کد خبر: ۵۲۱۳
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۳
ارسال به دوستان
ذخیره
سجاد افشاريان، سرپرست نويسندگان خندوانه، يكي از چهار كمديني بود كه هفته گذشته در مسابقه «خنداننده برتر» شركت كرد تا بلكه به بهاي تمسخر شيرازي ها و زير سوال بردن روحيه كار و تلاش همشهري هاي خود، «مدال خنداننده برتر» اين برنامه را نصيب خود كند.
روزنامه خبرجنوب چاپ شیراز در مقاله ای به قلم فرنگیس شنتیا به برنامه استندآپ خندوانه که توسط سجاد افشاریان اجرا شد انتقاد کرد.

این روزنامه نوشت:سجاد افشاريان، سرپرست نويسندگان خندوانه، يكي از چهار كمديني بود كه هفته گذشته در مسابقه «خنداننده برتر» شركت كرد تا بلكه به بهاي تمسخر شيرازي ها و زير سوال بردن روحيه كار و تلاش همشهري هاي خود، «مدال خنداننده برتر» اين برنامه را نصيب خود كند.

البته اين نويسنده شيرازي در پاسخ به واكنش منتقدان نسبت به تمسخر مردم يك شهر آن هم روي آنتن رسانه ملي در حالتي تدافعي مي گويد: آقاي قاسم خاني يك بار حرف خوبي زدند و گفتند: «نمي دانم چرا ما تهراني ها از اين كه اين همه سريال و فيلم با لهجه ما ساخته مي شود ناراحت نمي شویم».

به نظر مي رسد استناد به صحبت هاي يك طنزپرداز كه نه متعلق به شيراز است و نه هيچ گاه رفتار اجتماعي و فرهنگي مردم شهرش آماج تمسخر و توهين قرار گرفته است، غير مستدل ترين توجيهي است كه سجاد افشاريان براي موجه نشان دادن طنز سخيف خود در برنامه خندوانه مطرح مي كند، اجرايي كه مانند هميشه مردم شيراز را يك سري انسان هاي بي خيال دنيا، بي حال، تنبل و باري به هر جهت معرفي مي كند.

اينكه آقاي نويسنده در «استند آپ» ضعيف خود با زيركي تمام اجرايي را از عروسك محبوب شيرازي ها يعني «آقوي همساده» به نمايش بگذارد و گل كردن كاراكتر اين عروسك را نشان از درك شوخ طبعي مردم شيراز بداند، نامش را چيزي به جز يك زرنگ بازی هنري آن هم از نوع مبتذل و سخيف آن نمي توان گذاشت.

آن چه مسلم است در تمام اين سال ها و در طول اجراي بي عيب و نقص محمد بحراني در نقش «آقوي همساده» نه تنها هيچ توهيني به شيرازي ها نشد بلكه اين عروسك صاف و ساده و بی شيله پيله به اتكای لهجه شيرين شيرازي اش خيلي زود به يكي از كاراكترهاي جذاب و دوست داشتني مردم اين شهر تبديل شد.

حال اين كه يك نويسنده بخواهد با اتكا به يك عروسك پارچه اي كه آن هم كوهي از تجارب ارزنده ايرج طهماسب پشت آن خوابيده است، تكه پراني هاي سخيف خود را توجيه كند و بساط خنده و غش و ريسه ميهمانان خندوانه را آن هم به بهاي كسب یک مدال فراهم نمايد، جاي بسيار تاسف است و تاسف بار تر از آن سكوت متوليان شهر و استان نسبت به رفتارهاي ضد فرهنگي است.

به هر حال بايد از اين هنرمند شيرازي پايتخت نشين پرسيد، آيا نويسنده اي مثل سروش صحت كه اهل اصفهان است و دست بر قضا خودش نيز يكی از اجرا كنندگان «استند آپ» در خندوانه بود به خود اين اجازه را مي دهد كه چنين جسور و فراگير هم استاني هاي خود را به سخره بگيرد؟

در برنامه هفته گذشته خندوانه شاهد بوديم كه وقتي سجاد افشاريان چندين و چند بار در استند آپ خود مردم شيراز را نشانه گرفت و آن ها را به استناد چند جوك دسته چندم كه در فضاي مجازي رد و بدل مي شود، بي حال و باري به هر جهت خطاب كرد، صداي قهقهه همراه با كف زدن هاي مكرر تماشاچيان خندوانه تمام سالن را پر كرده بود.

به طور حتم در جمع آن تماشاچيان پايتخت نشين كه رامبد جوان كف زدن ها و غش و ريسه رفتن هاي آن ها را همراهي مي كرد، هيچ شهروند شريف شيرازي به جز اجرا كننده حاضر در صحنه حضور نداشت تا روي صحنه برود و برنامه چه زنده باشد و چه نباشد اعلام كند براي اثبات روحيه كار و تلاش مردم شيراز و استان فارس همين ستون هاي استوار و ساخته دست مردان آن كه تاريخ يك ملت به آن تكيه مي كند، كافي است و براي انديشه والا و كرامت انساني مردم اين ديار بوي خوش غزل هاي حافظ و سعدي مي ارزد به قلم فرسايي صدها و صدها مدعي معاصر كه به مدد گريز به پايتخت یا پایتخت نشینی جان گرفته اند.

و اين هم چند تكه پراني بديع خندوانه آن هم با اجراي يك شيرازي دست به قلم:

* تنها چيزي كه با خودم آوردم همين كاناپه است. اما اصلاً نگران نباشيد قرار نيست از آن زياد استفاده كنم، (خنده حضار) اين كاناپه همين كه اينجاست به من آرامش مي دهد چون خيلي ها فكر مي كنند كه ما زياد استراحت مي كنيم.

*در شيراز استخرها در تمام سانس هاي صبح، ظهر، شب، عصر، غروب، دم سحر خيلي شلوغه ولي توي آب خيلي خلوته همه همون دور استخر جمع می شوند! (خنده و قهقهه حضار).

* يكي از دليل هايي كه ما شيرازي ها خيلي بهمون خوش ميگذره اينه که در اختيار زمان نيستيم، زمان در اختيار ماست. مثلاً هميشه ميگيم حالا ای وقت صب، حالا اي موقع ظهر، حالا دم غروبي، عامو حالا شبه... حالا آخر شبي و نمي فهميم وقت واقعي كي هست. (قهقهه و كف زدن هاي حضار).


* بعد به ماجراي ساختگي يك تصادف و دعواي دو راننده اشاره مي كند: من ديدم راننده پيكان رفت زير فرمون اومد بالا يك كفش آورد و گفت: آقا اصلاً من حال ندارم، اين كفش و بگير و يك تيپا بکش به خودت. (كف زدن هاي حاضران تبديل به غش و ريسه مي شود و رامبد جوان هم پا به پاي ميهمانان خود براي افشاريان كف مرتب مي زند).
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

برگزیدگان نخستین رویداد داستان مصور دفاع مقدس معرفی و تجلیل شدند

زمان پخش فصل سوم سریال «سرزمین مادری» مشخص شد

پیش بینی هواشناسی از وضعیت جوی هوا در مناطق مختلف کرمان

پانسمان‌های سوختگی بیمه نیست، اغلب بیماران قادر به تهیه آن نیستند / گلایه از غیراستاندارد بودن تخت‌های سوختگی کشور

قیمت طلا، سکه و ارز شنبه ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳

امکان ثبت نام سرویس مدرسه از اول خرداد

مسئولان ذغالسنگ استان به دستگاه قضایی احضار شدند

اظهارات «تاج» درخصوص جزئیات جدید پرونده فساد در فوتبال

تاکید فرماندار بر رفع نقاط حادثه‌خیز کرمان: حفظ جان شهروندان مهمترین وظیفه است

ریزش زغال سنگ جان کارگر معدن کوهبنان را گرفت

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)

افرادی که کارت سوخت آنها خارج از طرح کدینگ است به شرکت نفت مراجعه کنند   (۱ نظر)