گفتارنو/عماد محسنی تکلو
امید طاهری را همه با اجراهای کمدی به خصوص مجموعه کمدیهای اشتباهات میشناسند. این بار اما طاهری به سراغ متنی نه چندان شناخته شده از نویسندهای آمریکایی رفته و به اعتقاد منتقدان توانسته اجرای موفقی داشته باشد. اجرایی که از 22 شهریور آغاز شده و قرار است تا 22 مهر ادامه داشته باشد. به بهانه این اجرا به سراغ امید طاهری رفتیم تا در خصوص این نمایش و دیگر اجراهای کمدی در کرمان گفتوگو کنیم
تماشاگر کرمان امید طاهری را با مجموعه متنهای اشتباهات میشناسد، متنهایی مثل کمدی استشمامات و کمدی ارتفاعات و کمدی اکتشافات، که خودتان نوشتید. چه شد تصمیم گرفتید به سراغ متن دیگری بروید؟
دلیل اصلی به این برمیگردد که من این نمایش را برای پروژه همواره تئاتر شروع کردم. پروژه همواره تئاتر هم تا جایی که من یادم هست در روز اول بنایش بر این بود متنهایی را کار کنیم که بشود در فرصت محدود زمانی به اجرا برسیم. چون وقتی پروژه همواره تئاتر آغاز شد، تا اجرای من 4 ماه بیشتر زمان باقی نبود. من به این فکر کردم که در این 4 ماه طبیعتا فرصت ندارم هم متنی بنویسم و هم آن را کارگردانی کنم. این بود که تصمیم گرفتم متن دیگری کار کنم. ابتدا تصمیمم این بود «ازدواج آقای میسیسیپی» را کار کنم که به دلایلی تصمیمم عوض شد و رفتم سراغ متن حاضر. این متن هم زمانی که من در تهران هنرجو بودم یکی از دوستانم در دانشکده سینما تئاتر آن را کار کرده بود. من آن اجرا را ندیدم اما تعریفش را خیلی شنیده بودم. با آن دوستم تماس گرفتم که او هم متن را نداشت و با هزار دردسر از آستان قدس رضوی این متن را پیدا کردیم که یک نسخه هم بیشتر نبود. بعد که متن را خواندم متوجه شدم این متن اصلا آن چیزی که فکر میکردم نیست. به نظرم در ترجمه خیلی متن بد و ضعیفی بود. به همین دلیل متن را بازنویسی کردم که در این بازنویسی متن خیلی تغییر کرد. هم دیالوگها، هم روابط بین کارکترها و هم در تعداد کارکترها. از آن متن چند کارکتر حذف کردم و چند کاراکتر هم اضافه شد. تنها چیزی که از متن تورنتون وایلدر باقی ماند، اسم کارکترها بود. از طرفی متن تورنتون وایلدر متن کاملا سیاهی است. من این نگاه سیاه را دوست نداشتم. دلم میخواست این داستان پایان دیگری داشته باشد.
اسم متن اصلی «شام طولانی کریسمس بود» و شما آن را به «شام کوتاه کریسمس» تغییر دادید. دلیل این تغییر چه بود؟
این یک پارادوکس است. وقتی کار را ببینید متوجه میشوید کارکرد این کلمات در چیست. وقتی تورنتون وایلدر این اسم را گذاشته قصد داشته به شکل اجرایی متن خودش اشاره کند. من با این اسم دارم به محتوای متن اشاره میکنم.
از ویژگیهای متن گفتید، از ویژگیهای اجرا هم بگویید.
نمایشنامه این کار نمایشنامه مدرنی است. کنشی که در کار هست، کنش کلاسیک و شناخته شدهای نیست. شما وقتی کار را ببینید متوجه میشوید که کنش متن پنهان است. در طول متن پدیدهای دارد با این کارکترها مبارزه میکند که آن پدیده عیان نیست. اما وجود دارد. و آن پدیده زمان است. زمان است که بر این کارکترها تسلط دارد و در حال گذر است. این کارکترها خیلی چیزها را دارند از دست میدهند و یا خیلی چیزها را به دست میآورند. بنابراین همین قضیه اجرا را خیلی سخت میکند. اینجا و در چنین متنی شما باید در مدت زمان طولانی کار تماشاگر را با این کنش پنهان نگه دارید. چیزی شبیه «در انتظار گودو» که کنش درام در آن نمایش هم پنهان است. ضمن اینکه شکل اجرایی این کار با سایر کارهایی که ما در گروه اشتباهات انجام میدهیم خیلی متفاوت است. و به نوعی خودم را در یک آزمایشی قرار دادم ببینم میشود چنین کاری را کرد یا خیر.
موسیقی زنده یکی از جذابیتهای اصلی شام کوتاه کریسمس است، کاراکتر نوازنده در متن اصلی وجود داشت؟
کاراکتر تورنتون در متن اصلی تورنتون وایلدر نیست. این کاراکتر را خودم اضافه کردم و اسمش را هم اسم نویسنده کار گذاشتم که نوعی وفاداری به نویسنده اصلی کار باشد.
حذف و اضافات متن به چه دلیل بوده؟ میخواستید متن با مخاطبان ایرانی هماهنگ شود یا دغدغه ذهنی خودتان فرق میکرد؟
هر دوی اینها بود. این متن در سال 1334 در ایران چاپ شده. و دیگر هم نه چاپ شد و نه ترجمه. ترجمه بسیار ضعیفی هم هست. وقتی این متن را خواندم احساس کردم واقعا قابل اجرا نیست. خیلی اضافات دارد و قدیمی هم هست. دلیل این تغییرات گسترده هم مقتضی زمان است و هم درگیریهای ذهنی خودم.
آیا نمایش «شام کوتاه کریسمس» آن طور که انتظار داشتید و در ذهنتان بود به اجرا رسیده؟ میخواهم از مشکلاتی که در مسیر اجرا داشتید بگویید.
در کرمان کار کردن بنا به دلایلی سخت است. ترجیح میدهم دلایلش را فعلا نگویم. ولی باید پذیرفت که یک سری تعاریف در این فضا توسط برخی آدمها به شکل بدی ارایه شده. باید پذیرفت که اساسا ژانر کمدی در کرمان ژانر چندان موفقی نیست. ضمن احترام به تمام گروههایی که در کرمان کمدی کار میکنند، که وجودشان هم در جای خودش ضروری است، باید گفت تعریفی که از کمدی وجود دارد تعریف درستی نیست. در جشنواره کمدی هم که در کرمان برگزار شد همه شاهد بودیم چه اتفاقی افتاد. بضاعت تئاتر کرمان در زمینه کمدی کاملا مشخص شد. البته این را هم در نظر داشته باشیم جشنواره کمدی حرکتی بود که یک قدم به جلو برداشته شود. به گروهها مشاوره داده شد که متنهایی را انتخاب کنند که بشود آن را در جشنواره اجرا کرد. در چنین فضایی وقتی شما بخواهید کار کمدی انجام دهید، تا بازیگرتان را بیاورید و به مرزی برسانید که تازه حرف هم را بفهمید 2-3 ماه زمان میبرد. من این مشکل را در کار کمدی استشمامات هم داشتم. در این کار هم این مشکل وجود داشت. اساسا کمیت بازیگر در کرمان پایین است. و بدون تعارف باید گفت مراکزی هم که تربیت بازیگر انجام میدهند مراکز قدرتمندی نیستند. به جز دورهای که نادر فلاح در کرمان کار کرد و یکی دو دوره که بابک دقیقی در کرمان کار کرد، خیلی رک باید گفت هر کس دیگری که بازیگر تربیت کرده کاملا اشتباه کرده. البته جلیل امیری هم در گروهش بازیگران خوبی دارد که خصوصا برای کارهای خود جلیل خوب هستند. اما تربیت غلط بازیگر در بسیاری از کارها به وضوح مشخص است.
یعنی میگویید در زمینه کمدی آموختههای اشتباهی وجود دارد که اگر کسی بخواهد اصولی کار کند باید تلاش کند آن اشتباهات را از بین ببرد؟
دقیقا، شما وقتی بخواهید در زمینی که چیزی در آن وجود ندارد یک ساختمان بنا کنید خیلی کارتان راحتتر است تا زمانی که بگویند این ساختمان کج را خراب کن و ساختمان تازهای در جایش بساز. اصلا نمیخواهم بگویم من دارم این کار را میکنم. من نوعی منظورم هست. هر کسی که مثل من بخواهد کار کند.
در این کار موفق شدید بازی مورد نظرتان را از بازیگران بگیرید؟
بازیگران در این کار خیلی خوب پیش آمدند. ضمن اینکه باید تاکید کنم این کار اصلا شبیه کمدی استشمامات نیست. قرار نیست تماشاگر را بخنداند، ممکن است یک لبخند کوچک از تماشاگر بگیرد آن هم گاهی. این کار کمدی سیاه است. بنابراین مسالهای که با بازیگران این کار داشتم مثل مسالهای که با بازیگران کمدی استشمامات داشتم نبود. در این کار بازیگرانی داشتیم که معتقدم خوب تربیت شدند و جز همان دسته از بازیگرانی بودند که هم با نادر فلاح و هم با بابک دقیقی کار کردند.
در گروه اشتباهات همان گروهی که در تهران با آن کار میکنید، این مشکل کمتر است؟
طبیعی است که این مشکلات نباشد. در آن گروه ما حدود 20 سال است که با هم کار میکنیم. از سال 73 با هم هستیم و حرف هم را به خوبی میفهمیم و درک ما از کمدی کاملا حسی و درونی شده، و این کاملا طبیعی است و زمان میبرد تا این اتفاق در یک گروه دیگر هم بیافتد. اصلا خاصیت گروه همین است. وقتی گروهی برای مدت زمان طولانی در کنار هم باشند و کار کنند میتوانند به درک متقابلی از هم برسند.
در مورد کمدی سیاه کمی صحبت کنیم، ویژگیهای یک نمایش کمدی سیاه چیست؟
به طور کلی میشود کمدی را به دو دسته کمدی سیاه و کمدی سفید دسته بندی کرد. مثلا کمدی استشمامات کمدی سیاه بود اما بعضا در شکل اجرا به کمدس سفید تنه میزد. برخی از کمدیهای نیل سایمون مثل همین «دختر یانکی» که پیش از «شام کوتاه کریسمس» اجرا شد کمدی سفیدند. موقعیت کمیکی ایجاد میکنند و خنده میگیرند. اما کمدی سیاه تلخ است اما تراژیک نیست، پایان تلخی ندارد. کمدی سیاه برعکس تراژدی پایانش امیدوار کننده است. ولی مثل کمدی سفید خندههای انفجاری نمیگیرد، کمدی بزن بزن نیست، فقط قصد خنداندن ندارد. اگر هم بخواهد کسی را بخنداند حتما اندیشهای پس آن خنده وجود دارد. همزمان دارد مخاطب را به مسالهای سیاسی یا انسانی ارجاع میدهد و همزمان با آن خنده ذهن مخاطب را هم قلقلک میدهد.