گفتارنو/ عماد محسنی تکلو:
آسفالت که تمام میشود تازه آغاز راه است، آغاز پهنه وسیع جازموریان و راه که آغاز میشود پایان آبادیست. آبادی یعنی درخت، دام، انسان. و جازموریان یعنی آسمان آبی و خاک و گرما و سراب!
پهنه جازموریان با درختان کوتاه گز شروع میشود. گزهای کوتاه و خاکهای نرم. بوتههای درخت نشده گزی که تاق تاق از هم روییدهاند و خاک نرم منطقه رویششان را غبار گرفته کرده. درست مثل مردمان منطقه که گرد خستگی روی چهرههاشان است و سخت به حرف میآیند. پیرمرد همین طور که عصایی زیر بغل داشت میگفت تمام عمرش در حاشیه «جاز» زیسته و این روزها دلنگران جاز است. نگران اینکه دیگر روی سبز جازموریان را نبیند و گزها و شترها در رویای آب بمانند.
تمام عمرش در حاشیه «جاز» زیسته و این روزها دلنگران جاز است
شترها، این ساکنان پر افسون حاشیه کویر! چه موزون حرکت میکنند و چه قدر زیادند در حاشیه جاز! انگار دستی به نظم آنها را تک تک در جای جای جازموریان قرار داده و گفته مراقب آفتاب باشید جای دوری نرود. تا شتری میخواهد در خط افق جازموریان نقطه شود و دیگر دیده نشود، نقطهای در دوردست خودش را نشان میدهد. نقطهای که در واقع شتر دیگریست. هر گاه از کنارشان عبور میکنید سرعتشان را زیاد میکنند و دور میشوند و فقط محلیها هستند که دستشان به شترها میرسد. محلیها که گاها سوار بر شتر آنها را میشود دید که دل دادهاند به دریای خاک و سراب و زدهاند به دل جاز و گاهی در میانه راه زیر درختی نشستهاند.
درختها، گاهی کوتاهند و گاهی بلند. گاهی تک تک روییدهاند و گاهی جمعی. و در نقاط بسیاری همه آنها دسته جمعی مردهاند. ابتدا درخت خشک شده و بعد رمق شاخههای خشکش از بین رفته و در آخر از یک گیاه سبز مشتی هیزم خشک در دایرهای شبیه سایه درخت بر زمین مانده. انگار کسی به دقت شاخههای خشک درختان را شکسته باشد و درست در زیر همان درخت یک درخت چوبی روی زمین ساخته باشد. انگار درختها بعد از مرگ هم میخواهند درخت باشند. انگار درختها ایستاده مردهاند.
شترها، این ساکنان پر افسون حاشیه کویر!
در جازموریان این درختها و خاکها هستند که محیط را از هم تفکیک میکنند. شروع جازموریان با درختچههای کوتاه گز و خاک بسیار نرمی است که در اثر حرکت خودرو چیزی شبیه مه درست میکند. کمی که به مرکز بروید پوشش گیاهی کم کم از بین میرود و شما میمانید و 360 درجه خط ممتد افق. بدون هیچ پستی و بدون هیچ بلندی. خاک کمی سفت شده و کلوخ مانند است. وقتی پایتان را روی زمین میگذارید، لایه خشک و کلوخ مانند روی خاک میشکند و غبار نرمی از زیر آن بلند میشود. در این پهنه هرگز گیاه زنده یا مردهای خودش را نشان نمیدهد.
جازموریان یعنی آسمان آبی و خاک و گرما و سراب
اینجا جازموریان؛ سرزمین سرابهاست. دورتا دورتان را که نگاه کنید سراب است و گاهی خط افق با سراب در هم میآمیزد. البته در جازموریان مثالهای نقض بسیار است و چیزهایی هست که شگفتی میآورد. در همین پهنه یک دست کم نیست مسیلهایی که نشان میدهد محل جریان آب بوده نه جریان آب در سالهای دور، در گذشتهای به نزدیکی یک سال. و عجیبتر اینکه در همین پهنه گرم و خشک ناگهان از دور نقطه سیاهی میبینید که نه آدم است و نه شتر. درخت است. یک درخت تنها با برگهایی سبز!
نقطهای در دوردست خودش را نشان میدهد. نقطهای که در واقع شتر دیگریست
تک درختها تنها سبزی جازموریان نیستند. فرماندار قلعه گنج فیلمی را به ما نشان میدهد که تعدادی شتر در دل بوتههایی سبز در حال چرایند. یک دشت کاملا سبز و یک محیط کاملا بهاری، موسیقی محلی منطقه هم روی فیلم است. فرماندار پخش فیلم را متوقف میکند و رو به ما میگوید: اینجا همین جازموریان خشک است. و اگر امسال باران ببارد باز همین قدر سرسبزی زیاد میشود. در دل جازموریان خشک هم هستند بوتههای کوچکی که میوهای شبیه هندوانه و در اندازه پرتقال دارند که همان هندوانه ابوجهل هستند. راننده خودروی ما میگوید: جوشانده این گیاه برای درمان دیابت خوب است.
جازموریان نوردی سخت میشود اگر ماشینتان شاسی بلند نباشد. سرزمین جاز، پهنه بی کران و یکدستی است اما کم نیستند مسیلهای خشک و شنهای نرمی که خودروها با دنده کمک از آنها بیرون میآیند.
قبل از انقلاب شخصی به اسم خرم به نیت کشاورزی در زمینهای جازموریان شروع به ساخت و ساز کرده و چاه حفر میکند
به تماشای موتور خشک شده آبی میرویم که در دل خشکی است. دلیل محکمی که نشان دهد خشونت خشک این زمین سرسخت، در سالهای نه چندان دور، آب هم داشته و دلیل دیگر بر بی آب نبودن منطقه جایی است به اسم «سولههای خرم». جایی که برای دیدنش باید حدود یک ساعت با ماشین رفت در دل جاز! از مسیلها و پهنههای متنوع عبور کرد و پدیدههای عجیب دید تا رسید به دیواری تکیده. قبل از انقلاب شخصی به اسم خرم که به گفته قدیمیهای قلعه گنج از وابستگان دستگاه پهلوی بوده، به نیت کشاورزی در زمینهای جازموریان شروع به ساخت و ساز کرده و چاه حفر میکند. خرم ادعا میکرده با این همه زمین بی کران و خاک پرحاصل در جازموریان، میتوان تمام گندم خاورمیانه را تامین کرد. اما هر چه زمین را میکند به آب شور میرسد و با پیروزی انقلاب کار را رها میکند و طرح شکست میخورد.
فقط محلیها هستند که دستشان به شترها میرسد
این دیوار نیمه افراشته در کنار آن چاه خشک شده و تمام آن درختهای تکیده، افسوس آبند و حسرت گیاه. افسوسی که حالا در وسعتی بی پایان، در نوازش چشم کم از کلوتهای شهداد و کویر ریگان ندارند.