کد خبر: ۶۵۰۴
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۳
ارسال به دوستان
ذخیره
اباعبدالله الحسین (ع)، تنها و غریبانه اما مصمم، نستوه و بشکوه با صولت حیدری و هیئت نبوی قدم به میدان گذاشت. کنار میدان، یاران شهید را نگریست. هیچ کس نبود. فریاد امام در غربت عاشورا پیچید که: هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حرم رسول الله هل مِن مُوّحد یخافُ الله فینا هَل مَن مُغیثٍ یرجوالله فی اغاثَتنا؟ هَل مِن مُعینٍ یرجوُا ما عندالله فی اعانَتِنا؟
 اینک همه یاران دلاور و وفادار به شهادت رسیده اند و امام، تنها اما باشکوه پا به میدان می گذارد.../ قدم به قدم با تاریخ واقعه کربلا

گزارش شهادت امام حسین(ع) را به نقل از پژوهش های دکتر محمدرضا سنگری بخوانید.

 به میدان رفتن امام

اباعبدالله الحسین (ع)، تنها و غریبانه اما مصمم، نستوه و بشکوه با صولت حیدری و هیئت نبوی قدم به میدان گذاشت. کنار میدان، یاران شهید را نگریست. هیچ کس نبود. فریاد امام در غربت عاشورا پیچید که: هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حرم رسول الله هل مِن مُوّحد یخافُ الله فینا هَل مَن مُغیثٍ یرجوالله فی اغاثَتنا؟ هَل مِن مُعینٍ یرجوُا ما عندالله فی اعانَتِنا؟

آیا کسی هست تا دشمن را از حرم پیامبر(ص) دور کند؟ آیا خداپرستی هست تا بر بیدادِ رفته بر ما از خدا پروا کند و بترسد؟ آیا فریادرسی هست که دل بسته ی خدا باشد و فریاد رس ما شود؟ آیا یاریگری هست که با امید به یاری خدا یاریمان کند؟

در این هنگام صدای گریه ی اهل حرم برخاست اما دیگر نه عباس بود و نه اکبر تا به رسم پیشین برای آرامش آفرینی، آنها را به خیمه ها بفرستد.

برخی نوشته اند امام فریاد استغاثه ی خود را پس از گفت و گو با یاران شهید سر داد. خطاب امام به وجدان های بیدار آینده نیز می تواند باشد. این دعوت عام از همه ی تاریخ است که پاسدار حریم ارزش ها و مدافع حقیقت مظلوم باشند. هرکس در هر روزگاری باید خویشتن را مخاطب حنجره ی تشنه و ندای دادخواهی ابا عبدالله (ع) احساس کند.

اقدام امام سجاد: با برخاستن صدای استغاثه ی امام، علی بن الحسین (امام سجاد)، شمشیر (یا نیزه) برداشت و در حالت بیماری شدید، قصد میدان کرد. ام کلثوم او را صدا زد که ای برادر زاده بازگرد.

برخی مقاتل و منابع نیز نوشته اند که اباعبدالله الحسین (ع) خطاب به ام کلثوم فرمود: او را بگیر و به خیمه بازگردان تا زمین از نسل آل محمد (ص) خالی نماند.

گفت و گو با دشمن: امام رو به دشمن ایستاد و با صدایی رسا خطاب به آنان گفت: وای بر شما، چرا با من می جنگید؟ چرا اندیشه کشتن من را دارید؟ آیا حقی را ترک گفته ام یا سنت الهی و دینی را دگرگون کرده ام یا شریعتی را تغییر داده ام؟ آیا گناهی مرنکب شده ام؟

پاسخ دشمن این بود که: تو را به جبران بغض و کینه ای که از پدرت داریم می کشیم. در بدر و حنین پدرت، بزرگان ما را از دم شمشیر گذراند.

امام با شنیدن این جمله گریست.

 نبرد امام حسین(ع)

امام اسب برانگیخت، شمشیر در کف آخته، دل بر شهادت نهاده، اما با چهره ای آرام و مطمئن، آماده نبرد شد. مبارز طلبید. هر کس قدم در میدان می نهاد، در گردش بی امان شمشیر او با خاک آشنا می شد. در گرد و غبار میدان و درخشش تیغ ها و حرکت شکوهمند و چالاکانه و رزم بی امان، پژواک صدای حسین در کربلا می پیچید:

این گروه کافر و از پاداش خداوند و پروردگار جن و انس روی گردان شدند...
داد از دست نامردان پست و پلیدی که بر اهل مکه و مدینه گرد آوردند...
از ریختن خونم پروا نکردند، برای خشنودی عبیدالله بن زیاد که از دو سو (پدر و مادر) نسل او کافر است...
من نقره پاک و زاده دو طلا -علی و فاطمه- هستم...
آنگاه که قریش بت پرستی می کردند، پدرم خداپرست و پاک و پارسا بود...

در رزمگاه داغ و غبارخیز، امام گاه به میمنه می تاخت و گاه به میسره. در این نبرد سهمگین همچنان رجز می خواند و گاه شعار «یا محمد» و الله اکبر سر می داد. امام در نبرد و مبارزه خود را به فرات رساند.

جابر جعفی می گوید: حسین بسیار تشنه بود. نزدیک آب آمد که بنوشد. مردی از بنی ابان بن دارم گفت: وای بر شما میان او و آب حایل شوید. امام در حق وی نفرین کرد و عرض کرد: خدایا تشنه اش بدار.

این مرد تیری به دهان امام افکند. امام خون از دهان می گرفت و به آسمان می افکند و زمزمه می کرد: خدایا به تو شکایت می کنم از آنچه با فرزند دختر پیامبرت روا می دارند.

بازگشت امام از فرات: امام همین که وارد فرات شد و کفی آب برداشت که بنوشد، یکی فرساد برآورد که: ای حسین تو آب می نوشی و لشکر به حرم تو نزدیک شده و هتک حرمت می کند.

امام با شتاب از فرات بیرون آمد و سپاه را پراکنده کرد و خود را به خیمه رساند که معلوم شد این سخن جز خدعه و نیرنگ نبوده است.

در این هنگاک شمر با ده نفر از پیادگان قصد خیمه های امام کرد و کوشید میان امام و خیمه ها فاصله افکند. در این هنگام امام فرمود: وای بر شما اگر دین ندارید و از معاد پروا و هراستان نیست دست کم در دنیای خودتان آزاده باشید.

سپس فرمود آرام باشید، ساعتی دیگر اثاث زندگی من بر شما مباح خواهد بود. (شتاب نکنید، خیمه گاه من پس از شهادتم در اختیار شماست) شمر از این سخن شرمنده شد و گفت: پسر فاطمه حق با توست.

آخرین ضربه ها: شمر پس از این گفت و گو به سپاهیان گفت: حسین راست می گوید به سوی خودش حمله کنید. چهار هزار نفر شمشیرزن، تیرانداز و نیزه انداز به سمت امام حمله آوردند.

امام زخم فراوان برداشته بود اما همچنان می جنگید. دشمن بسیار نزدیک شده بود اما هیچ کس -علی رغم امکان کشتن- پیش نمی رفت. گویی پروا داشت از اینکه قاتل حسین (ع) معرفی شود.

امام هنوز برپای ایستاده بود. در این هنگام مردی از تیره کنده به نام مالک بن بشر که به قتل و شرارت شهرت داشت پیش آمد. به امام ناسزا گفت و ضربه ای بر سر امام فرود آورد. امام کلاهی بر سر داشت که دریده شد و خون فوران کرد.

پس از این ضربه، سپاهیان دشمن اندکی عقب نشستند. غبار کم کم فرو نشست. فضا آرام شد و دو طرف اندکی دست از جنگ برداشتند.

بازگشت به خیمه: در خیمه ها صدای گریه برهاست. امام زخم سر را بست و سپس بر آن عمامه بست. بعد آماده بازگشت به میدان شد. امام با اهل بیت وداع کرد. در این هنگام تنها کسی که شاهد میدان و بازگشت امام بود حضرت زینب کبری بود و دیگران اجازه خروج از خیمه و مشاهده میدان را نداشتند.

 بازگشت به میدان و شهادت امام

امام به میدان بازگشت، دشمن گستاخ به خیمه ها رو آورده بود. امام می جنگید و پیشتازان را عقب می راند. عمر سعد فرمان تیرباران داده بود. چندین چوبه تیر بر سر مبارک امام نشسته بود.

رزمگاه داغ و سوزان، حلقه محاصره را تنگ تر می کرد. زخم ها فراوان بود و گاه زخم بر زخم ...

خون از بدن می تراوید... سنگ اندازان شروع بع پرتاب سنگ کردند که ناگهان سنگی سنگین به پیشانی امام اصابت کرد و خون بر پیشانی جاری شد. امام دامن پیراهن را بالا آورد تا خون را پاک کند که ناگهان تیری زهرآگین و سه پر بر سینه امام نشست. امام تیر را بیرون کشید. خون چون ناودان بیرون می تراوید.

امام سر برداشت و به آسمان نگریست و زمزمه کرد: خدایا می دانی آنان کسی را می کشند که بر زمین جز او فرزند پیامبری نیست...

امام دست بر جای تیر می نهاد و خون بیرون تراویده را در مشت جمع می کرد و به آسمان پرتاب می کرد و مشت دیگر که پر می شد بر صورت و محاسن می کشید و می گفت: با این صورت خضاب شده با خون، جدم رسول خدا را دیدار می کنم و قاتلام خود را یک یک معرفی می کنم.

این سنگ و تیر کار امام را تمام کرد. درست گفته اند که کربلا با یک تیر - تیر عمر سعد در صبح- شروع و با یک تیر -تیر نشسته بر سینه امام- تمام شد.

پس از این، امام بر زمین افتاد و پیادگان نزدیک شدند تا کار امام را یکسره کنند ...
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار

انهدام باند سازمان يافته قاچاق سوخت در کرمان

جدیدترین قیمت خودرو در بازار امروز 9 اردیبهشت 1403

ارسال بیش از 2 هزار اثر به جشنواره بین‌المللی شعر رضوی

پیش‌بینی هواشناسی از وضعیت هوای کرمان طی سه روز آینده

بازدید از موزه‌ها برای معلم‌ها و استادان رایگان شد

رشد ۳ برابری مسمومیت با قارچ‌های وحشی/هشدار به طبیعت‌گردها

بارندگی‌ها 1700 میلیارد تومان به زیرساخت‌ها و بخش کشاورزی راور خسارت وارد کرد

ثبت‌نام کلاس اولی‌ها از ۱۹ اردیبهشت آغاز می‌شود

استاندار کرمان: واگذاری معادن به واحدهای تولیدی در سایر استان‌ها پذیرفته نیست

رئیس پلیس‌راه استان کرمان: هزار و 66 نفر در تصادفات سال گذشته جان خود را از دست دادند

پربازدید ها

اعزام سه گروه موسیقی جنوب کرمان به جشنواره‌های بین‌المللی

تخریب بخشی از یخدان محمودآباد سیرجان در بارش‌های اخیر

برگزاری جشنواره چند رسانه‌ای وزارت میراث فرهنگی به میزبانی کرمان

بازدید از موزه‌ها برای معلم‌ها و استادان رایگان شد

ارسال بیش از 2 هزار اثر به جشنواره بین‌المللی شعر رضوی

پر بحث

10 روستای استان کرمان به عنوان روستای هدف گردشگری انتخاب شدند   (۲۴ نظر)

عیدوک بامری که بود و چه رابطه‌ای با حاج قاسم داشت/ احمد یوسف زاده توضیح داد   (۶ نظر)

مشکل تامین زمین در کرمان برای ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن  وجود ندارد   (۴ نظر)

پیش بینی وضعیت آب و هوای کرمان   (۲ نظر)

ببینید| فیلم کامل سخنان سید حسین مرعشی در شبکه افق   (۲ نظر)

ببینید| گزارش تصویری گفتارنو از مراسم عزاداری منزل حاج ماشاءالله خدادادپور در کرمان   (۲ نظر)

امام جمعه سابق راور درگذشت   (۲ نظر)

صدور هشدار زرد هواشناسی؛ ورود سامانه بارشی نسبتا قوی به کرمان   (۱ نظر)

ناصر فرشید به عنوان فرمانده انتظامی استان کرمان منصوب شد   (۱ نظر)

دو روستا و یک شهر استان کرمان به اینترنت پرسرعت متصل شدند   (۱ نظر)