلا شدید؟
احتمالاً بیمارستان مبتلا شدم! یک مریض داشتیم که دچار ارست تنفسی شد. من در تیم سی پی آر شرکت کردم. ماساژ قبلی دادیم و دارو زدیم. میگویم شاید آنروز گرفتم. در مواجهه با ویروس خیلی باید رعایت کرد. حتی ممکن است هنگامیکه ماسکت را درمیآوری که ماسک دیگری بزنی مبتلا شوی! ممکن است دست آلوده باشد.
حدود هشتاد درصد پرسنل بخش یک عفونی افضلیپور مبتلا شدند و درمان شدند و به کار برگشتند. خوشبختانه برای کسی مشکل حادی به وجود نیامد.
شما فرزند دارید؟
یک دختر 17 ساله و یک پسر 9 ساله دارم.
این مدت که قرنطینه بودید، فرزندانتان چه حالی داشتند؟ احتمالاً بچهها این روزها مضطربتر از همیشهاند؟
از اول شیوع بیماری مرتباً تأکید میکردند که منزل میروید فاصله را رعایت کنید. من یک ماه و نیم قبل از ابتلا به بیماری پسرم را در آغوش نمیتوانستم بگیرم. بههرحال ما با بیماران مثبت قطعی در تماسیم. بعد از اتمام دوره بیماری و منفی شدن تست من توانستم پسرم را در آغوش بگیرم. شرایط خیلی سختی بود مخصوصاً موقعی که در قرنطینه بودم.
دخترم مرتب هر شب در اتاق را باز میکرد و میپرسید مامان حالت خوبه؟ مادر یکی از دوستانش که حدود 45 سال داشت در جیرفت به خاطر کرونا در قرنطینه فوتشده بود، خیلی نگران بود و استرس و اضطراب داشت. با مادرم هم از همان اوایلی که کرونا شیوع پیداکرده بود فقط تلفنی در تماس بودم. خیلی نگران بود. روزی دو سه بار باهم تماس داشتیم.
اوایل کلیپهای مختلف از کادر درمان منتشر میشد البته در کرمان این اتفاق نیفتاد. کادر درمانی چگونه بر استرس خودشان غلبه میکردند ؟
بچهها وقتی لباس میپوشیدند به قول خودشان مثل آدم فضایی میشدند. ما فقط عکس میگرفتیم از هم! اما به آن شکل نه!
به نظرتان کادر درمان الآن فرسوده شده است؟
خیلی شرایط سخت است. ما اول بخش در این روزهای گرم باید این لباسها را بپوشیم. بعضی از بچهها التهاب پوستی به خاطر جنس ضد آب این لباسها پیدا کردند. واقعاً شرایط بسیار سخت است اکثر بچهها بینی و گونههایشان دچار سوختگی و تیرگی شده است. از کرم استفاده میکردند. جدیداً یک ماسک جراحی زیر استفاده میکنند. یک ماسک N95 رویش و بعد هم یک ماسک P100 استفاده میکنند؛ واقعاً دیگر آدم عصبی میشود. یکی از همکاران فرم و شکل بینیاش عوضشده است. خانوادهها خیلی درگیر هستند. به نظرم خیلی مهم است که خانواده فرد را در این شرایط درک کند. من خیلی از همسرم تشکر میکنم. واقعاً در این شرایط همیشه همراه من بوده و تحمل کرده است.
ما همکار داریم که بچه کوچک دارند و شیردهی انجام میدهند. البته سعی شده است همکارانی که فرزند کوچک دارند را از بخش کرونا ببرند؛ اما خب؛ بعضیها هم داوطلبانه ماندهاند.
وسوسه نشدید که استعفا بدهید؟
هیچوقت؛ من عاشق شغلم هستم!
به نظرتان مردم کرمان رعایت میکنند؟
اصلاً؛ من در مسیر بیمارستان - خانه که نگاه میکنم میبینم اصلاً رعایت نمیشود. قبلاً بهتر بود. الآن مردم بیخیالتر شدهاند و جدی نمیگیرند و کمتر ماسک میزنند. فاصله اجتماعی را رعایت نمیکنند. همکاران میگویند بازار اصلاً رعایت نمیشود. کرمان الآن قرمز است و باید حتماً رعایت کنیم.
مردم باید جدی بگیرند بسیاری از بیماران ما که در شرایط سخت بستری میشوند میگویند ما اصلاً فکرش را نمیکردیم که این بیماری اینقدر سخت باشد. اگر ویروس به ریه حمله کند، واقعاً شرایط سخت است. جوانان حتی بسیار سخت درگیر میشوند و بهسختی این بیماری را پشت سر میگذارند. شبها تبهای خیلی بد، تنفسهای خیلی سخت دارند.
خواهش میکنم مردم رعایت کنند. ما حتی بیمار جوان داشتیم که برای پایین آمدن از تخت و رفتن به سرویس بهداشتی دیگر رمق و توان نداشت!
خانم اعظمپور! سختترین روز کاریتان کی بود؟
همه روزها سخت است اما وقتی بیماری فوت میکند شرایط خیلی برایمان سخت میشود. چند روز پیش هم مادر همکارمان خیلی بدحال شد، روز سختی بود.
و حرف آخر؟
پرسنل واقعاً خسته شدهاند و سختشان است. تنها راه برگشتن به روال عادی هم رعایت پروتکلهاست. من از دفتر پرستاری مخصوصاً خانم هاشمی مترون بیمارستان تشکر میکنم که مادرانه در بیمارستان حضور دارند و زحمت میکشند. دکتر مهرداد فرخ نیا و دکتر میثم یوسفی هم که پزشکان بخش عفونی یک هستند، واقعاً برای بیماران وقت میگذارند که لازم است تشکر کنم. این دو پزشک از اول اسفند هنوز مرخصی نرفتهاند! از مدیریت بیمارستان و دانشگاه هم برای حمایتهایشان متشکرم.
پرستاران که معوقه ندارند؟
حقوقی معوقه نداریم اما کارانه چهار ماهی معوقه هنوز داریم؛ اما زیادتر بود که بخشی از آن پرداخت شد.
ولی بزرگوارانی هستند درکنار ما با حضور گرمشان مایه امید و شوق به ادامه خدمت میشوند: جناب آقای رحمتیان با حضورشان در بیمارستان ؛ سرکار خانم هاشمی عزیز و بزرگوار با تلاشهای شبانه روزی ایشان و جناب آقای دکتر صلواتی با حمایتهای همه جانبه ایشان. سلامت و پاینده باشید.