شلیک یک یا چند موشک به اسرائیل زمین بازی را عوض میکند و ایران در معرض محکومیت بینالمللی قرار میگیرد
جاوید قرباناوغلی دیپلمات بازنشسته در سرمقاله شرق نوشت: ... در بیان دلیل و چرایی حادثه، گروهی ترور را به «مذاکرات هستهای» سنجاق کرده و مدعی هستند با افتادن در دام مذاکره و تبعات آن، دانشمندان اتمی خود را در معرض شناسایی دشمن قرار دادیم و آنها را به «هدف» برای رژیم صهیونیستی تبدیل کردیم. حتی با قبول تردیدآمیز این ادعا، این سؤال همچنان مطرح است که از هفت مورد ترور دانشمندان هستهای کشور، ششتای آن (با یک مورد ناموفق) در سالهای دوره دولت قبل و تحت مدیریت سابق بر مذاکرات (1384 - 1392) انجام شد که مصاحبه با دانشمندان ممنوع بود.
در مقابل، عدهای دیگر که بخش قابل توجهی از مسئولان سیاسی، امنیتی و نظامی (نوعا خارج از دایره قدرت و مسئولیت) و دانشگاهی را تشکیل میدهند، تعدد مراکز اطلاعاتی، ناهماهنگی بین آنها، نابسامانیهای اجتماعی، فساد بزرگ اقتصادی و شکاف عمیق اقتصادی و گسترش فساد در بین مدیران را زمینهساز «نفوذ» در ساختارهای سیاسی، امنیتی نظام و زمینهساز اقداماتی مانند ترور اخیر میدانند.
..اینکه راهکار مقابله چیست و چه کار باید کرد، به نظر میرسد:
• گام اول، شناخت و داشتن تصویری روشن و بدون ابهام از دشمن و به دوراز شعارهایی است که شکل گرفته، رشد یافته و به یک «آفت» تبدیل شده است. ادبیات دینی و ملی ما کوچک و حقیرشمردن دشمن را نکوهش کرده است (دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد). در قابوسنامه که باید آن را پندنامه نامید آمده است: «دشمن را خوار نباید داشت، اگرچه حقیر دشمنی بود که هرکه دشمن را خوار دارد زود خوار شود». اسرائیل از قویترین سازمانهای اطلاعاتی – امنیتی در منطقه برخوردار است.
گذشته از فهرست طولانی ترورهای هدفمند رهبران فلسطینی (ازهمه گروهها)، حزبالله و... عملیات کماندوهای این رژیم در فردوگاه انتبه اوگاندا (1967) با گذشت بیش از نیمقرن هنوز از مهمترین نحوههای عملیات آزادسازی گروگان در تاریخ هواپیماربایی است. گفته شده فیلم این عملیات در زمره آموزشهای ساواک و کماندوهای زمان رژیم شاه بود. به نوشته رونن برگمن، نویسنده اسرائیلی کتاب «برخیز و تو زودتر بکش؛ تاریخ سری ترورهای هدفمند اسرائیل»، اسرائیل در 70 سال پس از تشکیل حداقل دوهزارو 700 عملیات ترور انجام داده است. ضمن اینکه با وجود تمام تلاشهای فلسطینیها برای عملیات انتقامی، از زمان تأسیس این رژیم نامشروع دو ترور سیاسی در این کشور اتفاق افتاده که یکی کشتهشدن اسحاق رابین به دست یک یهودی در اعتراض به قرارداد صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین بود و تنها مورد موفق ترور وزیر برکنارشده گردشگری این رژیم به دست یک مبارز فلسطینی بود.
.. نکته دیگر در این رابطه مطالبه بحق مقابلهبهمثل و انتقام از رژیم صهیونیستی است که بر اساس قوانین بینالمللی حق طبیعی ایران است. ملاحظه مهم در این رابطه «زمان و مکان» و شیوه انجام آن است. امروز در اینکه اسرائیل از مدتها قبل درصدد کشاندن پای ایران در یک درگیری نظامی است، شاهد نوعی اتفاقنظر و اجماع نخبگان هستیم و حتی برخی از مسئولان نظامی نیز به آن معترفاند. ضمن اینکه
به دلیل تعهد آمریکا در حمایت از تلآویو هرگونه درگیری نظامی به اسرائیل محدود نمانده و پای آمریکا را نیز به این درگیری خواهد کشاند که هدف اسرائیل و عربستان است. در یک سال گذشته حملات مکرر اسرائیل به مقر نیروها در سوریه در همین راستا انجام شد که با هوشیاری راهبردی، ایران از غلتیدن در دام اجتناب کرد. در مقطع کنونی و پس از انتخابات آمریکا که برخلاف خواست اسرائیل و عربستان بود و شکست ترامپ و برنامه بایدن برای درپیشگرفتن دیپلماسی در مقابل فشار حداکثری ترامپ در رویارویی با ایران و بازگشت به برجام، برنامه اسرائیل قراردادن تیم جدید کاخ سفید در برابر ایران با پاسخ عجولانه و بدون برنامه به اقدام تروریستی این رژیم است.
در این مرحله، منطقیترین راهکار، رویکرد فعالیت گسترده دیپلماتیک در محکومیت این اقدام در سطح گستردهتر بینالمللی و کشورهای جهان است. این اقدام تاکنون با محکومیت اتحادیه اروپا، سازمان ملل، تعدادی از کشورها و حتی برخی مقامات آمریکا روبهرو شد که با تشدید فعالیتهای دیپلماتیک باید آن را در سطح جهان و سازمانهای بینالمللی و نهادهایی که در عرصههای حقوقی فعالیت میکنند، گسترش داد.
حق دفاع مشروع برای ایران محفوظ است و قطعا بر اساس قوانین بینالملل و به مصداق آیه شریفه «فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم»، این اتفاق خواهد افتاد؛ اما قطعا راهکار معقول در این شرایط حرفهای بیپشتوانه نیست. ضمن اینکه شلیک یک یا چند موشک به اسرائیل نیز برخلاف تصورها، نهتنها تزلزلی در ارکان این رژیم ایجاد نمیکند، بلکه به دلایلی که همه از آن آگاهیم، تنها دستاورد چنین اقدامی، این است که زمین بازی عوض میشود و ایران در معرض محکومیت بینالمللی قرار میگیرد و علاوه بر ترامپ که هنوز در قدرت است، بایدن و اتحادیه اروپا را برای محکومیت ایران تحت فشار قرار خواهد داد.
اگر اقدام مشخصی در زمینه ترور شهید فخری زاده صورت نگیرد، دشمن برای تهدیدات ایران ارزش چندانی قائل نمیشود
عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت: ... پس از این ترور ناجوانمردانه شاهد دو نوع واکنش کلی در سطح جامعه، تحلیلگران، مسئولان و مقامات کشور بودهایم. برخی با توجه به نزدیکی و همسویی کامل ترامپ با تل آویو بر این گمان هستند که هر گونه اقدام انتقامی متقابل در این برهه زمانی با توجه به وعدههای جو بایدن و تیم وی مبنی بر بازگشت به برجام به نوعی به منزله افتادن در دام صهیونیستها و امریکا است که خواهان اقدام نسنجیدهای از جانب تهران هستند تا به این بهانه اقدامات نظامی را علیه ایران به ویژه تأسیسات هستهای آن انجام دهند و در عین حال با افزایش تنشها هر گونه چشمانداز برای بازگشت دولت بایدن به برجام را که رژیم صهیونیستی و به ویژه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم مخالف سرسخت آن است، از میان برود تا بدین ترتیب با افزایش فشارها علیه تهران، ایران را دچار انزوای منطقهای و بینالمللی نمایند.
در مقابل عدهای دیگر بر این باورند که هر گونه تسامح و سستی در نشان دادن واکنش سریع و مشخص ایران به این اقدام تروریستی که به اذعان سازمان ملل اقدامی غیرقانونی و بر خلاف منشور ملل متحد است، باعث جریتر شدن دشمن و تکرار اینگونه اقدامات خواهد شد. بنابراین بر اقدامات انتقامی سخت و سریع پافشاری میکنند. از دیدگاه آنها، «تیم ترامپ و صهیونیستها در حال پر کردن دست دولت بعدی امریکا هستند، چون بدنه امنیتی در امریکا جمهوریخواه و دموکرات ندارد. آنها دست از سر ایران بر نمیدارند مگر اینکه دستشان کوتاه شود.» بنابراین معتقدند که تأثیر بر سیاست دولت بایدن فقط با تولید قدرت و نه با ایستادن و تماشا کردن امکانپذیر است. این گروه معتقدند که خطرناکتر از عملیات ترور و خرابکاری، محاسباتی است که دشمن در ذهن دارد. بنابراین باید این محاسبات را بر هم ریخت. از دیدگاه آنها مسئله این است که متغیرهایی مانند احیای توازن راهبردی، ایجاد بازدارندگی، ترسیم مجدد قواعد بازی و جابهجایی خطوط قرمز و اساساً روند راهبردی باید دستخوش تغییر شود.
چند نکته در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد. نخست اینکه اصل اقدامات انتقامی و پاسخ مؤثر به اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی مسئلهای است که همگان بر آن اتفاقنظر دارند. دوم اینکه اقدامات متقابل برای اینکه تأثیر بازدارنده داشتهباشند باید متضمن رعایت چند عامل باشد. عامل اول نمایش قدرت به گونهای است که دشمن به آن پی ببرد. عامل دوم این است که دشمن توانایی ایران برای وارد آوردن ضربات متقابل را باور داشته باشد. سوم اجرایی کردن وعدههای تهدیدآمیزی است که از جانب ایران داده شدهاست. این اقدامات میتواند در سطوح مختلف و در عرصهای متفاوت رخ دهد. در یک سال اخیر وقایع ناگواری مانند ترور سردار سلیمانی بهدست امریکاییها، انفجار در تأسیسات هستهای نطنز و ترور شهید فخریزاده بهدست رژیم صهیونیستی رخ داده و ایران هر بار وعده اقدامات سخت را دادهاست. مسلماً اگر اقدامات مشخصی در این زمینه صورت نگیرد، اساساً دشمن اعم از امریکا و اسرائیل برای تهدیدات ایران ارزش چندانی قائل نشده و باید منتظر وارد آوردن ضربات دیگری از جانب آنها بود. البته همانگونه که سردار سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز دوشنبه در مراسم تشییع پیکر شهید فخریزاده گفت، ایران خود درباره زمان و نحوه اجرای اقدامات انتقامی تصمیم خواهد گرفت.
نکته مهم این است که مسئله خطرناکتر از عملیات ترور و خرابکاری رژیم صهیونیستی، محاسباتی است که دشمن اعم از اسرائیل و امریکا در ذهن دارند. بنابراین اقدامات انتقامی ایران باید به نحوی باشد که دشمن را ناچار به محاسبه مجدد درباره هزینه و فایده اقداماتش نماید. این امر با اقدامات عادی میسر نیست. در واقع خروج از «محاسبهپذیری» و قابل پیشبینی بودن اقدامات ایران، مهمترین گام راهبردی است که باید برداشته شود و دشمن باید با ضربات مختلفی در مکانها و مواقعی مواجه شود که انتظار آن را نداشتهاست.
پیوند دادن ترور شهید فخری زاده با برجام بیپایه است؛ مگر در سال 88 که شهید مسعود علیمحمدی ترور شد، اساساً برجامی وجود داشت؟
حسن بهشتیپور کارشناس سیاست خارجی در روزنامه ایران نوشت: امروز برای مقابله با دشـــمنی که وارد ســرزمین ما شـــده و یکی از برجستهترین فرزندان این مرز و بوم را ترور کرده است، بیش از هــــر زمــــان دیگری بهشکلگیری اجماع و وحدت درون کشور نیاز داریم. همچنان که در تعیین نوع و میزان پاسخ به این عمل تروریستی نیز باید با دقت و صحت بهگونهای واکنش درست را انتخاب کنیم که در بهترین زمان و مکان، بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد. معالاسف آنچه امروز در کشور ما دیده میشود، کمتر با این بدیهیات ملی و سیاسی سازگار است. امروز برخی رویکردها و موضعگیریها بر ضد منافع ملی است. هرچند میتوان در این زمینه نقش یک طیف را برجستهتر کرد، اما واقعیت این است که برخورد سیاسی و جناحی با این ترور، در اغلب طیفها مشاهده شده است.
بهطور کلی، وقتی دشمن درون مرزهای کشور ما دست به یک اقدام تروریستی و البته بزدلانه میزند، آنچه بیش از هرچیز باید در دستور کار همه طیفهای داخلی قرار بگیرد، تلاش برای شکلگیری یک اقدام همهجانبه ملی در پاسخ به این جنایتکاران است. درغیر این صورت، ایجاد هر مسأله فرعی، ایجاد بحثهای جناحی یا سیاسی کردن مسأله، ضربه بزرگی به وحدت ملی در کشور خواهد بود. این اقدامات و رویکردها، عملاً خدمت به دشمنان ایران است که این ترور جنایتکارانه اخیر را مرتکب شدند.
یکی از بحثهای جناحی و سیاسی مطرح شده، پیوند دادن این ترور با مسأله برجام، سیاست خارجی و مذاکرات هستهای بود، آن هم با استدلالهایی که بیپایه و اساس بودن آنها کاملاً مشخص است. در پاسخ به این طیف باید پرسید مگر در سال 88 که شهید مسعود علیمحمدی ترور شد، اساساً برجامی وجود داشت؟ یا یک سال پساز آن که شهید مجید شهریاری ترور شد، آیا برجام وجود داشت یا این ترورها، باعث توقف مذاکرات هستهای در گذشته شد؟این شواهد و شواهد بیشتر از این، نشان میدهد که ترور بهعنوان عمل جنایتکارانه، بزدلانه و حاکی از یأس دشمن، ارتباطی به برجام، مذاکره یا مسائلی از این دست ندارد.
بلکه دشمنان ما بر پایه خوی جنایتکارانه خود و بهدلیل دشمنی دیرینه با ملت ایران، هر زمان که توانستند و مجال پیدا کردند، از هیچ اقدامی برای جلوگیری از دستیابی ملت ایران به شکوفایی علمی، سیاسی و اقتصادی جلوگیری نکردند. گذشته از اینها، مطرح کنندگان چنین استدلالی باید به خاطر بیاورند که اساساً مذاکرات ایران با امریکا قبل از دولت آقای روحانی، در دی ماه سال 91 در مسقط عمان آغاز شد. این خود ادله دیگری برای اثبات بیارتباط بودن ترورهای دشمنان با برجام یا مذاکره یا عدم مذاکره است. آنچه در این میان اهمیت دارد، دشمن شناسی است، نه اینکه در تقابلهای مصنوعی داخلی، دشمن اصلی به حاشیه رفته و اهداف اصلی او از این اقدامات فراموش شود. با وجود این، متأسفانه مشاهده میشود که عدهای در کشور مترصد هستند تا از هر رویدادی، ولو شهادت یکی از فرزندان برجسته این سرزمین، فضاسازی کرده و یک سوژه انتخاباتی درست کنند.قطعاً این رفتار خلاف وحدت ملی است. با وجود این، باید پرسید آیا این عده از اینکه خلاف مصالح ملی رفتار و عمل کنند، واقعاً اطلاع ندارند، یا اینکه به قصد و با نیت مشخص به چنین اقداماتی دست میزنند؟اگر خوشبین باشیم، باید بگوییم این عده از روی ناآگاهی با خون شهید عزیز بازی کرده و واقعیتهای مرتبط با امنیت و منافع ملی را نادیده میگیرند. اما فارغ از این خوشبینی، امروز وحدتشکنی و جناحی کردن مسأله ترور شهید فخریزاده از سوی هر گروه و جناحی که باشد، خدمت به دشمن ایران است. امروز یک وجه همت ما باید بر این باشد که با یک درک درست، موضوعی به این اهمیت را دستمایه اختلافات جناحی، حزبی و گروهی قرار ندهیم. باید توجه داشته باشیم که مهمترین کار برای پاسداری از خون این شهید بزرگوار، ادامه دادن راه او و تلاش برای گسترش وحدت و انسجام در جامعه است. اقداماتی که علاوه بر اختلاف افکنی، باعث پاشیدن بذر یأس و تردید در دلهای مردم شده و آنان را نسبت به بهبود آینده ناامید کند، در راستای اهداف این شهید نخواهد بود و چه بسا در مسیر هدف دشمنان این سرزمین قرار دارد.