خبرآنلاین نوشت: غیبت و سکوت محمود احمدینژاد را با عبدالرضا داوری که در دوران ریاست جمهوری او یکی از نزدیکان و مشاور رسانهای دولت بود، مطرح کردیم این گفت و گو از نظرتان میگذرد:
چند ماهی است که محمود احمدینژاد در فضای واقعی و مجازی بسیار کمتر حاشیهسازی میکند. حتی آخرین پست صفحه اینستاگرام او نیز مربوط به ۱۴ تیر ماه سال گذشته است و توئیتر وی هم تقریباً از همان زمان بهروز نشده است. در حالی که تا پیش از این تاریخ تقریباً روال فعالیت ایشان در اینستاگرام و توئیتر روزانه و هدفمند بود. آیا این موضوع و عدم فعالیتشان دلیل خاصی دارد؟
اینستاگرام و توئیتر فارسی احمدینژاد دست تیمی بود که ازایشان جدا شدند، بنابراین فکر میکنم او دیگر به اکانتهایش دسترسی ندارد. البته به نظرم به توئیتر انگلیسیاش دسترسی دارند. به هر حال اگر گروههایی را که با ایشان در تلگرام و واتسآپ مرتبط هستند، دنبال کنید، یک تیمی سال گذشته در حوزه رسانهای با او کار میکردند که حالا بنا به اختلافاتی که در بحث ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری پیش آمد، از ایشان جدا شدند. به همین دلیل فکر میکنم دسترسی آنها به گونهای بود که دیگر امکان دسترسی به احمدینژاد ندادند و اینستاگرام و توئیتر فارسی ایشان هم از همان تاریخی که اشاره کردید دیگر بهروز نشده است.
با روحیهای که از او سراغ داریم به نظر نمیآید که عدم فعالیتش در اینستاگرام تنها به دلیل عدم دسترسی به اکانتش باشد. نظر شما چیست؟
البته من دلیل فنیاش را عرض کردم. بالاخره احمدی نژاد اگر بخواهد محتوایی را تولید و توزیع کند و موضعگیری داشته باشد، مسیرهای زیادی برای دسترسی از جمله کانال تلگرامی دولت بهار دارد، بالاخره با برخی از رسانهها ایشان مرتبط هستند و میتوانند مسائلشان را مطرح کنند. الان ایشان پلنی(برنامه) ندارد. ایشان به نوعی در کلان پروژههایی که دارند، همراهیهایی با دولت رئیسی دارند. به هر حال بخش مهمی از بدنه دولت رئیسی، نیروهایی هستند که در دولت احمدینژاد چه در سطح مدیر ارشد و چه در سطح مدیر میانی فعالیت میکردند. شما رزومه تکتک مدیران رئیسی را ببینید اغلب در دولت نهم و دهم وزیر یا معاون وزیر و مدیر بودند؛ مثل محرابیان، غضنفری، فاطمیامین، رستم قاسمی یا اوجی؛ اینها در سطوح مختلف دولتهای احمدینژاد مسئولیت داشتند. همین آقای زاهدی وفا را که میخواهند برای وزارت رفاه معرفی کنند سابقه معاونت وزارت اقتصاد و دارایی در دولت احمدینژاد دارد؛ میخواهم بگویم شاید حدود ۸۰ درصد از بدنه دولت رئیسی، کسانی هستند که سابقه اجراییشان در دولت احمدی نژاد شکل گرفته است.
نکتهای که در این بحث وجود دارد این که مواضع احمدینژاد در چند سال گذشته با دوران ریاست جمهوری ایشان بسیار متفاوت بود. همین هم باعث شد بسیاری از افرادی که در دولتهای نهم و دهم، به او نزدیک بودند نسبت به او موضع گرفتند و حتی منتقدش هستند؟
انتقادها را باید بیشتر در سطح اظهار نظر سیاسی ببینید. من وقتی به لحاظ راهبردی به موضوع نظر میکنم، منظورم المانهایی است که موتور محرکه یک جریان سیاسی یا یک شخصیت سیاسی است. احمدینژاد به لحاظ راهبردی چه تفاوتی با سعید جلیلی دارد؟ ممکن است حالا در چند موضوع اختلاف نظر سیاسی داشته باشند مگر آقای خاتمی و مهندس موسوی این اختلافات را ندارند؟ نحوه سیاستورزی خاتمی را ببینید با نحوه سیاستورزی مهندس موسوی؛ اما در راهبردها با یکدیگر همسو هستند یعنی آن تعاریفی که از سیاستورزی دارند ممکن است در تاکتیک، روش و منش متفاوت باشد. من اعتقاد دارم که احمدینژاد از جریان اصلی دولت رئیسی اصلاً فاصله ندارد اما شاید علاقهمند بوده نیکزاد وزیر مسکن شود یا اگر ایشان بود رستم قاسمی را در وزارت مسکن به کار نمیگرفت در وزارت نفت از او استفاده میکرد. یا حتی در موضوع نسبتهایی که بدنه دولت آقای رئیسی با نهادهای اصلی نظام دارند، باید این را بر اساس آنچه که احمدینژاد خودش در دولت بود ببینیم. ایشان زمانی که در دولت بود، میرفت و دست مقام معظم رهبری را میبوسید و میگفت ما آمدهایم که سپر ولایت باشیم. منظورم این است که مواضع در قدرتشان کاملاً مشابه همین مواضع در قدرت رئیسی است.
یعنی به نظر شما دولت سیزدهم، دولت مطلوب محمود احمدینژاد است؟
به نظر من دولت سیزدهم، دولت سوم احمدینژاد است ولی بسیار ناکارآمدتر. یعنی اگر ایشان هم میخواستند دولت تشکیل دهند تقریباً استخوانبندی دولتایشان همین بود با این تفاوت که احمدینژاد از بخشداری در ماکو تا شهرداری و استانداری و بعد هم ریاست جمهوری، تجربه کار اجرایی دارد و در حوزه اجرایی احمدینژاد پختهتر از رئیسی است. من یکی از اصلیترین دلایل ناکارآمدی دولت رئیسی را ناآشنایی ایشان با مسائل اجرایی میدانم. ایشان یک جمعکننده نیستند. احمدینژاد جمعکننده بود فارغ از همه اختلافات سیاسی که میتوان با ایشان داشته یا نداشته باشید.
پس از نظر شما علت سکوت احمدینژاد در حال حاضر چه میتواند باشد؟
ببینید حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای احمدینژاد، بسیار اهمیت دارد. چرا؟ چون یک نهاد رسمی حاکمیتی است و حضور در این مجمع چندین امکان برایایشان ایجاد میکند. اولین امکان دسترسیهای خبری و اطلاعاتی از درون حاکمیت است. یعنی شما وقتی وارد مجمع تشخیص مصلحت نظام میشوی به هر حال به عنوان عضو مجمع انبوهی از گزارشهای دستگاههای اجرایی درمورد وضعیت کشور را در اختیارخواهید داشت. در جلسات تخصصی کمیسیونها با مدیران کشور، وزرا، رئیس جمهوری و معاونینش نشست و برخاست میکنید و از وضعیت اداره کشور و سیاستهای دولت مطلع میشوید. پس بنابراین احمدینژاد برای این که بتواند خودش را بهروز نگه دارد که در کشور چه میگذرد، برایش بسیار مهم است که مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشته باشد.
نکته دوم که برایایشان اهمیت دارد در واقع این است که شما وقتی به عنوان یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام که منصوب مقام معظم رهبری است، فعالیت میکنید، حاشیه امن برای شما ایجاد میشود. در این فضا، فرصتهایی در اختیارتان قرار داده میشود. میتوانید از این عنوان برای خیلی از سخنرانیها و برنامههایتان استفاده کنید و به آنها مشروعیت بدهید. الان فرض کنید هیات امنای یک مسجد میخواهد احمدینژاد را دعوت کند؛ با چه عنوانی دعوت میکنند؟ میگویند ما عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را که منصوب رهبری است دعوت میکنیم. این میتواند برای احمدی نژاد فرصت ساز باشد.
یک نکته سومی هم وجود دارد، چون احمدینژاد معتقد است فروپاشی جمهوری اسلامی نزدیک است، در سخنرانیهای متعدد به خصوص سال گذشته در بخشی که انتخابات را تحریم کردند این را دیدید. ایشان یکی از نقشهایی که برای آینده خودشان متصور هستند نقش «یلتسین» است. یعنی آن چیزی که در ذهنشان است تحت عنوان فروپاشی جمهوری اسلامی، بتواند در آن لحظه تاریخی در نقش یلتسین ظاهر شود و کل قدرت را به صورت یکجا تصاحب کند. برای اینکه یلتسین باشد باید یک پایی در حاکمیت هم داشته باشد. چون یلتسین در سال ۱۹۹۱ عضو حزب کمونیست شوروی و رئیس حزب کمونیست روسیه بود. بنابراین برای احمدینژاد که میخواهد از خودش تصویر یلتسین ارائه بدهد باید رابطه نقطه چینی با حاکمیت داشته باشد.
در واقعایشان در شرایط فعلی دارند محافظه کارانه رفتار میکنند تا مشروعیت خودشان را از دست ندهند. درست است؟
ایشان تجربه خاتمی و بازرگان را دارد. میداند که اینها هرچند پایی در حاکمیت ندارند ولی دارای نفوذ اجتماعی هستند. ولی احمدینژاد بدنه اجتماعی فعالی مثل خاتمی یا مرحوم بازرگان ندارد. ایشان در فراخوانهای متعددی که در ایام مختلف دادند نهایتاً در تهران یک جمعیت ۲۰۰، ۳۰۰ نفری برایشان جمع شدند. ایشان شبکه اجتماعی فعال بزرگی ندارد. در حالی که همین الان اگر خاتمی برای موضوعی امکان فراخوان داشته باشند، من فکر میکنم بین ۵ تا ۱۰هزار نفر از افراد علاقهمند بهایشان جمع میشوند. احمدینژاد چون این شبکه را ندارد برای همین به طور مضاعف احساس میکند که باید به هر قیمتی که شده درون حاکمیت بماند و این آخرین صندلی را که صندلی مجمع تشخیص مصلحت نظام است حفظ کند؛ حتی به این بهانه که مدتی مواضعاش را هم تعدیل کند. بله، ایشان حدود ۲ تا ۳ ماه است که یا صحبت نکردند یا به نوعی صحبت کردند که داربستهای حاکمیت را نشکند. این رویکرد دقیقاً برای حفظ صندلی مجمع تشخیص مصلحت نظام است. یعنیایشان دارد محافظه کاری میکند که از مجمع حذف نشود.