نماینده سابق کرمان و استاندار کرمان در دولت اصلاحات در خصوص زمینههای پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات آتی مجلس گفت: من فکر میکنم درانتخابات پیش رو به دو ابزار مهم برای پیروزی نیازداریم. یکی آرامش و دیگری اجماع و همگرایی است. درفضای تند و پرتنش نمیتوان صحبت ازپیروزی کرد و در دعوا حلوا قسمت نمیکنند.
به گزارش گفتارنو محمدعلی کریمی در گفتوگو با ماهنامه عصرانه با بیان اینکه ما نیاز به همگرایی و اجماع در فضای سیاسی داریم افزود: در صورت همگرایی و اجماع بدون ترید اصلاح طلبان در انتخابات آینده پیروز خواهند شد به این شرط که مسیر اجماع را دنبال کنند.
خلاصه گفتوگوی کریمی با ماهنامه عصرانه به شرح ذیل است:
- امیدوارم این گفتوگو بعد از مدتها، تلقی به حضور مجدد در عرصه سیاست نشود.
- بر خلاف بسیاری که سیاست را بی پدر و مادر میدانند اینگونه فکر نمیکنم و سیاست را یک علم و فن میدانم
- به مسوولیتهایم صرفا به عنوان یک تکلیف سیاسی نگاه نکردم بلکه به عنوان یک تکلیف اخلاقی و انسانی نگاه کردم. الان دیگر آن احساس تکلیف را ندارم چون هر آنچه به دوشم در عرصه سیاست گذاشته شده انجام دادم
- در زلزله بم من و مدیران استانی و دولت و وزرا هر آنچه که داشتند صادقانه و سخاوتمندانه به میدان آوردند تا بتوانیم شرایط را مدیریت کنیم
- تصور اینکه اینقدر دوران سختی را در اداره استان پشت سر بگذارم اصلا نداشتم
- اگر نماینده با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارد بخواهد فرمانداری را تحمیل و یا انتخاب کند، استاندار دیگر از خودش اختیاری برای اداره استان ندارد
- من زمان اعلام خبر رد صلاحیت آقای هاشمی تهران بودم. بر اساس خبرها در ساعاتی قبل از اعلام خبر رد صلاحیت ایشان مسجل بود که چنین اتفاقی افتاده و من به ستاد مرکزی ایشان در خیابان بهشتی تهران رفتم. آقای مرعشی و جهانگیری آنجا حضور داشتند و تقریبا به این جمع بندی رسیده بودند که رد صلاحیت قطعی است.
- من در این دور اصلا راضی نبودم که اسمم[برای استانداری در دولت روحانی] مطرح شود.
- البته دوستان دیگری هم برای استانهای دیگر آمدند و پافشاری داشتدکه من جوابم به آنها منفی بود که شاید اگر من رضایت میدادم انتخابم روانتر اتفاق میافتاد.
- گاهی وقتها شما اگر کاری به خودتان واگذار شود به هیچ عنوان حاضر نیستید که آن کار را انجام دهید حتی اگر در مقابلش یک ارزش قابل ملاحضه به شما دهند. اما کافی است که یک دوست از شما بخواهد که به صحنه بیایید.
- من یک بار دیگر این وظیفه اخلاقی را قبول کردم و به روشنی میدیدم که چه چالش سختی برای انتخاب استاندار کرمان وجود دارد.
- نمایندگان مجلس به شدت درباره حضور دوباره من موضع گرفتند و به نظر من وزارت کشور مایل نبود که در مقابل آن فشارها ایستادگی کند و من هم ترجیح دادم سکوت کنم.
متن کامل گفتوگوی عصرانه با محمدعلی کریمی عضو هیات موسس جمعیت اسلامی توسعه و آزادی استان کرمان از نظرتان میگذرد.
سینا رحیمپور: چهل و سه سالش است که به عنوان استاندار کرمان منصوب می شود.خودش می گوید دغدغه اولش برای توسعه همه جانبه استان حفظ امنیت بود که زلزله غافلگیرش میکند. اما تنها زلزله نیست. سقوط هواپیمای سپاه، ناآرامی های دانشگاه، و اتفاقاتی از این دست باعث میشود محمدعلی کریمی بگوید در تمام دوران استانداریام مدیر بحران بودم. با یکی از سیاسیون که صحبت میکنم میگوید کریمی بعد از زلزله موهایش سفید و کمرش خم شد ولی به نظرم تنها زلزله نبود و محدود به دوره استانداریاش هم نشد .دوران نمایندگیاش هم راحت نگذشت. میگوید بعد از اتمام نمایندگی فقط دوبار به مجلس رفته است. شاید بتوان گفت کریمی کمی بد شانس بود. دوران نمایندگی و ریاست او بر فراکسیون اقلیت همزمان با حوادثی در کشور شد که عرصه را برای او و همفکرانش در مجلس که تعدادشان هم زیاد نبود تنگ کرد همین باعث شود از آن مجلس قطع امید کنند.
محمدعلی کریمی، استاندار کرمان در دولت اصلاحات و نماینده مردم کرمان و راور در مجلس هشتم زیاد رسانه ای نیست. وقتی در اینترنت نامش را جستوجو میکنی فقط چند خبر کوتاه میآید و ویکی پدیای او هم بیش از یک خط نیست و در آن فقط به نمایندگی او در مجلس هشتم اشاره شده بی آنکه سابقه قبلی او ذکر شود. برای همین هرآنچه که از کریمی میدانیم از رجوع به حافظه و پرسش از نزدیکانش است. گفت و گو با کسی که سخت تن به مصاحبه می دهد بسیار جذاب است اما کار را سخت میکند که مبادا روند مصاحبه خوب طی نشود و او از تصمیمش برای مصاحبه پشیمان برگردد.
ساعت دو عصر در دفتر کارش قرار مصاحبه داریم. میگوید خستهام. اما نه از سیاست که از بداخلاقیهای آن. کمی در حرف زدن احتیاط میکند. همین که نشستیم درد دلها باز میشود. خودش میگوید شب قبل به خاطر خواندن مطلبی تا ساعت 4 صبح بیدار بوده و فکر میکرده. همین اتفاقات باعث شده است که از سیاست خسته شود و از آن دوری کند. البته همه چیز را به ما نمیگوید و با لحنی آرام و همان تن صدای همیشگی اش میگوید: «بالاخره شما روزنامه نگارید و باید از شما ترسید»
صحبتش که تمام میشود از او اجازه میخواهم که مصاحبه را شروع کنم. به من میگوید به چند دلیل امروز را برای مصاحبه مناسب نمیدانم و ترجیح میدهم تا آخر شب با هم گپ بزنیم اما مصاحبه نکنم. میگویم اجازه دهید شروع کنیم هرجا خسته شدید و نخواستید ادامه دهید بگویید مصاحبه را تمام میکنیم. به سمت جالباسی میرود و کتش را می پوشد تا مصاحبه را شروع کنیم.
دوستان نزدیکش او را بسیار اخلاق مدار میدانند. این را در مصاحبه دیدم. زمانی که نخواست در هیچ موضوعی اسمی بیاورد که حقی از کسی ضایع شود. مهندس کریمی بعد از حداقل سه سال و سه ماه سکوتش را شکسته و تن به مصاحبه میدهد. اما همان ابتدا تاکید میکند که میترسد عدهای این مصاحبه را تلقی به حضور مجدد کنند. میخواهد به دو موضوع ورود نکنم. اما زمانی که مصاحبه به جایی میرسد که جای آن مسائل خالیست، شانسم را امتحان میکنم و خیلی سربسته سئوالم را مطرح میکنم که خوشبختانه پاسخ میدهد ماحصل این گفتوگوی مشروح یک ساعت و نیمی با محمد علی کریمی استاندار و نماینده سابق کرمان در مجلس را اینجا میخوانید.
همین ابتدا ازدوری شما از رسانه ها و فضای استان می پرسم، چرا این مدت و بعد از انتخابات ریاست جمهوری از فضای سیاسی و رسانهای دور بودید؟
امیدوارم این گفتوگو بعد از مدتها، تلقی به حضور مجدد در عرصه سیاست نشود. واقعیت این است که شاید دلیل اصلی به روحیات آدمها بر میگردد. بر خلاف بسیاری که سیاست را بی پدر و مادر میدانند اینگونه فکر نمیکنم و سیاست را یک علم و فن میدانم. معتقدم که سیاست اگر چارچوبهایش حفظ و رعایت شود میتواند جذاب باشد کما اینکه برای من اینگونه شد. اما واقعیتش بیشترین دلیل من برای دور بودن و عدم حضور در فضای سیاسی این است که فضای سیاسی کشورمان مدتهاست که اینگونه نیست. ممکن است دوستان این دوری را به خاطر اینکه مدتی در عرصه سیاست بودم نپذیرند، اما واقعیت این است که من از قضا در معرض سیاست قرار گرفتم و از آن زمان به مسوولیتهایم صرفا به عنوان یک تکلیف سیاسی نگاه نکردم بلکه به عنوان یک تکلیف اخلاقی و انسانی نگاه کردم. الان دیگر آن احساس تکلیف را ندارم چون هر آنچه به دوشم در عرصه سیاست گذاشته شده انجام دادم و دلیل دیگرش این است که از بعضی از بد اخلاقیهای عرصه سیاست خیلی خسته شدم. این عین واقعیت است. من بیش از آنکه خودم را یک چهره سیاسی بدانم، خود را علاقمند و متعلق به جامعه فرهنگی میدانم. معمولا کسانی که سابقه فرهنگی دارند کمتر سیاست را به معنی حرفهای ملاک عمل خودشان قرار می دهند. بگذارید خیلی صریح بگویم که اینگونه افراد به درد سیاست با شرایط و فضای امروزی جامعه نمیخورند.
به این موضوع باز خواهیم گشت، اما به نظرم برای رسیدن به نقطهای که الان شما در آن قرار دارید و دوری شما از سیاست نیازمند مرور عملکرد شما به خصوص زمان حضور شما در استانداری کرمان هستیم. می خواهیم در ابتدابه دهه هفتاد برگردیم و اتفاقات آن روزها را با شما مروری کنیم. شما یکی از نزدیکترین دوستان زنده یاد محمودی بودید میخواستم درباره ایشان و دوره استانداری شان از شما بپرسم.
محمودی یک روحیه کاملا فرهنگی داشت و بسیار انسان آزاداندیشی بود و اتفاقا در عرصه سیاست هم بسیار اخلاق مدار بود و بسیار بی اخلاقی دید. مثلا اگر در جایی بعضی از رفتارهای خلاف اخلاق را مشاهده میکرد تا آنجا میرنجید که سعی میکرد خودش را از عرصه سیاست دور نگه دارد.کما اینکه کم لطفیهایی از نظر اخلاقی و سیاسی در حقش انجام شد و آقای محمودی را به این نتیجه رساند که از دنیای سیاست کناره گیری کند. البته آن افراد بعدها از رفتارشان با محمودی پشیمان شده بودند که البته دیگر دیر شده بود.
مهندس کریمی 5 سال معاون آقای مرعشی و 4 سال معاون آقای محمودی در استانداری کرمان بود. بعد از آن سال 80 به عنوان استاندار دوم دولت اصلاحات منصوب شدید. چه شد که بعد از محمودی استاندار کرمان شدید؟
شاید با گزینههای ممکن دیگری که در معرض انتخاب بودند مقایسه شدم. من 5 سال معاون آقای مرعشی و 4 سال معاون آقای محمودی بودم و یک شناخت و سابقه و تجربهای به همراه خودم داشتم و شاید این باعث انتخاب من شده باشم.
زمانی که معاون سیاسی امنیتی استاندای بودید برادر خانم شما آقای دکتر خوشرو نماینده کرمان در مجلس بودند. آیا ایشان نقشی در انتخاب شما به عنوان استاندار داشتند؟
تا جایی که یادم می آید نه.
ستاد آقای خاتمی در سال 80 نظرشان درباره انتصاب شما چه بود؟
آن زمان دولت اصلاحات مستقر بود و نقش ستاد زیاد در انتصابات پر رنگ نبود. من ادامه دهنده مسیری بودم که آقای محمودی در دولت اصلاحات شروع کرده بودند.
میتوانم اینطور بگویم که از زمانی که شما مسوولیت های مهم استان کرمان را به عهده گرفتید مشکلات یکی یکی آمدند تا شما را محک بزنند. البته این تعبیر من است و امکان دارد شما قبول نداشته باشید. اما شاهد این صحبت من حوادث آن روزهاست، زلزله بم، سقوط هواپیمای سپاه و بعد ها اتفاقات دوران نمایندگی شما در مجلس شورای اسلامی. اما به نظر میرسد زلزله بم ابعاد گستردهتری داشت. درست است؟
دقیقا درست است. تقریبا در همه ایام استانداریام مدیر بحران بودم. اما هیچ گاه خسته نشدم مخصوصا در زمان زلزله بسیار با روحیه بودم.
میخواهم حس شما را درباره صبح جمعه 5 دی ماه 1382 بدانم و لحظهای که خبر زلزله بم را شنیدید بدانم.
حادثه به اندازه کافی تلخ بود و به نظرم نیازی نباشد که بخواهیم آن را مرور دوباره کنیم. اما مختصر اینکه با تکانههای شدید زلزله از جای برخاستم. بدون فوت وقت با کشیک دفترم در استانداری تماس گرفتم و خواستم که اعضا ستاد بحران را مطلع کرده و از فرمانداران نیز کسب خبر کند. خودم نیز شروع به تماس گرفتن کردم چند تماس گرفتم خاطرم هست که فرماندار وقت جیرفت گفت که در آن شهرستان اتفاقی نیفتاده، تماسهایم با بم برقرارنمیشد. فهمیدم که احتمالا حادثه در آن حوزه باشد. سریع نماز خواندم و بدلیل نزدیکی منزلم به استانداری پیاده تا دفتر کارم دویدم. ساعت 6 بود دوستان دیگری را که فرا خوانده بودم آمدند ستاد بحران شکل گرفته بود و کلیه دستگاههای اجرایی فعال شده بودند. اولین تماسم با بم تماسی بود که فرمانده نیروی انتظامی بم با یک تلفن ماهوارهای گرفت و گفت بدادمان برسید وضعمان خیلی خراب است. حدود ساعت هفت بود که این تماس برقرار شد و معلوم شد که مرکز زلزله بم بوده و ما متوجه ابعاد حادثه شدیم. این زمان، زمان زیادی است و دلیلش عدم وجود امکانات ارتباطی مناسب است تا در شرایط بحران که زیرساختها تخریب میشوند، کار کنند. در این وضعیت معمولا دو حس همزمان سراغمان میآید یکی غم ناشی از درد و رنج مردم و دیگری بار مسوولیتی که برای کاهش دردها و جلوگیری از افزایش آن بر دوشمان سنگینی میکند طبیعتا بعنوان مسوول ستاد بحران میبایست از حس اول سریع عبور کنم که سعی کردم اینگونه عمل نمایم.
اولین باری که هوایی به بم رفتید و از بالا بم را دیدید چه حسی داشتید؟
ساعت حدود 3 عصر روز زلزله به اتفاق آقای مقیمی که معاون عمرانی وزیر کشور بودند با یک پرواز 30-130 به بم رفتیم. از صبح و اولین دقایق بعد از زلزله، در استانداری درگیر مسائل بم و کارهای ستادی بودیم و بالاخره عصر فرصت شد که به بم برویم. دیدن بم از بالا بسیار دلخراش بود اما دلخراشتر از آن، صحنه فرود ما در فرودگاه بم بود. هواپیما وقتی فرود آمد به سختی آن هم با فشار نیروهای نظامی و انتظامی توانست جایی برای پارک کردن پیدا کند. نیروها مردم را از باند و مسیر حرکت هواپیما دورکردند تا امکان پارک فراهم شود. تقریبا همه پارکینگ فرودگاه، سالنهای ورودی و خروجی و مسیر فرود هواپیما و حتی خارج از فرودگاه مملو از مردمی بود که یا مجروح بودند و یا به دنبال عزیزانشان میگشتند و یا همراه مجروحانشان بودند. این صحنه را هیچگاه فراموش نمی کنم.
الان 14 سال از زلزله گذشته. از بازسازی این شهر رضایت دارید؟
فکر کنم آخرین باری که به بم رفتم دو سال پیش بود. نقدهای زیادی به کار ما و بعد از ما وارد است. اما در مجموع فکر میکنم مجموعه موفق عمل کرد به ویژه در همان روزهای اول و در مرحله امداد و نجات و اسکان از عملکرد دولت و خودمان بشدت دفاع میکنم. نه استان و نه کشور هیچ کدام آمادگی چنین حادثه بزرگی را نداشت و ما به گونهای مدیریت بحران را با سعی و خطا یاد گرفتیم. من و مدیران استانی و دولت و وزرا هر آنچه که داشتند صادقانه و سخاوتمندانه به میدان آوردند تا بتوانیم شرایط را مدیریت کنیم.
یادم است در کمپ سازمان ملل که هماهنگ کننده همه گروههای کمک رسان خارجی بود پیرمردی حضور داشت که مسوول کمپ بود و مشخص بود سالهای سال در این امور تجربه دارد. وقتی از او نظرش را درباره اقدامات پس از زلزله پرسیدم گفت آخرین زلزلهای که حضور داشتم زلزله ازمیر ترکیه بوده و عنوان کرد که شما خیلی بهتر از آن عمل کردید و علت را از نظر خودش تجربیات بدست آمده در جنگ تحمیلی هشت ساله و بحرانهای تابع آن میدانست. قضاوتهایی که از سوی سازمانهای جهانی بود همه اینگونه بود. تصور میکنم مراجعه به اسناد و مدارک و بازخوانی بخشی از اعداد و ارقام موید این واقعیت است. البته شاید عدهای این صحبت را به این تعبیر کنند که کریمی میگوید مشکلی نبوده، قطعا کار در آن سطح بیاشکال نبوده است؛ قطعا مشکلاتی بوده که بیشترینش فکر میکنم به گردن خود من است. و بابت همه قصورها نیز عذرخواهی می کنم.
همینطور که گفتید کشور و استان اصلا آمادگی چنین حادثهای را نداشت. زمانی که استاندار میشدید اصلا فکر می کردید قرار است با زلزله و حوادث طبیعی آن هم در این ابعاد دست و پنجه نرم کنید؟
نه، من تصور اینکه اینقدر دوران سختی را در اداره استان پشت سر بگذارم اصلا نداشتم. آن زمان به این دلیل که معاون سیاسی بودم و از معاونت سیاسی به استانداری رسیده بودم، چالشهای اصلی را در بحث امنیت میدیدم. آن زمان استان درگیر مسایل ناامنی به خصوص در بحث مواد مخدر بود، تصور میکردم مهمترین مساله برایم تامین امنیت باشد. واقعیت این است اگر شما 5 وظیفه حاکمیتی برای یک حکومت بشمارید مهمترینش حفظ امنیت مردم است. اما زلزله غافلگیرمان کرد.
از زلزله فاصله بگیریم، یکی از چالشهایی روبروی استانداران از نظر من بحث مدیریت سیاسی در استان است. زمانی که شما استاندار شدید فضای سیاسی را چگونه میدیدید و تعاملتان با گروههای سیاسی به چه شکل بود؟
رویکرد سیاسی من کاملا روشن بوده و هست. امروز هم همان رویکرد سیاسی را داشتم و به آن افتخار میکنم. اگر هم خدایی نکرده بر فرض محال یک بار دیگر قرار باشد مسوولیتی را بپذیرم که البته بعید میدانم، با همان رویکرد سیاسی گذشته که اصلاح طلبی است اقدام میکنم. من اصلاحات را یک بینش میدانم و بر سر بینش خودم خواهم ماند. این را بارها گفتم که استاندار به عنوان حاکم استان اگر یک مقدار عاقل باشد بر پهنه جغرافیایی حکومت نمیکند بلکه بر قلبها حکومت میکند. من میبایست استاندار نادانی باشم که چتر خود را آنقدر کوچک بکنم که عدهای احساس کنند زیر این چتر نیستند. سعی کردم تعامل لازم با همه جریانات سیاسی را داشته باشم.
مثلا چطور با نمایندگانی که 180 درجه با هم تفاوت دیدگاه داشتند تعامل میکردید؟
در آن زمان آقای مرعشی نماینده بود، اقایان پیشبین و یا زادسر هم نماینده بودند. هرسه بزرگوار هم حی و حاضرند و میتواند از خودشان سئوال کنید. برای من به عنوان استاندار فرقی نداشت که در مقام نمایندگی مردم، آقای مرعشی با من تماس میگیرد یا آقای پیش بین. البته همین جا بگویم که آنقدر که با آقای پیشبین بحث میکردیم با آقای مرعشی نداشتیم. اما این به معنی این نیست که دوستی با آقای مرعشی که تا امروز هم ادامه دارد باعث شود چالش نکنم. با ایشان هم در جای خودش بحث میکردیم اما به هر حال ایشان تفکرشان با دولت همسو بود و کمتر با ایشان چالش داشتیم. برای خودم یک چارچوب قرار داده بودم و به آن پایبند بودم. مثلا آقای پیش بین در بحث انتخاب فرماندار بافت خیلی بر گزینههای خاص پافشاری داشت. اما از ایشان نپذیرفتم و این موضوع به مراجع بالاتر هم کشیده شد. به ایشان گفتم در جهت هماهنگی و تعامل، چند گزینه را معرفی میکنم، هرکدام از این گزینههایی که شما احساس کردید میتوانید در جهت پیشرفت حوزه انتخابیهتان با او کار کنید انتخاب میکنم. این به معنی تعامل است. تعامل به معنی جابجا شدن شرح وظایف نیست و نگذاشتم در امور اجرایی دولت که مامور آن بودم دخالت شود.
اما در دوران بعد از شما به این شکل نبود.
متاسفانه در دولتهای نهم و دهم خیلی از جایگاهها و تعریفها دچار تغییر شد. قوه مجریه و قوه مقننه کار و تعریفشان مشخص است. این استاندار است که فرماندار را منصوب میکند و فرمانداران باید به استاندار پاسخگو باشند، استاندار در برابر دولت و دولت نیز در برابر قوه مقننه باید پاسخگو باشد. اگر نماینده با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارد بخواهد فرمانداری را تحمیل و یا انتخاب کند، استاندار دیگر از خودش اختیاری برای اداره استان ندارد. مهم این است که جایگاهها در عین تعامل حفظ شود. من چه در زمان استانداری و بعد نمایندگی مجلس سعی کردم در چارچوب عمل کنم نمیدانم تا چه اندازه موفق بودهام.
کار نکردهای هم در استانداری کرمان داشتید؟
فراوان
مهمترین آنها چه بوده؟
ما سعی کردیم که یک چارچوب برای توسعه استان در زمینههای مختلف داشته باشیم. در حوزه گردشگری یک برنامه با یک افق چشم انداز در نظر داشتیم تا زمینه را برای صنعت توریسم فراهم کنیم، اما مستلزم مقدمات و پیش نیازهایی بود. تعداد مورد نیاز تخت پذیرایی، بهبود اوضاع حمل و نقل، از همه مهمتر در بحث فرهنگ عمومی و موارد دیگر مقدمات این پیشرفت است. در کشورهایی که توریستپذیر است شما تفاوت رفتار مردم با توریست را میتوان دید و این یک فرهنگ است و در سایه تربیت جامعه به دست میآید و ما برای همه این موارد برنامه داشتیم. در حوزه صنعت نیز بسیاری از طرحهایی که حتی الان وجود دارد، ایدههایشان در آن زمان وجود داشت و بخشی از آنها عملیاتی، و بخشی از آن در انتظار است. آن زمان در بخش فولاد، تولید فولاد چیزی حدود تقریبا یازده میلیون تن در کشور بود. افق چشم اندازی که در زمان وزارت آقای جهانگیری در وزارت صنایع معادن ترسیم شده بود و آقای مصطفی موذنزاده هم معاون معدنی ایشان و پیگیر این مساله بود این بود که تولید فولاد به 20میلیون تن برسد. ما نیز به دنبال این بودیم از این مقدر سهم مشخص و قابل توجهی را داشته باشیم. پروژههایشان هم تا حدود زیادی تعریف شد.
بعد از دوره شما آیا این طرحها ادامه پیدا کرد؟
برخی از آنها انجام شد و برخی در حال انجام است و برخی دیگر با مشکلاتی در اجرا مواجه هستند و احساس من این است که آقای رزم حسینی با جدیت و وقتی که میگذارند پیگیر این پروژهها هستند.
اجازه میخواهم که از زمان استانداری شما بگذرم و به سالهای بعد از آن بپردازم. با روی کار آمدن دولت احمدینژاد شما نیز جای خودتان را به استاندار بعد دادید. دو سال بعد و در سال 86 شما کاندیدای مجلس از حوزه انتخابیه کرمان و راور شدید. چه شد که تصمیم به حضور در انتخابات مجلس گرفتید؟
همه چیز دست به دست هم داد تا در من یک احساس تکلیف به وجود آید. شاید شما فکر کنید که گفتن کلمه احساس تکلیف شعاری است. اما واقعیت چیزی جز این نبود. از ابراز نظراتی که مردم داشتند و در نتایج آرا خودش را نشان داد، تا پافشاری خیلی از دوستان، در نهایت اجماعی را به وجود آورد و آن اجماع برای من یک تکلیف اخلاقی به وجود آورد که باید به آن پایبند میبودم.
البته در آن انتخابات با رد صلاحیتهایی هم روبرو بودیم، شما هم در معرض این اتفاق قرار گرفتید. ناجرا چه بود؟
من هم جز همین موارد بودم(خنده). برای من هم این رد صلاحیت اتفاق افتاد و هیات نظارت استان صلاحیتم را تایید نکرد و اعتراض کردم. جالب است وقتی که دلایل رد صلاحیتم را جویا شدم به من نگفتند و یکی از اعضای هیات نظارت استان گفت نمیتوانیم صلاحیت شما را تایید کنیم. طبق قانون اعتراضم را به شورای نگهبان دادم و با پیگیری زیاد یک جلسه در شورای نگهبان به ریاست آقای علیزاده تشکیل شد و آنچه که در آن جلسه گفتند متعجبم کرد. مثلا یکی از دلایل این بود که من رییس هیات امنای یک موسسه خیریه هستم که آن موسسه سهامدار هواپیمایی ماهان است و این شرکت مبلغی بدهی مالیاتی دارد که نپرداخته است. من گفتم طبق قانون تجارت این شرکت، یک بنگاه اقتصادی است و هیات مدیره و مدیرعامل دارد که قانونا بایستی پاسخگو باشند و ربطی به من ندارد. البته اطلاعاتی در این زمینه داشتم که ارائه دادم.
موضوع چه بود؟
دعوایی مالیاتی بین شرکت ماهان و اداره مالیات بود. مالیاتی برای ماهان بریده شده بود که ماهان آن را قبول نداشت و طبق قانون مالیاتی به شورای عالی مالیاتی ارجاع داده شد تا رسیدگی شود و اگر چنانچه این مقدار تایید شود ماهان این بدهی را بپردازد.
دلایل دیگر رد صلاحیتتان را هم بگویید.
یک مورد در موارد رد صلاحیت من ذکر شده بود که ربطی به من نداشت و من همانجا درباره این مساله یک شوخی کردم که باعث خنده حاضران شد. یکی از شرکتهای استان را نام بردند که در آن اتفاقاتی مانند سواستفاده و اختلاس شکل گرفته بود. نکته جالبش آن است آن شرکت هیچ ربطی به موسسه و یا شخص من نداشت. اطلاعاتی اندک در این زمینه داشتم که ارائه دادم و بعد گفتم فردی به همسایهاش شکایت میکند که سگ شما پای بچه مرا گاز گرفته است. همسایه در جوابش گفت اولا سگ ما هار نیست. ثانیا سگ ما قلاده دارد و ثالثا ما اصلا سگ نداریم! وقتی موضوعات مشابه این مطرح شد و هیچ یک از آنها موضوعات قابل استنادی نبود و من پاسخ دادم رای تغییر کرد و تایید شدم.
آقای مهندس! شما هم نماینده مردم بودید و هم استاندار. یکی از انتقاداتی که به بعضی از نمایندگان وارد است این است که در کار دولت دخالت میکنند. میخواهم بدانم خود شما در زمان نمایندگی چنین رفتاری را داشتید؟
نه اصلا و ابدا. هیچ وقت این گونه عمل نکردم و اگر توانستید کوچکترین مصداقی در این باره بیاورید حرفتان درست است. من به این دلیل که خودم در هر دو مسوولیت قرار داشتم به شدت به تفکیک کارها و وظایف اهمیت قائل بودم. به عنوان یک حق به عنوان نماینده مردم خواستههای مردم را دنبال میکردم و گاهی تذکراتی درباره بعضی از مدیران منتقل میکردیم اما اینگونه که بخواهم یک نفر را منصوب کنم نبوده است. از هر سه استاندار کرمان در زمان نمایندگی من در مجلس هم بپرسید فکر میکنم بگویند که ما خیلی روان با هم کار کردیم.
شما دوبار فضای سخت را تجربه کردید. یکی در زمان استانداری و یک هم در زمان نمایندگیتان که حوادثی اتفاق افتاد و فضا را برای تعامل سختتر کرد. میخواهم نظر شما را در باره مجلس هشتم و فضای حاکم بر آن از زبان خودتان بشنوم.
واقعیت این است که مجلس هشتم برای من بسیار خسته کننده و ناامید کننده بود. اول اینکه با دولت احمدینژاد و رفتار هایی که این روزها آنقدر از آن صحبت شده است که نیازی به توضیح اضافه نیست همزمان شد. متاسفانه در همان ابتدا و در زمان انتخابات محل به دلیل خارج کردن عده کثیری از انسانهای صاحب نظر و فرهیخته و باتجربه که فعالان انقلاب اسلامی بودند فضای کار سختتر شد. وقتی عرصه دست انسانهای کم مایه و پرهیاهو میافتد عدهای خودشان را عرضه نمیکنند. عدهای راهم به اجبار از عرصه رقابت خارج کردند. در مجلس هشتم من یک نطق داشتم که یک بار دیگه شما را به آن ارجاع میدهم. من معتقدم که به هرحال فضا باید اینقدر باز شود که افراد صاحب صلاحیت و کسانی که سرشان به تنشان میارزد وارد عرصه شوند و میدانداری کنند و این را باید جامعه و حاکمیت برایش ارزش قائل شود و به آن بها دهد. اگر چنین شود که در عرصه سیاسی نخبگان و کارشناسان وارد شوند خیر عمومی جامعه تامین خواهد شد. نمیدانم مجلس نهم چگونه است اما شنیدهام که از مجلس هشتم هم مشکلاتش بیشتر است و از پشتوانه کمتری از دانش و تجربه و خرد سیاسی برخوردار است. برای من مجلس بسیار سختی بود. ما متاسفانه هزینه حرف زدن را خیلی بالا بردیم. در اواخر اسفند یکی از سالهای نمایندگیام، از صداوسیمای کرمان برای تهیه مصاحبه که با همه نمایندگان انجام میشد و قرار بود در تعطیلات نوروز پخش شود به سراغ من آمدند. خبرنگار سئوالی راجع به یکی از رفتارهای مجلس از من پرسید و من نظرات خودم را که انتقاد به آن رفتارها بود را مطرح کردم. اما از آنجایی که هزینه حرف زدن را بالا بردیم آن مصاحبه منجر به داستان حمله به دفتر من شد.
پیگیری نکردید که عوامل را شناسایی کنید؟
آخرش هم مشخص نشد که چه کسانی بودند و دلیلشان برای این کارها چه بوده است. البته کاملا مشخص بود چه کسانی هستند. اما ارادهای برای برخورد با این افراد وجود نداشت. من کرمان نبودم زمانی که شنیدم سختیهای دوران نمایندگی برایم بیشتر شد.
آقای مهندس هیچ وقت فکرش را میکردید که بعد از استانداری و آن سالها و مدیریتهای مختلف روزی به دفترتان حمله کنند؟
اتفاقا غیر قابل پیش بینی نبود. نه تنها اتفاقی که برای دفتر من افتاد غیرقابل پیش بینی نبود بلکه آن اتفاقی که برای آقای لاریجانی در قم هم افتاد کاملا قابل پیش بینی بود. نطق دوم من در مجلس هشتم دقیقا بین این دو اتفاق یعنی حمله به دفتر من و ماجرای آقای لاریجانی در قم انجام شد. اگر به متن آن سخنرانی نگاه کنید من آنجا گفتم که جلوی این رفتارهای خارج از چارچوب و تندروانه را بگیرید و گرنه این شتری است که جلوی در خانه هرکدام از شما امکان دارد بخوابد.
و خوابید؟
دقیقا. در زمان خیلی کمی بعد از آن نطق و اتفاق دفتر، من به آقای لاریجانی در قم حمله شد و ایشان هم مورد حمله قرار گرفت.
اجازه میخواهم کمی با شما وارد بحث شوم. زمان نمایندگی شما یکی از انتقاداتی که به شما میشد این بود که زیاد مصمم نیستید و به این جایگاه اهمیت نمیدهید. کمتر در مراسمها و برنامهها حاضر میشدید و بر خلاف خیلی از نمایندگان که برای حضور در یک مراسم افتتاحیه سر و دست میشکنند شما اما از این برنامهها دوری میکردید. دلیل این امر چه بود؟
من به صراحت بگویم، آنجا که وظیفه من به عنوان نماینده حکم میکرد کوتاهی نکردم و وظایف خودم را به طور کامل انجام دادم. برای این حرفم شاهد میآورم. در جلسه هیات دولت که در کرمان برگزار شد من کاملا فعال بودم و پیشنهادات مشخصی داشتم و قبل از آن هم با مدیران استان جلسه گذاشتم و وظایفم را انجام میدادم. در بسیاری از موارد پیگیریهای ما به دلایل سیاسی و ناکارآمدی برخی از مدیران به نتیجه نمیرسید. من شخصا مثل بعضیها روحیهام این نیست که در افتتاحیههای غیر ضروری و مراسمهای بعضا نمایشی شرکت کنم.
اما به نطرم از نظر افکار عمومی این حضورها لازم است.
بله، شاید از نظر افکار عمومی این لازم باشد اما جز وظایف نمایندگان محسوب نمیشود و حدی دارد. ولی بیش از اندازه از این مراسمها استفاده میکنند که من ترجیح میدادم کمتر وارد این فضا شوم.
دوسال از پایان دوره نمایندگی شما در مجلس هشتم گذشت و در سال 92 انتخابات ریاست جمهوری رسید. اجماع کلی بر سر حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در صحنه انتخابات باعث شد ایشان وارد عرصه انتخابات شوند و شما به عنوان رییس شورای سیاستگذاری ستاد ایشان در استان کرمان انتخاب شدید و جالب اینجاست که همانند اجماع در سطح کلان کشور، در استانها نیز این اجماع به خوبی دیده میشد. به طوری که در همان شورای ستاد، از اصولگرایان معتدل تا اصلاحطلبان حضور داشتند. اما خبر رد صلاحیت ایشان برای خیلیها یک شوک بود. آن زمان به رد صلاحیت ایشان فکر میکردید؟
درباره رد صلاحیت آقای هاشمی فکر میکنم خود ایشان کامل توضیحات دادند. اجماع عجیبی برای حمایت از آقای هاشمی به وجود آمده بود. شاید خود آقای هاشمی هم در زمان ثبت نام این چنین اجماعی را باور نمیکردند و بیشتر در راستای انجام یک وظیفه انقلابی و اجتماعی اقدام به ثبت نام برای ریاست جمهوری کردند. اتفاقا ثبتنام ایشان فرصت بسیار خوبی برای اینکه یک بار دیگر امیدواری در اجتماع و دل دوستداران انقلاب به وجود آید، بود. اگر چه رد صلاحیت ایشان باعث شد مقداری دلسردی در جامعه پیدا شود، اما حضور و رد صلاحیت ایشان در انتخاب آقای روحانی نقش اساسی را بازی کرد. من زمان اعلام خبر رد صلاحیت آقای هاشمی تهران بودم. بر اساس خبرها در ساعاتی قبل از اعلام خبر رد صلاحیت ایشان مسجل بود که چنین اتفاقی افتاده و من به ستاد مرکزی ایشان در خیابان بهشتی تهران رفتم. آقای مرعشی و جهانگیری آنجا حضور داشتند و تقریبا به این جمع بندی رسیده بودند که رد صلاحیت قطعی است. بعد از ظهر همان روز عازم کرمان بودم که در راه به من خبر رد صلاحیت آقای هاشمی را اعلام کردند.
پس شما هم معتقدید رد صلاحیت ایشان باعث به وجود موج اجتماعی برای انتخاب گزینهای نزدیک به ایشان شد؟
در این مساله تردیدی ندارم. مردم با یک درجه تنازل در سطح توقعاتشان به سراغ گزینه بعد از ایشان رفتند. مسلما اگر آقای هاشمی رییس جمهور نمیشد بعد از ایشان بهترین گزینه آقای روحانی بود و همین اتفاق هم افتاد.
بعد از پیروزی آقای روحانی باز هم زمزمههای حضور شما در استانداری کرمان به عنوان استاندار مطرح شد اما این اتفاق نیفتاد. چه شد که شما گزینه استانداری شدید ولی این بار این اتفاق صورت نگرفت؟
من در این دور اصلا راضی نبودم که اسمم مطرح شود. البته دوستان دیگری هم برای استانهای دیگر آمدند و پافشاری داشتدکه من جوابم به آنها منفی بود که شاید اگر من رضایت میدادم انتخابم روانتر اتفاق میافتاد. اما به هیچ وجه زیر بار نرفتم. اما در مورد کرمان احساس وظیفه اخلاقی کردم و بعد از ساعتها بحث و صحبت قبول کردم. بگذارید به شکل دیگر توضیح دهم. گاهی وقتها شما اگر کاری به خودتان واگذار شود به هیچ عنوان حاضر نیستید که آن کار را انجام دهید حتی اگر در مقابلش یک ارزش قابل ملاحضه به شما دهند. اما کافی است که یک دوست از شما بخواهد که به صحنه بیایید. اگر در این موقعیت قرار گرفته باشید میدانید من چه می گویم. من یک بار دیگر این وظیفه اخلاقی را قبول کردم و به روشنی میدیدم که چه چالش سختی برای انتخاب استاندار کرمان وجود دارد. نمایندگان مجلس به شدت درباره حضور دوباره من موضع گرفتند و به نظر من وزارت کشور مایل نبود که در مقابل آن فشارها ایستادگی کند و من هم ترجیح دادم سکوت کنم.
درباره حضور شما به عنوان استاندار کرمان مقاومتهایی از سوی نمایندگان صورت گرفت. میخواهم بدانم مسایلی که در جریان عدم انتخاب شما به عنوان استاندار رخ داد چه قدر در تصمیم شما برای دوری از فضای سیاسی موثر بود؟
این البته همه دلیلم برای دور شدن از سیاست نیست و بخشی کوچک برای دوری از این مساله است. دلیل اصلی تصمیمم به فضای عمومی و سیاسی کشور بر میگردد. در این مورد که شما گفتید، از اصل موضوع نرنجیدم اما در حاشیهاش بی اخلاقیهایی از نظر سیاسی شکل گرفت که غمگینم کرد. واقعیت این است که در مقابل آنچه که باعث شد من از سیاست فاصله بگیرم این موضوع نقش کمتری داشت.
خودتان را تا بحال نقد کردید؟
فراوان
مهمترین نقدی که به خودتان داشتید چیست؟
من بارها مسیری را که انتخاب کردم مورد نقد قرار می دهم. شاید اگر مسیر سیاست را طی نمیکردم و وارد مسیر علائق اصلی خودم می شدم، موفقتر بودم.
وقتی صحبت از گزینههای انتخابات برای مجلس میشود، نام محمدعلی کریمی به عنوان گزینه اصلی برای انتخابات مجلس مطرح میشود. ابتدای مصاحبه هم اشاره کردید که نمیخواهید این مصاحبه به حضور دوباره در صحنه سیاسی تلقی شود. میخواهم بدانم مایل به بازگشت به فضای سیاسی هستید؟
نه، اصلا مایل به بازگشت به فضای سیاسی نیستم. علاه بر
این معتقدم در شرایط کنونی گزینههای
بهتری وجود دارد و من همه تلاشم را برای انتخاب افراد شایسته انجام خواهم داد و
وظیفه خودم میدانم که در این انتخابات
هرگونه کمکی را برای انتخاب گزینههای
بهتر انجام دهم. البته ما ناخواسته آلوده فضای سیاسی هستیم اما در حال حاضر خودم
را به هیچ وجه فعال نمیدانم و ترجیح میدهم
این فاصله حفظ شود.
کمتر از 6 ماه تا انتخابات مجلس مانده است. فکر میکنید مسیر اصلاح طلبان برای رسیدن به پیروزی هموار است؟
همچنان مسیر رسیدن به پیروزی ناهمواریهایی دارد. این ناهمواریها باید برداشته شود. من فکر میکنم درانتخابات پیش رو به دو ابزار مهم برای پیروزی نیازداریم. یکی آرامش و دیگری اجماع و همگرایی است. درفضای تند و پرتنش نمیتوان صحبت ازپیروزی کرد و در دعوا حلوا قسمت نمیکنند. یکی از وظایف هر کدام از ما که خود را داعیهدار فضای سیاسی میدانیم این است که فضای آرامش را در این برهه حساس حفظ کنیم. معتقدم از امروز تا زمان برگزاری انتخابات با پدیدههای برهم زننده آرامش سیاسی کشور و استان مواجه خواهیم شد. عدهای نانشان در برهم زدن آرامش سیاسی است. ما موظفیم وحدت و همگرایی و آرامش راحفظ کنیم. اگر قرار است فردی در انتخابات از میان اصلاحطلبان در هر جای استان کاندیدا شود به نظر من باید وقتی به صحنه بیاید که احساس کند حضورش آرامش جریان را برهم نمیزند و برای آمدنش اجماع صورت گرفته است. در این حالت پیروزی ما قطعی است. ما نیاز به همگرایی و اجماع در فضای سیاسی داریم. این موضوع بسیار تعیین کننده است. بدون ترید اصلاح طلبان در انتخابات آینده پیروز خواهند شد به این شرط که مسیر اجماع را دنبال کنند. البته همیشه برای خروج عدهای از این اجماع بهانههایی وجود دارد. اما چیزی که سخت است گذشت و همگرایی است. برای واگرا شدن و انتخاب مسیر جداگانه همیشه به اندازه کافی بهانه دلیل پیدا خواهد شد. اما در این بازه زمانی مهم این است که گذشت داشته باشیم و به همگرایی بیاندیشیم. همه اعم از قدیمیها، جوانترها و گروههای سیاسی به این مساله فکر کنند هر گامی که در عرصه بر میدارند چقدر ما را به اجماع نزدیک و یا از آن دور میکند. اینجاست که کسانی که داعیهدار واقعی تفکر اصلاح طلبی هستند امتحان خودشان را پس میدهند. هرکس به این اجماع آسیب وارد کند در مسیر خلاف تفکر اصلاحات حرکت کرده و به آرمان اصلاح طلبی خیانت کرده است. البته این به این معنی نیست که سکوت کنیم و انتقاد نکنیم. فکر میکنم به اندازه کافی در این همه سال تمرین کردهایم که فرق بین انتقاد سازنده و مخرب را بدانیم. اگر هم بعد از این همه سال فرق این دو را نفهمیده باشیم که کلاهمان پس معرکه است.
با باز کردن زخمهای قدیمی در فضای سیاسی کنونی که به گفته شما نیاز به اجماع است موافقید؟
به دو شرط با این مساله موافقم. اول اینکه اراده ای که از این کار صورت میگیرد روشن باشد و برای تخریب فضای سیاسی در مقطع کنونی نباشد. دوم اینکه نحوه انجام این کار بسیار مهم است. اتفاقا تعبیر جالبی به کار بردید. از بازکردن زخمها گفتید. اگر این زخمها را به قصد درمان و برطرف کردن مشکلات باز کنید این خیلی خوب است و نحوه باز کردن نیز مهم است. به نظرم باید ما در ابتدا در بحث همگرایی آنقدر پایههایمان محکم باشد که باز شدن یک زخم سلامت کل جریان را به خطر نیندازد. به تعبیر پزشکی ممکن است گاهی یک پزشک تشخیص میدهد این زخم یا توده به دلیل اینکه مریض شرایطش خوب و پایدار نیست نباید به آن دست زده شود تا شرایط درمان به وجود آید. گاهی هم دارو درمانی بهتر از عمل و شکاف زخم با تیغ است. اینها همه به میزان هوش و ذکاوت و دانش آن پزشک معالج بر میگردد. گاهی بعضی جریانات آنقدر زمانش گذشته که باز کردنش هیچ منفعتی ندارد. این موضوع زمانی که سراغ مصداقها میرویم بهتر مشخص میشود. مثلا همه باور داریم که دروغ گفتن بد است. اما ظاهرا اختلافمان بر سر مصادیق است. مهم اینست که بتوانیم در تطبیق مصادیق هم صادق باشیم. قاعدتا اگر به بلوغ سیاسی رسیده باشیم فرق بین صداقت و عدم آنرا میتوانیم به سادگی بفهمیم.
هم اکنون فضای سیاسی استان را چگونه می بینید؟
بعد از انتخاب آقای روحانی شاهد فضایی بازتر هستیم. کسانی که خیلی از امیدهایشان را از دست داده بودند مجددا برگشتند و تا حدودی فضا خوب شد. اما متاسفانه هنوز موانعی وجود دارد. فکر میکنم که یکی از وظایف دولتمردان این است که این موانع را بردارند و اجازه داده شود که همه صاحبان نظر و اندیشه افکارشان را بیان کنند و قضاوت را به عهده مردم بگذارند. در استان هم چالشهایی پیش رو داریم، اما فضای فعلی را نسبت به گذشته مثبت میدانم و معتقدم هنوز آن شادابی و نشاط لازم در فضای سیاسی استان به وجود نیامده است. البته هرچه از گذشته دور شویم، چشم انداز آینده جهت حضور با نشاط در عرصه سیاسی بهتر خواهد شد.