کد خبر: ۳۹۶۱۸
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
ارسال به دوستان
ذخیره
نایب رییس حزب اتحاد ملت منطقه کرمان در گفت‌‌وگو با گفتارنو:
امروز ما در مجلس شورای اسلامی حذف شده‌ایم. این ریشه‌اش هم به تئوری که هگل داده بود، برمی‌گردد. این‌که برخی افراد ذاتاً روحیه‌ی تحول خواهی یا انقلابی دارند و برخی هم محافظه کار. هگل می‌گوید اگر تضاد این دو جریان تکاملی باشد مثل تضاد شب و روز یا سرما و گرما نتیجه آن رشد است اما اگر این دو جریان ضدیت داشته باشند و نسبت به حذف یکدیگر تلاش کنند، بعد از یک مدت جریانی که رقیب را حذف کند خود دچار انشقاق شده و خود به دو بخش تقسیم می‌شود.

در انتخابات 1400 شرکت کنیم حتی اگر شکست بخوریم/ تحریم‌های اقتصادی آمریکا، به رای آوردن جریان اصولگرایی کمک می‌کند/ مجرای تنفسی اصلاح‌طلبان به جای این‌که به سمت مردم باشد، به سمت حاکمیت است/نواصولگرایان دارند از تاکتیک های اصلاح طلبان استفاده می‌کنند/ حذف رقیب برای آینده انقلاب اسلامی، آفت بد و خطرناکی است

گفتارنو/محبوبه فیروزآبادی: یک چهره دانشگاهی جریان اصلاحات در کرمان است. محمد مهدی عرب نژاد اینک نایب رییس حزب اتحاد ملت منطقه کرمان است. با این عضو شورای اصلاح طلبان استان کرمان در خصوص فضای سیاسی کشور و نقد جریان اصلاح طلبی گفت‌وگو کردم که می‌خوانید.

آقای عرب‌نژاد! فضای سیاسی کشور را چگونه می بینید؟
ما نمی‌توانیم شرایط اجتماعی را ندیده بگیریم و بدون توجه به آن به وضعیت سیاسی کشور بپردازیم.

خب؛ شرایط اجتماعی ایران امروز را چگونه می‌بینید؟
در بررسی وضعیت اجتماعی پیشینه‌ی تاریخی اهمیت بسیار زیادی دارد و این‌که ساختار در زیست بومی که ما داریم زندگی می‌کنیم، به چه شکل است. امروز حرف از دموکراسی است و این‌که ما کشوری هستیم که دموکراسی داریم که قبل از آن دیکتاتوری بودیم. این سابقه دارای اهمیت زیادی است؛ این‌که آیا دموکراسی با ساختار اجتماعی و تاریخی ایران تا چه اندازه سازگار است ؟
سابقه‌‌ی تاریخی ایران نشان داده که نظام دموکراتیک با مضمون امروزی ما در ایران چندان پاسخگو نبوده است. یکی از اساتید بزرگ به نام آقای دکتر پیران در یک مطالعه نتایج جالبی را ارائه کرده. بر اساس تحقیق ایشان، کشور ایران در طول هزار سال، حدود هزار و صد جنگ را تجربه کرده است. یعنی ایران در بعضی سال‌ها بیش از چند جنگ را داشته است. موقعیت جغرافیایی ایران به گونه‌ایی بود که هر وقت شرقی‌ها می‌خواسته‌اند به غرب حمله‌ور شوند بایستی از ایران عبور می کردند که مثال آن حمله‌ی مغول‌ها، حمله محمود افغان بوده و یا اینکه از شمال تاتارها ایران را در مسیر جنوب مورد تاخت و تاز قرار دادند و یا هجوم اسکندر از غرب به شرق که آثار آن فراموش نشدنی است و همچنین در حمله عرب‌ها از جنوب به شمال. در نتیجه این کشور از جهت عقبه‌ی تاریخی همیشه جنگ را تجربه کرده است و شما خوب می‌دانید که در شرایط جنگی و بحران‌های طبیعی، نظام‌ چند صدایی در راس حاکمیت پاسخگو نیست و چنین می‌شود که در این شرایط حاکمیت‌ها معمولا به سمت اقتدارگرایی می‌روند به همین دلیل در گذشته، وقتی که حاکمان مناطق مختلف در ایران احساس می‌کردند که دچار بحران مشروعیت شده اند و احساس خطر می‌کردند، ناامنی خودساخته‌ای را به وجود می‌آوردند و پس از ترس جامعه و تقاضای مردم، حاکم همانند یک قهرمان منطقه را از ناامنی نجات می‌داد و بدین ترتیب اقتدار خودش استمرار می‌بخشید.
در چنین سابقه تاریخی که مردم کشورشان را دائما در آستانه جنگ می‌دیدند و به ثبات حاکمیتی اطمینان نداشتند، بطور مثال امروز می‌دیدند حاکم آقای زید است، پس او را تملق می‌کردند و بدگویی حاکم قبل را می‌کردند و فردا که این حاکم به هر دلیلی از قدرت برکنار و یا کشته می‌شد، بد زید و برای حاکم بعدی چاپلوسی می‌کردند. این وقایع در طول مقطع تاریخی یک هزار ساله، در جامعه ایران نهادینه شده است؛ بصورتی که ساختار ثابتی نه در راس قدرت و در ساختارهای اجتماعی دیده نمی‌شود و نتیجه‌‌اش این می‌شود حاکمیت و جامعه ایرانی همواره دستخوش تغییر و بی ثباتی باشد.
تاریخ ایران در مقطع زمانی خاصی تحت تاثیر کشورهای مختلف و استعمار گری‌های پرتقالی‌ها، روس‌ها، انگلیسی‌ها بوده، بعدها هم کم کم غربی‌ها و آمریکایی‌ها دموکراسی را در کنار پادشاهی قرار دادند تا بهتر به اهدافشان برسند و چنین شد که خودشان رضا خان را پادشاه کردند و پس از ترس از ثبات و قدرت او، پدر را برکنار و پسر را جای او نشاندند که در ادامه خود اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در حذف محمدرضا شاه سهیم بوده‌اند.
تا قبل از انقلاب اسلامی، این عقبه‌ی تاریخی اجتماعی ما بوده و ما چیزی به اسم ثبات سیاسی و اجتماعی که ریشه در درون کشور ما داشته باشد را تجربه نکردیم.
در حوزه‌ی دموکراسی هم ما اول باید ببینیم دموکراسی چه هست؟ شرایط تاریخی و جغرافیایی نشان می‌دهد که دموکراسی از جهت ماهیت با ساختارهای اجتماعی کشورهای غربی خیلی سازگار است. در زندگی گذشته و قبل از عصر صنعت ساختارهای اجتماعی بر پایه نظام های فئودالی (کشاورزی) یعنی نظام تقسیم زمین و آب بوده است. در غرب آب فراوان و زمین هم متناسب، پس جوامع قبل از عصر صنعت، حول آب‌های آزاد و نامحدود شکل گرفته بود و در نتیجه فعالیت‌های کشاورزی و دامپروری بصورت مسالمت آمیز و تعاملی انجام می‌شد. اگرچه اروپا نیز حکومت‌های پادشاهی زیادی را تجربه کرد اما در درون، نظام بورژوازی باعث شده بود تا مردم روابط نسبتا دموکراتیکی را با هم داشته باشند. اما وقتی وارد کشورهای آسیاسی می‌شویم، شرایط فرق می‌کند. در کشورهای آسیایی محدودیت آب وجود دارد و آب یک عنصر تعیین کننده است. بنابراین هر فرد و یا گروه که به منابع آبی دسترسی داشته باشد، دارای قدرت تعیین کننده‌ایی است. پس اگر ما نگاهی به دوران پیشامدرن داشته باشیم خواهیم دید که دموکراسی در چنین ساختارهایی حرفی برای گفتن ندارد. قدرتی که آب را در اختیار دارد تعیین کننده است و رعیت‌ها در خدمت ارباب. البته در غرب فئودال هم چنین بوده اما با این تفاوت که زمین محدود بوده و در اختیار فئودال‌ها اما نه به محدودیت‌های آسیایی‌ها و بنابراین در کشورهای آسیایی بیشتر حاکمیت‌ها تک‌صدایی بوده چه روستاها، چه قبیله‌ها و چه ساختارهای حاکمیتی. از طرف دیگه بخش بزرگی از جامعه‌ی ایران هم عشایر بوده‌اند. فرهنگ عشایر هم رییس ایل است که تعیین می‌کند زمان کوچ، محل کوچ، مسیر و .... پس نه در زندگی سنتی کشاورزی‌ و روستایی و نه در زندگی عشایری و دامپروی چیزی به اسم روابط دموکراتیک وجود ندارد. حالا در نظر بگیرید ما یک دفعه و با سرعت به دوران صنعتی و مدرن می‌رسیم و ایده‌ی دموکراسی از غرب وارد می‌شود.

به نظر شما ایده دموکراسی چرا وارد ایران شد؟
به نظر من یکی از علت‌ها این بود که کشورهای غربی در آن زمانی که رفتارهای استعماری را آغاز کرده بودند و منابع کشورهای آسیایی‌ را استعمار می‌کردند، سطح آگاهی و دانش و سواد مردم پایین بود و به همین دلیل بیشتر کشورهای آسیایی بر پایه نخبه گرایی بود به همین دلیل غربی‌ها نخبه‌های آگاه را کشته یا حذف می‌کردند و صرفا نخبگانی را حمایت می کرند که با آنها همسو بوده‌اند.
اما به تدریج و همزمان با ورود به دنیایی صنعتی و مدرن سطح سواد و آگاهی جامعه بالا می‌رود و با چنین تغییراتی نظام‌های پادشاهی به دلیل عدم پاسخگو با چالش مواجه می‌شوند و دیکتاتوری کاربرد قبل را از دست می‌دهد، برای همین به سمت نظام‌های دموکراتیک می‌روند تا از طریق دموکراسی کنترل خود را بر کشورها و جوامع تداوم بخشند. ما چنین دموکراسی را تحویل گرفتیم، جامعه‌ی ما تجربه‌ روابط دموکراتیک را نداشته و با نگاهی از بیرون، ساختار جدیدی به نام دموکراسی به جامعه ایرانی و آسیایی تزریق می‌شود و در کنار نظام‌های پادشاهی نظام‌های دموکراتیک هم تعریف جدیدی و توامان پیدا می‌کند.
حالا شما جامعه‌ی را درنظر بگیرید که به دلایل وجود ساختارهای دینی غالباً شیعی و متمرکز بر دیدگاه فقها و مراجع، شرایط اجتماعی و سیاسی متاثر از قبل که توضیح دادم، پذیرای چنین نظامی بصورت کامل و جامع نیست تا اینکه در انقلاب 57 شاهد تحول اجتماعی با تکیه بر نیروهای داخلی و بعضا خارجی بوجود آمد. جنبش‌های متنوع و متعدد اجتماعی با رویکردهای مختلف همچون گرایش‌های مذهبی متاثر از روحانیت مبارز با رهبری حضرت امام (ره)، ملی‌گراها، طیف‌های مختلف اجتماعی با تفکرات مختلف همچون لیبرال‌ها، چپ مارکسیست (توده‌ایی)، مجاهدین خلق، فدائیان اسلام و ...... که نتیجه آن حذف نظام پادشاهی بود و استقرار یک دولت و یا حکومت جایگزین.
سال 57 حساس‌ترین برهه تاریخ ایران بود و این حساسیت به دلیل ساختار جدید حاکمیتی است که بایستی تعین و مستقر شود و حالا شما تمام تنوع و تعددهای جنبش‌های اجتماعی را در یک طرف بگذارید و ساختارهای اجتماعی و عقبه تاریخی و تمام آنچه را که توضیح دادم از جهت دیگر ناهمسویی فکری جنبش‌های معترض به رژیم شاهنشاهی که در این زمان همه قصد دارند در راس حاکمیت قرار گیرند و بنابراین اولین تضاد ها و برخورد نیروها پدید آمد. در کنار طیف اصلی انقلاب جنبش‌های چپگرا نیز قصد داشتند قدرت نفوذ شوروی را در ایران بالا ببرند، مجاهدین خلق که گروه گسترده و مسلحی با رویکرد مارکسیست اسلامی بودند، و سایر گروه‌های تجزیه طلب در اقلیم‌های مختلف همچون بلوچستان، کردستان، خوزستان و ... که بر اساس برنامه از قبل تعیین شده بایستی ایران را تجزیه و به ایرانستان (ایران کوچک) تبدیل کنند.
بنابراین و در چنین شرایط متضادی جمهوری اسلامی که با دو رکن جمهوری و اسلامی که رکن جمهوریت آن را آراء مردم و رکن اسلامیت آن را ولایت فقیه و سایر نهادهای مرتبط با آن معنا بخشیدند پدید آمد، این ساختار از جهت همسویی و تضاد قابل تطبیق تفکر جمهوریت بر پایه ولایت فقیه شکل می‌گیرد.
حال بایستی دو رکن جمهوریت و اسلامیت متاثر از ولایت فقیه بصورت توامان با هم در یک ساختار نقش تعیین کننده‌ایی داشته باشند در شرایطی که نه یک همسویی فکری در بین طرفداران جمهوریت وجود دارد و نه یک همسویی در رکن اسلامیت علی الخصوص ولایت فقیه و بنا به همین همسو نبودن تضادها هم در بین هر دو رکن پدیدار می‌گردد که نمونه‌های بسیاری از ابتدای انقلاب در حافظه تاریخی ما ثبت شده است.
گذشته از تضادهایی که مطرح شد، در چنین ساختاری و یا ترکیبی باید دو رکن جمهوریت و اسلامیت همکاری کنند و قطعا در این همکاری متقابل تقدم و تاخری هم پدید می‌آید که بیشتر تابع ضرورت‌هاست. اما یک اتفاق مهم در حال رخ دادن است و آن اینکه هسته قدرت با پوسته جمهوری شکل گرفته اما نسبت آن ثابت نیست و آنچه که ما مشاهده می‌کنیم این هست که پوسته جمهوریت در حال نازک شدن است.
جدای از بحث بالا آنچه که مشاهده می‌شود این هست که در مقطع زمانی اندیشه دموکراسی پیشی گرفته و در برهه‌ایی دیگر اندیشه ولایی. اگر ما و جامعه و سیاسیون به این دوگانگی ساختاری آگاه باشیم؛ خیلی از مسائل قابل حل است. اما برداشت من این است که تنش‌های چند ساله‌ای که در بین جناح‌های سیاسی (چه اصلاح طلب و چه اصولگرا) شاهد بودیم، به این دلیل بود که ما این دوگانگی ساختاری در نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر رکن جمهوریت و اسلامیت را نپذیرفته‌ایم و همین می‌شود که طرفداران هر رکن دیگری را به رسمیت نمی‌شناسد.
من این حرف‌ها را نه به عنوان یک فردی که اصلاح طلب هستم بلکه به عنوان یک جامعه‌شناس می‌گویم. در این ناهماهنگی ساختاری یک طرف بیشتر به نهادهای قدرت و بخشی از جامعه سنتی تکیه دارد و طرف دیگر به نیروی مردمی در طبقه متوسط و بیشتر تحصیلکرده.
اگر در تجربه تاریخی به بحث مشروطه برگردیم، می‌بینیم قدرت‌ حاکم به واسطه‌ِ نیرویی که در اختیار دارند می‌توانند بر نهادها اعمال نفوذ کند و معادله را به نفع خود تغییر دهند. بطور مثال، آغازگران جنبش مشروطه بیشتر روحانیان بودند، اما همین که مشروطه آغاز می‌شود، جریان‌های فراماسون و غرب گرا هم ورود می‌کنند و طولی نمی‌کشد که جریان مشروطه ترکیبی می‌شود از روحانیان، غرب گراها و فراماسونرها و به دلیل اتصال فراماسون‌ها و غرب‌گراها به قدرت خارجی، جریان مشروطه از دست روحانیون خارج می‌شود تا جایی که شیخ فضل الله نوری هم به دست مشروطه خواهان اعدام می شود.
اما امروز که ما از نهاد قدرت صحبت می‌کنیم البته منظورمان قدرت داخلی است که براساس ایدئولوژی‌ درونی خود عمل می‌کند و اگر چه آن‌ها خود را ولایی می‌دانند اما امروزه در حال ایجاد وجهه مردمی هستند که در گذشته ما اصلاح طلبان به آن نزدیک بودیم. یک زمانی جریان اصولگرایی طیف سنتی را داشت و اصلاح طلبان سوی دیگر که نمونه بارز آن را در جریان سال 76 شاهد بودیم اما هیچ وقت جریان مقابل آن را نپذیرفت و به انحاء مختلف تنش آفرینی کرد تا جایی که مردم را به مرز خستگی نزدیک کند و این داستان در هر مقطع زمانی که اصلاح‌طلبان در راس قرار بگیرند با شکل‌های متفاوتی تکرار می‌شود.

الا اما دیگر شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا سرداده می‌شود! این فریاد از کجا متولد شده است؟
به این بحث می‌رسیم. الان جریان منتسب به ولایت در حال ایجاد و اضافه کردن چهره‌ایی جدید است به همین دلیل ما شاهد یک جریان فکری جدیدی در بدنه‌ی اصولگرایی هستیم به نام نواصولگرا. خود من معتقد هستم که در آینده‌‌ی نه چندان دور، این جریان نواصولگرا جایگزین جریان اصلاح طلبی در ساختارهای حاکمیتی می‌شود وبه دلیل اتصال به نهادهای قدرت، از ابزارهای آن نیز بهره می‌گیرد.
جریانی که مدافع جمهوریت نظام است، از زمان رحلت حضرت امام (ره) تا به امروز به صورت تدریجی از قدرت فاصله می‌گیرد، چه در ارکانی همچون مجلس و یا در سایر وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها. سهم جریان اصلاح طلبی از مجلس در حال کم شدن است که در دوره اخیر هم کاملا محسوس است. حتی سهم اصلاح‌طلبی از ریاست جمهوری که به دلیل حمایت اصلاح طلبان بر مسند قرار گرفت کاهش یافت.

اما نواصولگرایانی که معتقدید جایگزین جریان اصلاح طلب می‌شوند با اقبال عمومی روبه‌رو نیستند. گفتمان آن‌ها مورد تایید جمهور نیست!‌ چطور می‌توانند جایگزین شوند؟
همانگونه که عرض کردم آنها در قدرت سهم دارند و این سهم بالا قدرت آنها را افزایش می‌دهد.

شما معتقدید اراده و خواست مردم بلاموضوع شده است؟
آن‌ها دارند در مناطق مرز نشین و محروم کار می‌کنند و به همین دلیل رای هم جمع می‌کنند. نه فقط در بحث امنیت بلکه کشاورزی، آبرسانی، مسکن و بسیاری از موراد دیگر کار می‌کنند و ...

یعنی دارند مردم را با خودشان همراه می‌کنند؟
بله؛ دقیقا! حادثه سیل پیش می‌آید، سپاه پاسداران وسط است. نیروهای جهادی وجود دارند، اردوهای جهادی وجود دارند. اما واقعا ما اصلاح طلبان در این شرایط کجاییم؟

سبک زیست جامعه متوسط شهری ایران با قرائت رسمی که از الگوی زیست اسلامی وجود دارد، متفاوت است. این شکافی که بین این دو سبک زیستن وجود دارد، باعث شده است که خواست و انتخاب مردم با حاکمیت متفاوت باشد. سبد رای جریان موسوم به اصلاح‌طلبان همیشه طبقه متوسط شهری بوده است. شما معتقدید این طبقه دارند در معادلات ایران بی‌اثر می‌شوند؟
بله.

چرا؟
جامعه را می‌شود به سه طبقه تقسیم کرد. طبقه ضعیف، متوسط و پول‌دار. جوامعی که دموکراسی در آن قوی است، جوامعی هستند که طبقه متوسط در آن بخش اصلی جامعه است و طبقه‌ی ضعیف و پول‌دار آن کوچک هستند. در سال 76 چنین شرایطی بود که دوم خرداد رقم خورد و پس از آن هم آقای خاتمی برای رشد و گسترش طبقه‌ی متوسط تلاش بسیاری داشت اما از زمان آقای احمدی‌نژاد، طبقه‌ی متوسط جامعه در حال کوچک شدن است و طبقه‌ی ضعیف است که در حال بزرگ شدن است. هر چه طبقه‌ی متوسط ضعیف شود، تاثیرگذاری نهادهای قدرت بر طبقه ضعیف بیشتر می‌شود.

تحلیلی که ارایه کردید نشان می‌دهد که شما دورنمای روشنی را برای جریان اصلاح طلب ایران متصور نیستید؛ درست است؟
با وضع موجود؛ بله! ما هر چه جلوتر می‌رویم داریم تحلیل می‌رویم. ریشه‌های ما و مجرای تنفسی ما به جای این‌که به سمت مردم باشد، به سمت قدرت رفته است. یعنی یک زمانی آقای خاتمی می شود رئیس جمهور، جریان چپ یا اصلاح‌طلب هویت خود را پیدا می‌کند. بعد که می‌بینیم، کسی مثل آقای خاتمی را نداریم، دچار چندگانگی می‌شویم و نتیجه‌اش این می‌شود انتخابات سال 84 و آن باخت بزرگ.
در سال 92 دوباره همین اتفاق می‌افتد. یک فرصت تنفس پیدا می‌کنیم و وسط می‌آییم و نتیجه انتخابات را تعیین می‌کنیم. و در 96 هم! حالا اگر کاندیدایی که زبان ما را نفهمد و هم‌سو با ما نباشد که هیچ، ما اصلاح‌طلبان تمام هویت‌مان وابسته به انتخابات ریاست جمهوری است. اگر شانس بیاوریم و کاندیدایی داشته باشیم پیش می‌رویم وگرنه دچار پسروی می‌شویم. اصولگرایان هم روی همین نکته دست گذاشته‌اند و می‌خواهند شانس ما را در انتخابات ریاست جمهوری کم کنند. و از طرفی شرایط اقتصادی که وجود دارد و تحریم‌هایی که وجود داشته، منتج به این شده است که فشار اقتصادی بر مردم زیادتر شده و طبقه متوسط جامعه درحال کوچک شدن است و در نتیجه خود به خود اصولگرایان شانس رای پیدا می‌کنند و بستر هم خود به خود به نفع آن‌ها شده است. اگر رفاه مردم ایران بالا رود و رشد اقتصادی اتفاق بیافتد بلاشک شانس اصلاح طلبان افزایش پیدا می‌کند.

در تحلیل شما نقش شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر فضای مجازی مغفول مانده است. عنصر آگاهی الان دیگر محدود به طبقه متوسط نیست و در حال عمومی شدن است.این مولفه بر قدرت جریان اصلاح‌طلب ایران موثر نبوده است؟
نه! می‌توانست تاثیر بگذارد، اما نگذاشته است. ما تعریفی داریم به نام «قدرت ساختاری پیوندهای ضعیف و قدرت ساختاری پیوندهای قوی». مثلا بچه‌ها با پدر و مادرشان پیوند قوی دارند. یا جریانات سیاسی در راس خودشان پیوند قوی دارند. افرادی که ارتباط مستقیم با هم دارند و بده بستان می‌کنند؛ این پیوندهای قوی دارای قدرت هستند. اما قدرتی به موازات این وجود دارد به نام قدرت پیوندهای ضعیف. شما در مترو یا تاکسی نشسته‌اید یک نفر یک حرفی را می‌زند و شایعه‌ای را مطرح می‌کند، توی ذهن شما می‌نشیند. از جای دیگری هم می‌شنوید و این در ذهن شما می‌ماند. جای دیگری آن را مطرح می‌کنید و ... اتفاقاتی که در دنیای جدید رخ داده این هست که پیوندهای ضعیف از قدرت بیش‌تر برخوردار هستند تا پیوندهای قوی. اما در گذشته چنین نبوده و ساختار پیوندهای قوی تعیین کننده بودند. به همین دلیل وقتی یکباره آقای خاتمی می‌آید به جامعه پیوند می‌خورد و حادثه دوم خرداد معنی پیدا می کند.
و اما شبکه های اجتماعی که بر پایه ساختار پیوندهای ضعیف است.
اما در انتخابات‌های اخیر هر دو جریان عمده کشور، فضای مجازی را به عنوان بستر اصلی فعالیت انتخاباتی‌شان در نظر گرفتند. اما اصلاح طلبان در مدیریت این فضا موفق‌تر بودند و گاهی حتی در انتخابات هایی مثل شورای شهر یکه تاز میدان!
شبکه‌های اجتماعی یک ساختار ارتباطی بود که در تمام دنیا به وجود آمد اما یک ضعف عمده هم دارد و آن اینکه HEAD ندارند. البته Head(سر) دارند اما سر آنها پنهان است و اصطلاحا به آن‌ها HEAD LESS گفته می‌شود. این باعث شده که امروزه در بیشتر دنیا شاهد جنبش‌های بدون سر باشیم. جریان وال‌استریت در آمریکا، اعتراض جلیقه زردها در فرانسه از این دسته جنبش ها بودند. در ایران هم بعد از سال 88 جنبش‌های بدون سر شکل گرفت که نمونه بارز آن حوادث آبان ماه است! این شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمام ماجرا » ریشه در جریانات بدون سر دارد. پس اساساً عصر جدید، عصر جنبش‌های بی سر در جهان است. بهار عربی هم تحت تاثیر جریانات بدون سر بود. در بهار عربی شما نمی‌توانید سر جنبش را پیدا کنید اما شبکه‌های اجتماعی نقش بسیار مهمی داشتند. اینجا چون شما نمی‌توانید سر را پیدا کنید خیلی راحت برخی افراد می‌توانند سر جنبش بشوند
اما بله؛ این ساختار شبکه های اجتماعی در خدمت جریان اصلاح طلب نیز هست، در خدمت جریان اصولگرا هم هست. نواصولگرایان هم دارند خیلی مدرن عمل می‌کنند و از تاکتیک‌ها و شگردهایی که اصلاح طلبان استفاده می‌کردند، بهره می‌برند.
امروز ما در مجلس شورای اسلامی حذف شده‌ایم. این ریشه‌اش هم به تئوری که هگل داده بود، برمی‌گردد. این‌که برخی افراد ذاتاً روحیه‌ی تحول خواهی یا انقلابی دارند و برخی هم محافظه کار. هگل می‌گوید اگر تضاد این دو جریان تکاملی باشد مثل تضاد شب و روز یا سرما و گرما نتیجه آن رشد است اما اگر این دو جریان ضدیت داشته باشند و نسبت به حذف یکدیگر تلاش کنند، بعد از یک مدت جریانی که رقیب را حذف کند خود دچار انشقاق شده و خود به دو بخش تقسیم می‌شود. پس از آن دوباره مجبور است جریان مقابل خود را حذف کند که نتیجه آن انشقاق بعدی خواهد بود و این سیکل معیوب آنقدر ادامه خواهد یافت تا تمام نیروهای خودی از دایره قدرت خارج شده و غیر خودی محسوب می‌گردند، مرتباً افرادی از حاشیه به متن آمده و افرادی نیز از متن خارج می‌شوند که این در آینده برای انقلاب اسلامی هم آفت بد و خطرناکی است که یکی از دو جریان سیاسی قصد حذف رقیب به هر شکل ممکن را پیش می‌گیرد. بنابراین از دیدگاه جامعه شناسی این دو جریانی که گفته شد نه تنها در مقابل هم نیستند بلکه می‌توانند کمک هم باشند و چنانچه یکی از این دو دیگری را در کوتاه مدت حذف کند، خودش هم کم کم در دراز مدت حذف می‌شود.

در شرایط فعلی جریان اصلاح‌طلبی ایران به سمت ایجاد یک نهاد اجماع ساز رفته است. نقش این نهاد اجماع ساز را چگونه می بینید و فکر می‌کنید این نهاد اجماع ساز مکانیزمش خوب عمل خواهد کرد؟
ما در کشورمان وارد کننده‌ی اندیشه حزبی هستیم. بحثی در جامعه شناسی وجود دارد به نام تاخر فرهنگی، یعنی اینکه کالایی، فکری، تئوریی از خارج وارد می‌شود اما شیوه استفاده و فرهنگش یا نیامده و یا با تاخیر می‌آید. فرهنگ هم دارای دو بخش است؛ بخش عینی و بخش ذهنی! یعنی بخش عینی می‌آید اما بخش ذهنی آن نمی‌آید که موجب می‌شود استفاده از آن دچار مشکل شود و نابسامانی پدید آید. این را گفتم تا تکمیل کنم عرض اولم را و آن اینکه حزب به ایران آمد اما تئوری آن کامل و همراه با خود حزب نیامد.
حزب همانند درختی است که بایستی ریشه آن در جامعه و شاخ و برگش در حکومت باشد و حزب پیوند بین جامعه و حکومت را برقرار می‌کند و به نوعی حلقه اتصال باشد اما در ایران شکل احزاب وارونه است. یعنی ریشه‌های حزب در حاکمیت و شاخ و برگ آن در جامعه. چه در زمان شاه، که احزابی مثل حزب رستاخیز همین مشکل را داشتند و چه در زمان انقلاب اسلامی. حزب کارگزاران زمانی شکل گرفت که آیت الله هاشمی رئیس جمهور بودند و جبهه مشارکت هم زمانی که آقای خاتمی در قدرت بودند، اقای احمدی‌نژاد هم که آمد حزبی تاسیس کرد و آقای روحانی هم حزب اعتدال و توسعه را!
همواره جامعه شاهد ایجاد احزاب جدید و مضمحل شدن احزاب قدیمی است. امروزه دیگر اسمی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یا جبهه مشارکت و بسیاری از احزاب دیگر را نمی‌شنویم. اما احزاب جدید همچنان در حال شکل گیری اند و این نتیجه مطلوبی نخواهد داشت چون ما از احزاب به صورت وارونه استفاده می‌کنیم و حزب هیچ وقت نمی‌تواند نقش موثر و پایداری ایفا کند. البته اگر اسم احزاب به هیات‌های سیاسی تغییر دهیم؛ درست می‌شود. هیات‌های سیاسی که در بازه‌ی زمانی انتخابات فعال و پس از انتخابات جمع شده و یا موقتا غیر فعال.
من با جریان اصولگرا کار ندارم. اما ما به عنوان جریان اصلاح طلب فاقد فعالیت اجتماعی هستیم. ما با طبقه‌ی متوسطی روبه رو هستیم که از جهت تحصیلاتی سطح تحصیلاتش بالاست، از جهت اقتصادی هم وضعش خوب است و ایده‌های ما را می‌پذیرد. و تمام دلخوشی ما همین طبقه است. اما این طبقه یک ضعف هم دارد که ترس است و هر وقت که ناامید شد قهر می‌کند و اگر احساس خطر کرد، کنار می‌کشد. ما نباید فراموش کنیم که طبقه‌ای که حرکت می‌کند طبقه‌ی ضعیف است که چیزی برای از دست دادن ندارد. ما به عنوان جریان اصلاح طلب هیچ برنامه‌ای برای این طبقه نداریم.
ما الان در سازمان های مردم‌نهاد هیچ نقش و فعالیت سازمانی نداریم. اعضای اصلاحطلب باید به این سازمان‌ها ورود پیدا کنند و سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهند. احزاب اصلاح‌طلب به مرور زمان سرمایه‌های اجتماعی شان را از دست می‌دهند اما در مقابل جریانات نواصولگرا به مرور زمان دارند با اتصالی که به قدرت دارند برای خود سرمایه اجتماعی تولید می‌کنند.

جریان اصلاح طلبی در آستانه انتخابات 1400 چه باید بکند؟
ما هم به عنوان یک جریان سیاسی که قصدش اصلاح است و نه تغییر باید سرمایه اجتماعی داشته باشیم. انتخابات مجلس نشان داد که سرمایه‌ی اجتماعی ما کاهش یافته است. حتی اگر در انتخابات 1400، آقای خاتمی هم کاندیدای ما بشود، و مورد تایید شورای نگهبان هم قرار گیرد، باز هم من امیدی به پیروزی در انتخابات 1400 را ندارم چون سرمایه اجتماعی ما ضعیف شده است.
باید فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی داشته باشیم. الان بهترین فرصت برای ما؛ اقتصادهای خرد و متوسط هستند. جریان اصلاح طلب به واسطه سطح بالای آگاهی و شرایط خوب علمی و اقتصادی که دارد می‌تواند در (SME s) اقتصادهای خرد و متوسط موفق عمل کند.

برخی بر طبل تحریم انتخابات 1400 می‌کویند. نظر شما درباره تحریم انتخابات 1400 چیست؟
در جریان حاکم زاویه ‌ای بین دو گروه وجود دارد. یک جریانش علاقمند است که جمهوریت نظام حفظ شود و مشارکت بالا باشد. بخش دیگرشان که فقط به در قدرت ماندن فکر می‌کند، حفظ صورت اجتماعی سیاسی برایش مهم نیست اتفاقا از نبود جریان اصلاح طلب در انتخابات استقبال می‌کنند چون منتج به قدرت گرفتن آنها می‌شود، بنابراین از تحریم کردن اصلاح‌طلبان استقبال می‌کنند.
اما ما باید در انتخابات حضور داشته باشیم، کار کنیم حتی اگر یقین داشته باشیم که شکست می‌خوریم. اما از امروز باید برای افزایش سرمایه اجتماعی شروع کنیم و کار کنیم.

عملکرد مجلس انقلابی باعث شد برخی از تحریم کردن انتخابات پیشین مجلس پشیمان شوند...
تا حدی؛ بله! اما خیلی هم اثرگذار نبود. فاکتورهای مختلفی وجود دارد و هر کدام از این فاکتورها تاثیر مختلفی دارند.


برخی می‌گویند نتایج انتخابات آمریکا انرژی مضاعفی را به اردوگاه اصلاح طلبان تزریق کرده است. نظر شما چیست؟
انرژی خیلی زیادی نبود، اما امیدوارکننده بود. چون فشارهای آمریکا به ایران کم می‌شود. ما زمان نداریم اگر زمان داشتیم بهتر می‌شد. ما مدام دنبال راه تنفس و احیا شدن در قدرت هستیم بلکه باید دنبال شریان‌های اجتماعی مان در مردم باشیم.
یک جریان حزبی در ترکیه موفق شد با تاکید و تمرکز بر اقتصادهای خرد و متوسط (SME s) روی کاهش بیکاری تاثیر بگذارد و چنین شد که به قدرت رسید ؛ ما نیز به عنوان یک اصلاحطلب باید همین راه را پیش بگیریم و از ظرفیت های خود بهره بگیریم تا شاهد افزایش سرمایه اجتماعی باشیم.

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
آرا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۱
1
0
حرف خیلی زشتیه از سر بی تجربگی
تبعات خوبی نداره
خاتمی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۱
1
0
سرخوردگی طرفداران تون کافی نیست؟
رای میدیم اما نتیجه نمی بینیم
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

آخرین قیمت طلا، سکه و ارز دوشنبه ۲۸ اسفندماه1402

رییس کل محاکم عمومی و انقلاب کرمان هشدار داد: مطالبه مهریه و درخواست طلاق بیشترین پرونده‌های دادگاه خانواده کرمان

اضافه‌وزن؛ معضل اصلی تعطیلات نوروزی/ چاقی مهمترین علت ابتلا به دیابت نوع ۲ است

وقوع باران و طوفان شن طی روزهای آینده در مناطقی از کرمان  

خروجی جشنواره رسانه و عدالت باید پیشگیری از وقوع جرم باشد

تهدید به انتشار تصاویر خصوصی زن جوان با انگیزه اخاذی

خودروهای حادثه‌ساز تا ۷۲ ساعت توقیف می‌شوند

استان کرمان در حوزه میراث ناملموس در صدر قرار دارد

101 مصدوم و  چهارکشته تصادفی طی 24 ساعت در کرمان

آخرین پیش بینی هواشناسی از وضعیت هوا در کرمان

پربازدید ها

جزییات نامه جدید حسن روحانی به شورای نگهبان: ادعاهای پنج‌گانه شورای نگهبان شامل انتسابات کلی است/ مستندات ردصلاحیت کامل و مکتوب ارائه شود

مرعشی: «آراء باطله» یعنی مردم رنجیده‌اند و از سیاست فاصله گرفته‌اند / باید مردم را قانع کنیم

هشدار روحانی اصلاح طلب به مدیران حوزه های علمیه: به افراد معمم آداب معاشرت بیاموزید/ جامعه ایران روی بشکه باروت قرار گرفته است

مسکن و سرمایه‌گذاری مهمترین اقدامات استان در سال آینده است

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)