ماهنامه عصرانه نوشت: مجید دوستعلی قاضی قوه قضائیه است، فعال سیاسیت، دانشجوی دکتراست، در دورهای دبیر هیات دولت محمود احمدینژاد بوده و در حال حاضر دبیر هیات امنای کمیته امداد امام خمینی (ره) است و تا پیش از ریاست جمهوری حسن روحانی، قائم مقام وزیر کار و رفاه اجتماعی بود. اما بیشتر از همه اینها به مداح بودن شهره است.
خودش میگوید روضه خوان امام حسین (ع). مسجد قائم و هیات شهدای بیت الله الحرام را با نام او میشناسند. مسجد و هیاتی که هم به عزاداری شهره است و هم به داشتن سمت و سوی سیاسی. دوستعلی سحرهای ماه رمضان و صبحهای دهه اول محرم هر جا که باشد خودش را به مسجد قائم میرساند. او در این گفتوگو که صبح اول محرم و پس از زیارت عاشورا در مسجد قائم انجام شد، هم از سیاست و مذهب گفت و هم از حضورش در هیات دولت. او در تمام طول مصاحبه و در مواجهه با سوالات متنوع حوصلهاش سر نرفت و با آرامش همه سوالات را پاسخ داد. کسی که برای اصلاحطلبان کرمان، دبیر هیات دولت احمدی نژاد است. برای اصولگرایان کرمان، کسی که ای کاش کاندیدا نشود و برای طبقه مذهبی جامعه کرمان، حاجی دوستعلی!
اگر موافق باشید گفتوگو را از بحث پیرامون هیات شروع کنیم، هیات شهدای بیت الله الحرام، سال 68 آغاز به کار کرد. شما از همان سال 68 با هیات همراه بودید؟
در واقع بهتر بخواهم بگویم سابقه این مجموعه به سالهای 62-61 برمیگردد. در آن سالها من دانشآموز بودم و آن زمان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان پایگاهی بود برای مقابله با جریانهای التقاطی که منافقین در مدارس تبلیغ میکردند. با تعدادی از دوستان در همین شهر کرمان شاکله اصلی این اتحادیه را راه انداختیم. از همان زمان یکی از کارهایی که پیگیری میکردیم این بود که به تناسب روزهای تاسوعا و عاشورا هیاتی از هیاتهای دانشآموزی را برای عزاداری در شهر کرمان هماهنگ میکردیم. بعضا از همان دانشآموزانی که در آن هیات فعالیت میکردند همچنان در هیات شهدای بیت الله الحرام هم اکنون هم فعالیت میکنند. لازم به ذکر است یکی از ابتکارات مرحوم شهید بهشتی در قوه قضائیه این بود که مجموعهای با عنوان پلیس قضایی را راه اندازی کردند که کارشان این بود که ضابط دستگاه قضایی باشند. البته بعدها این پلیس در نیروی انتظامی ادغام شد. دوستان پلیس قضایی که اکثرا از بچههای حزب اللهی بودند در دادگستری کرمان محفل زیارت عاشورایی را در همان سالها راهاندازی کردند. آن هیات دانشآموزی را بیشتر خود من اداره میکردم و همین طور در این جلسات دادگستری برای خواندن زیارت عاشورا میرفتم.
از همان ابتدا شما زیارت عاشورا را میخواندید؟
بله، هم راه اندازی کرده بودم و هم مداح بودم. انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی را هم خود من پایهگذاری کردم و کار میکردم. البته آن زمان جنگ و جهبه هم بود. برخی اوقات به جبهه هم میرفتیم و ممکن بود ماه محرم در کرمان نباشم.
آن زمان چند سالتان بود؟
در سال 60، 15 سالم بود. همه این کارها را با هم داشتیم تا اینکه سال 66 به ماجرای کشتار حجاج در بیت الله الحرام منجر شد. فاجعه بسیار سخت و سنگینی در مکه پیش آمد که در آن زمان حضرت امام فرمودند اگر ما از سر صدام بگذریم از سر آل سعود نمیگذریم. این جمله امام جمله بسیار مهمی بود چرا که در کنار حرم امن الهی حجاج را با گلوله کشتند. مثل فاجعه منا که امسال رخ داد، و بسیار هم سخت و سنگین بود و گفتند به دلیل ازدحام اتفاق افتاده. اما آن زمان 80 نفر از حجاج را با گلوله کشتند. حضرت امام همان سال پیامی دادند و گفتند در این محرم باید یاد شهدای بیت الله الحرام را زنده نگه داریم. دوستان ما همان سال ابتکاری انجام دادند و روی سر در حسینیهای که در محوطه دادگستری تشکیل داده بودند، نوشتند «حسینیه شهدای بیت الله الحرام». در تاسوعا و عاشورای همان سال هم بعد از زیارت عاشورا مردم را در همین حسینیه جمع کردیم و به سمت مسجد جامع حرکت کردیم. نمادی هم از کعبه با خود حمل کردیم که شمایلی از مکه باشد. این اتفاق در سال 66 افتاد و بعد بچهها تحت عنوان همین نام فعالیتها را انجام دادند. بعد از سال 67 و رحلت حضرت امام بود که برنامههای هیات به برنامه هفتگی زیارت عاشورا تبدیل شد.
در همان محوطه دادگستری؟
خیر به صورت سیار در منازل برگزار میشد. نام شهدای بیت الله الحرام هم روی این هیات ماند. بعضا یادم هست در برخی محلات که میرفتیم این قدر جمعیت زیاد میشد که مجبور بودیم 5 یا 6 خانه از همسایهها را بگیریم تا جمعیت بتواند بنشیند. همین ازدحام باعث شد محل هیات را از منازل دوستان به محلی که به سازمان تبلیغات اسلامی تعلق داشت منتقل کنیم. از آن سال محرمها در سازمان تبلیغات اسلامی جلسه داشتیم و یکی دو ماه رمضان در مسجد امام محل برنامهها بود تا اینکه حدود بیست سال پیش به مسجد قائم منتقل شدیم و از آن تاریخ همه برنامهها اعم از برنامه های هفتگی و... را در ماه محرم و ماه رمضان در این مسجد برگزار میکنیم.
چه چیزی باعث میشود شما خودتان را برای حضور در مراسم هیات ملزم کنید؟ حتی زمانی که دبیر هیات دولت بودید و قاعدتا مشغله زیادی هم داشتید.
اولا با توجه به سابقهای که از این هیات گفتم به اینجا تعلق خاطر دارم. گویی این جمع را از همان ابتدا خودم بزرگ کردهام. نکته دوم این است که خودم به این فضا و هیات نیاز دارم. آدم اگر در این فضاهای معنوی نباشد در پستها و مقامها گیر میکند همانطور که میبینید برخی گیر کردهاند. حس میکنم اگر این کار را نکنم از بعد معنوی تغذیه نمیشوم. و نکته سوم بحث وظیفه است. به هر حال خداوند فضایی را محیا کرده و توانی داده. البته من آش دهن سوزی هم نیستم اما احساس میکنم بنا به توانی که دارم باید به وظیفهام عمل کنم. یکی از شاخصه های انقلاب ما معنویت است. به هر حال ما از لحاظ علمی و صنعتی به اندازه کشورهای توسعه یافته پیشرفته نیستیم تنها داشته ما همین معنویت است که وظیفه داریم آن را حفظ کنیم. البته برخی دوستان هم همیشه میگفتند که چه نیازی است شما در میان این همه مشغله و هزینه رفت و آمد کنید؟! که جوابم همین نکاتی بود که عرض کردم.
با هزینه شخصی رفت و آمد میکردید؟
این جا کسی به کسی هزینه نمیدهد.
هیات بیت الله الحرام چه ویژگی شاخصی دارد که در ایام مختلف مذهبی اقبال فراوانی از سوی طبقات مختلف مردم به آن میشود؟
چیزی که به این قبیل کارها برکت میدهد اخلاص است. مردم ما در دامنه تاریخ همیشه به امام حسین تعلق خاطر داشته و دارند. دشمنان ما هم هر زمان خواستند با فرهنگ شیعه مبارزه کنند، از امام حسین شروع کردند. مثلا رضاخان که گماشته انگلیس در ایران بود، وقتی بر مسند قدرت نشست، به دو شاخصه دینی و معنوی ما حمله کرد. یکی امام حسین و دیگری حجاب!
این عشق و علاقه که همیشه وجود داشته و دارد غرضم این است چرا هیات بیت الله الحرام در میان توجه است؟
خب بحثم این بود که این بستر وجود دارد. من معتقدم نیاز معنوی از نیاز مادی مهمتر است. مثلا ببینید در بحث ازدواج و طلاق میگویند یکی از عوامل عدم ازدواج جوانان فقر است یا فقر را عامل طلاق میدانند. در صورتی که آمار نشان میدهد آمار طلاق در نقاط مرفه نشین شمال تهران از جنوب تهران بیشتر است. پس نتیجه میشود اگر هم فقر علت ناقصه طلاق باشد، علت تامه آن نیست. همه مردم به ارتباط با خدا نیاز دارند و این یک کشش ذاتی است. در این بین هر مجموعهای که بتواند این ظرفیت را بشناسد و به اقتضای این نیاز معنوی، غذا تولید کند، موفق است. اگر هیاتی ابتکار به خرج دهد موفق میشود.
منظور شما از ابتکار در عزاداری که میگویید چیست؟
مثلا ما دعای کمیل داریم که خوب است، دعای ندبه داریم که خوب است. اما اگر کسی بگویید ای مردم ما دعای دیگری هم در مفاتیح الجنان داریم با نام دعای ابوحمزه ثمالی که در سحرهای ماه مبارک رمضان خوانده میشود، این دعا جریان ساز میشود. و میبینید که مردم در آن دل شب برای دعای ابوحمزه ثمالی میآیند. پلو و چلویی هم در کار نیست. بعضا هم دیده میشود جوانهایی میآیند که ظاهرشان به افراد حزب اللهی نمیخورد، اما میآیند. جوان گرایی و همچنین تبدیل کردن سنتی که در جذب کردن جوانان موثر است.
هیات امنای هیات و متولیان هیات چه طور انتخاب میشوند؟
ما از همان روز اول در هیات مردم سالاری برپا کردیم. قرار گذاشتیم تمام خواهران و برادرانی که در هیات فعالند، شورایی را از بین خودشان انتخاب کنند. برای این شورا و تشکیلات هم آییننامهای نوشتیم تا برخلاف آن چیزی که کارهای بی نظم و انضباط را هیاتی میدانند، هیات را تشکیلاتی کنیم. هر دو سال یک بار انتخاباتی برگزار شده و یازده نفر به عنوان اعضای شورای هیات انتخاب میشوند. این یازده نفر خودشان بسته به توانشان مسوولیتهای هیات را تقسیم میکنند و انجام وظیفه مینمایند.
شما هم جز این شورا هستید؟
خیر هیچ وقت نبودم. این تشکیلات را راه انداختم که خودم حضور نداشته باشم. من کنار میایستم و به اقتضا کار خودم را میکنم.
یکی از ویژگیهای هیات بیت الله الحرام این است که سمت و سوی سیاسی مشخصی دارد. قبول دارید هیات بیت الله الحرام سیاسی است؟
سیاسی به چه معنی؟
به این معنی که منبرش را در اختیار سخنرانیهای سیاسی هم قرار میدهد.
کدام سیاست؟ از سیاست دو منظور مد نظر است. یکی به معنی باند و جناح و دسته است که ما هیات را تا به امروز در چنین فضایی وارد نکردیم. اما سیاست اگر به معنی حمایت از ارزشها، اصول و مقام معظم رهبری باشد، بله این سیاست را همیشه ترویج کردهایم. به نظر من اگر هیات با ولایت و شهدا همراه نباشد، بی فایده است. نمیشود که خودمان در صف یزید باشیم و برای حسین (ع) سینه بزنیم. اما هیچ وقت هیچ جناحی را ترویج نکردیم. این وصله را به ما میچسبانند اما اتهام است.
اما مثلا سخنرانیهایی که در هیات انجام میشود آشکارا با یک جریان سیاسی در کشور همسو است. مثلا حضور اشخاصی مثل مرتضی آقا تهرانی، سعید زبیاکلام، سعید قاسمی در این هیات که همگی علیه یک جریان سیاسی در کشور سخن گفتند، آیا هیات را جناحی نمیکند؟
جناب آقای آقاتهرانی از سالها قبل که حتی نماینده مجلس نبود، در هیات سخنرانی میکرد. من اینکه امثال مرتضی آقاتهرانی و سعید قاسمی را به معنی مدافع یک باند و جناح قلمداد کنیم، قبول ندارم. این افراد مدافعین یک اصولی هستند که رهبر معظم انقلاب هم روی این اصول تاکید دارند. مثلا سخنرانی آقای سعید زیباکلام در خصوص سیاست خارجی، پیرو نظر مقام معظم رهبری اتفاق افتاد که فرمودند برجام را برای تبیین کنید. وظیفه ما بود که این کار را انجام دهیم. این رسالتی است که بر دوش هیات است. دفاع از آرمانها، نظام و رهبری، سیاسی کاری نیست. اتفاقا خود حضرت آقا اخیرا فرمودند حزب اللهیها را به تند روی متهم نکنید. پس کاری که ما میکنیم کار حزبی و جناحی نیست.
اما شخصیتهایی که برای سخنرانی از سوی هیات شما به مسجد قائم دعوت شدند در عمل چهرههای شاخص یک جناحند.
مثلا این افراد در کدام جناح جای دارند؟
مثلا آقای آقا تهرانی که دبیرکل جبهه پایداری است.
بنده آقای آقاتهرانی را به شخصه انسانی علمی و اخلاقی میدانم که مدافع آرمانهای امام و انقلاب است. قیمت این چهره برای من بسیار بیشتر از دبیرکل جبهه پایداری است. این تیپ آدمها عنوان معلم اخلاق را دارند و مدافع اصول انقلابند. در خود سپاه و نیروهای نظامی و انتظامی هم این مساله وجود دارد. برخی فرماندهان سپاه هم علیه برخی جریانات رایج در کشور برای دفاع از اصول انقلاب حرف میزنند، آیا میشود حرفهای این فرماندهان سپاه را هم سیاسی دانست؟
مگر در حزب چه کاری انجام میشود؟ آدمها را جمع میکنند و در قالب سخنرانی مواضع سیاسیشان را اعلام کرده و ترویج میکنند.
بله در حزب هم این حرفها زده میشود. ما معتقدیم حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی. ما هم جز حزب علی هستیم. هیات ما جز حزب الله است. اگر ما حرف رهبری را میزنیم و برخی این حرفها را حزبی تعبیر میکنند، ایراد از ما نیست ایراد از آنهاست.
خب جناح مقابل هم حرفهای رهبری را به نفع خودش تعبیر میکند و میگوید.
خب آنها هم این کار را کنند ما مخالفتی نداریم.
این سمت و سوی شما باعث دلخوری دوستانی که مخالف نظرات سیاسی شما هستند، نمیشود؟
خیر، ما خیلی از دوستانی را هم داریم که از لحاظ سیاسی مخالف ما هستند و در تمام جلسات هیات به صورت مفصل شرکت میکنند. اتفاقا تعدادشان هم زیاد است. چون جهت هیات را میدانند و میفهمند هیات هیچگاه گام سیاسی برنمیدارد. بیش از ربع قرن است که هیات بیت الله الحرام فعالیت فرهنگی و مذهبی میکند. در این ربع قرن، دولت آقای هاشمی بود، آقای خاتمی بود، آقای احمدی نژاد و روحانی هم بود. در تمام این دولتها هیچ وقت فعالیتهای ما کم نشد بلکه زیاد هم شد. چون هیچ گاه به آن معنا که شما میگویید فعالیت سیاسی نکردیم. کاری به گروه راست و چپ هم نداریم. با صراحت بگویم که خیلی از راستیها من را قبول ندارند و به شدت با من مخالفند اما خیلی از چپیها هم بنده را قبول دارند. بنده یک بار چند سال پیش در همین مراسم زیارت عاشورای اینجا گفتم: «مرگ بر هر چه راستی و مرگ بر هر چه چپی، و درود بر آدم ولایت مدار.» هیات در هیچ انتخاباتی و در هیچ دورهای زیر علم هیچ کاندیدایی سینه نزده، البته هر یک از اعضای هیات برای خودشان مشی سیاسی دارند.
سخنان سیاسی شما در منبر مراسمهای مذهبی باعث نمیشود ذهنیت سیاسی مخاطبان هیات جهت بگیرد؟ مثلا یک سال یادم هست شب قدر زمان طولانی از منبر شما به تمجید از سیاست خارجی محمود احمدی نژاد اختصاص یافت.
بله. چون آن سیاست خارجی مورد تایید مقام معظم رهبری بود. شما سخنان رهبری را در دوم شهریور 1387 در جمع اعضای دولت احمدینژاد بخوانید و ببینید حضرت آقا روی سیاستهای دولت صحه میگذارد. بنده هم همان سخنان را تبیین کردم. آن زمان ایشان گفتند ما از دنیا طلبکاریم، سیاست خارجی ما باید تهاجمی باشد که بود. من از احمدی نژاد تمجید نکردم سخن آقا را تبیین کردم. بنده هم در هیچ جناحی جای نمیگیرم. اگر بنده حزبی و جناحی بودم مطمئن باشید خیلی بیشتر از اینها من را تحویل میگرفتند. اما کو؟ خبری نیست.
همین صبغه سیاسی هیات بعضا موجب برخی حواشی هم میشود مثلا سال گذشته که استاندار به هیات بیت الله الحرام آمد موجب دلخوری برخی از دوستان و حامیان ایشان شد و حواشی زیادی به دنبال داشت.
اتفاقا این مساله برای من هم سوال است که چرا حضور استاندار کرمان در هیات این قدر حساسیت ایجاد کرد. اولا که افطاری آن شب در مسجد یک بانی داشت و چون آن بانی دوست آقای رزم حسینی بود، شخصا ایشان را دعوت کرده بود. و آقای رزم حسینی هم گفته بود من به عنوان استاندار در ماه رمضان در همه مساجد حضور پیدا میکنم به مسجد ما هم آمد و من هم با وجود اینکه کاری داشتم به احترام ایشان آمدم. آشنایی من با آقای رزم حسینی مربوط به امروز و دیروز هم نیست. بنده ایشان را از زمان جنگ میشناسم. اتفاقی نیافتاد که بخواهد حاشیه ساز شود. چه قدر دیدگاههای ما ضعیف و بی منطق است! اتفاقا آقای کریمی هم که استاندار دولت اصلاحات بود، در زمان استانداریاش در جلسات ما شرکت میکرد. یادم هست یک شب که در ایام نوروز ما اینجا مراسم دعایی را برگزار کرده بودیم، آقای کریمی همین بغل توی راهرو نشسته بود. آقای نجار هم آمده. همین طور آقای دهمرده و رئوفینژاد. آقای بانک هم در زمان استانداریاش با خانواده در جلسات هیات شرکت میکرد. هیات ما در زمان استانداری آقای مرعشی هم به دیدار ایشان میرفت و گزارش کار میداد. اتفاقا کسانی که از چنین حضوری در هیات که عادی هم هست، استفاده کرده و جوسازی میکنند، اینها سیاسی کاری میکنند نه ما! میگفتند رزم حسینی در پایگاه جبهه پایداری حضور پیدا کرده. این حرفها چیست؟ کدام جلسه از جبهه پایداری در این مسجد برگزار میشود؟ جبهه پایداری برای خودش در کرمان مسوول دارد، دفتر دارد، عضو دارد. بنده اصلا عضو جبهه پایداری نیستم.
به جبهه پایداری نزدیکی هم ندارید؟
با برخی از دوستان رفاقت دارم. مثلا بنده با آقای آقاتهرانی دوستم. با آقای محصولی از زمان جنگ دوستی دارم. اما به این مفهوم که عضو شورای مرکزی یا غیر مرکزی جبهه پایداری باشم یا در کرمان مسوولیتی داشته باشم، خیر، کاری به جبهه پایداری ندارم. بروید یک مورد پیدا کنید که یک نفر بگوید دوستعلی یک بار در یکی از جلسات جبهه پایداری شرکت کرده. البته ممکن است فکر من هم به جبهه پایداری نزدیک باشد. ما مدافع ارزشها و اصول انقلابیم. لذا اگر کار سیاسی این است بله ما به شدت سیاسی هستیم اما با وجود اینکه همیشه به لحاظ مالی از هزینهها عقبیم، هیچ وقت حاضر نشدیم برای هیات کمک هزینهای ازجایی بگیریم که در پی آن رویه سیاسیمان را عوض کنیم. حتی زمانی که بنده در هیات دولت بودم کمترین هزینهای از سوی دولت به هیات کمک نکردم. اگر یک مورد پیدا کردید که بنده دوستعلی یک ریال از دولت احمدینژاد به هیات بیت الله الحرام کمک کرده باشم، بیایید و پول را برگردانید. میتوانستم بگیرم اما نگرفتم. به دوستان گفتم نباید به پول دولت عادت کنیم. احمدینژاد میرود و چه بسا دولت بعد به شما کمک نکند.
چه شد که به هیات دولت رفتید و دبیر هیات دولت محمود احمدینژاد شدید؟
بنده با دکتر احمدینژاد هیچ نسبت باندی و تشکیلاتی نداشته و ندارم. تمام کسانی هم که با ایشان کار میکردند، چند دسته بودند. یک گروه کسانی بودند که از زمان جبهه و جنگ با ایشان رفاقت داشتند. گروهی دیگر از زمان شهرداری و امثال این گروهها. آشنایی من و امثال من با آقای احمدینژاد مربوط به زمان جنگ است. اتفاقا روزی که بنده از دولت خارج شدم آقای احمدی نژاد درباره من گفت بنده ایشان را در جایی شناختم که واقعیت و اصالت آدمها در آنجا شناخته میشد که منظورش جبهه و جنگ بود. بعد از عملیات والفجر 8 بود که من در آن عملیات آسیب شیمیایی دیده بودم و بعد از بهبود نسبی به جبهه بازگشتم. به محض بازگشت به جبهه یکی از دوستان به من گفت به غرب کشور بیا و به ما کمک کن. و بعد به من توضیح داد که کارهای ما در غرب کشور نیست. ما قرارگاه رمضان هستیم و کارهای ما در خاک عراق است. این قرارگاه در واقع صبغه همین نیروی قدسی است که سردار سلیمانی اکنون فرمانده آن است. برخی کسانی که در آن زمان در قرارگاه رمضان و یگان های تابعه فعالیت میکردند اکنون در نیروی قدس سپاه حضور دارند. در قرارگاه رمضان یگانی وجود داشت با نام «تیپ ویژه کماندویی پاسداران» که وظیفهاش انجام عملیات در خاک عراق بود. فرمانده این تیپ که بعدها به لشکر تبدیل شد، آقای صادق محصولی بود. قائم مقام این لشکر آقای فتاح و مسوول مهندسی رزمی آن آقای احمدینژاد بود که رفاقت این جمع متعلق به زمان دانشجویی در دانشگاه علم و صنعت بود. البته آقای محصولی از افراد با سابقه در سپاه بود و بعد که بنده به این تیپ پیوستم مدتی مسوول تبلیغات تیپ بودم و کارهای تبلیغاتی آن را انجام میدادم. بعد که این تیپ به لشکر تبدیل شد بنده مسوول دفتر فرماندهی و دفتر ستاد این لشکر شدم. یعنی مسوول دفتر آقای محصولی بودم و همین باعث شد که با آقای احمدینژاد هم آشنا شدم. تا اینکه سال 84 شد و آقای احمدینژاد در انتخابات کاندیدا شد. بنده هم با توجه با شناختی که از ایشان داشتم انصافا به این نتیجه رسیدم که ایشان اصلح است.
سال 84 در دور اول انتخابات هم طرفدار ایشان بودید؟
بله دور اول را عرض میکنم، دور دوم که همه آمدند پشت سر آقای احمدینژاد. اتفاقا وقتی ایشان قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را داشت، با من تماس گرفت و مشورت کرد و من گفتم اگر کاندیدا شوید خیلی خوب است. آن سال آقای لاریجانی و رضایی هم بودند اما من ایشان را اصلح میدانستم و خودم به این نتیجه رسیده بودم. و اگر باز هم به سال 84 برگردیم و همان شرایط باشد من به همان آقای احمدینژاد رای میدهم. خیلی از همین دوستان اصولگرا آن زمان آقای احمدینژاد را قبول نداشتند و میگفتند احمدینژاد رای نمیآورد که من در پاسخ میگفتم آقا فرمودهاند اصلح را انتخاب کنید که من با توجه شناختم شخصا به ایشان رای میدهم. انتخابات انجام شد و آقای احمدینژاد رای آورد حالا بماند که دوستان در این بین چه حرفهایی به من زدند.
چه حرفهایی زدند؟
حرفهایی مثل اینکه دنبال چه کسی راه افتادهاید! آینده خودتان را خراب میکنید! ایشان رییس جمهور نمیشود و امثال اینها
دوستان اصولگرا این سخنان را میگفتند؟
بله، که من در پاسخ میگفتم خب رییس جمهور نشود. بنده آیندهای ندارم و به آن هم فکر نمیکنم. بنده به تکلیفم عمل میکنم. توقعی هم ندارم. به هر صورت ایشان رییس جمهور شد و اتفاقا روز بعد از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد دوستانی که همراه ما در حمایت از دکتر احمدینژاد در کرمان بودند به دفتر من به دادستانی کرمان آمدند و گفتند حاج آقا حالا چه کنیم؟ که من گفتم هیچ! بروید خانههایتان ما تکلیفمان را انجام دادیم و تمام شد. گفتم من نه سراغ احمدینژاد میروم و نه با ایشان حرفی دارم. پست هم نمیخواهم. البته بعدها آقای محصولی با من تماس گرفت و گفت آقای احمدینژاد احساس میکند ما به ایشان کم محلی میکنیم. این شد که با چند نفر از بچههایی که در لشکر همراه ایشان بودیم، به دیدارش رفتیم و بازگشتیم و تمام شد.
قبل از تشکیل دولت بود؟
بله. بعد از آن هم بنده از سال 84 تا 86 در سمت معاونت دادستانی استان کرمان مشغول به کار بودم و هیچ تماس و ارتباطی با آقای احمدینژاد نداشتم. تا اینکه سال 86 ایشان پیام داد که به تهران بیایید کارتان دارم. یک روز بعد از ظهر به دفتر ایشان رفتم و ایشان پیشنهاد دبیری هیات دولت را با من در میان گذاشت. من هم گفتم تا به حال در این کشور دبیر هیات دولت نبودم، قاضی دادگستری هستم. ایشان هم گفت اتفاقا به درد این کار میخوری و من در این پست به آدم امینی نیاز دارم. بعدها هم که ایشان در نیویورک حضور داشت و در غیاب ایشان بنده را عزل کردند، قبول کردم.
چه طور عزل شدید؟
به هر حال مسائلی وجود دارد که گفتنش صحیح نیست اما در غیاب ایشان آقای رحیمی لطف کردند و شخصی را به جای من گماشتند.
فکر میکنید اگر آقای احمدینژاد حضور داشت این جابهجایی اتفاق نمیافتاد؟
نمیدانم. برداشت من این بود که آقای احمدینژاد از رفتن من راضی نبود. مطابق آیین نامه دولت، دبیر هیات دولت را معاون اول انتخاب میکند. اما من را شخص احمدینژاد انتخاب کرد و خودش حکم انتصاب من را داد. ولی به هر حال جریانی اطراف احمدینژاد وجود داشت که این کارها و تصمیمات را رقم میزد. طبق خبرهایی هم که داشتم میدانستم دوستان قصد جابهجایی من را دارند و آقای احمدینژاد اجازه نمیدهد.
با آن جریانی که اطراف آقای احمدینژاد حضور داشت و از آن سخن گفتید، مخالفت کلامی هم میکردید؟ تعارضی بین شما به وجود آمده بود؟
به آن صورتی که جو ایجاد کنم خیر اما به هر حال خودشان حس کرده بودند که من آدم امثال رحیمی و بقایی و مشایی نیستم.
از آقای احمدینژاد نخواستید شما را در این سمت ابقا کند؟
خیر به هیچ وجه. من طلبکار نبودم یک زمان گفتند بیا، آمدم و زمانی هم گفتند برو، رفتم. پس از عزل از دبیری هیات دولت گفتند برو قائم مقام وزیر کار و رفاه اجتماعی شو، گفتم چشم! من همان دوستعلی روضهخوان امام حسین هستم که از اولین روزهایی که در هیات بودم تا امروز هیچ تغییری در مرام و مشی و حتی شماره تلفنم اتفاق نیافتاد. هیچ پلی را پشت سرم خراب نکردم و ارتباطم را با مردم و مجموعههای مذهبی قطع نکردم. بعد از برکناری من از هیات دولت فقط یک بار آقای احمدینژاد را برای کاری در هیات دولت دیدم و یک بار دیگر هم پس از پایان دوره ریاست جمهوری، ایشان را در مراسم ختم مادرشان در تهران دیدم. آن هم به این شکل که جلوی در سلام کردم و بعد رفتم نشستم در مسجد. هیچ ارتباط تلفنی و غیر تلفنی دیگری هم با ایشان ندارم.
در جریانات سیاسی حامی ایشان که پس از ریاست جمهوری روحانی شکل گرفته شرکت ندارید؟
خیر، بنده نه در این تشکلها دعوت شدم و نه به احتمال فراوان در آینده دعوت میشوم.
اگر بخواهید عملکرد 8 ساله احمدینژاد را تحلیل کنید چه میگویید؟
به هر حال یک سری کار خوب در کشور انجام داد که نمیشود کتمان کرد. و البته کارهای اشتباهی هم انجام داد.
خدماتش بیشتر بود یا نقاط ضعفش؟
بستگی به نگاههای مختلف دارد. مردم باید ارزیابی کنند.
خب نگاه شما چیست؟
احمدینژاد برای کار در کشور خیلی وقت گذاشت. واقعا شبانه روز دوید. آقا فرمود این دولت دولت کار است. البته در عملکرد ایشان در دولت دهم اشتباهات جدی اتفاق افتاد.
شما در دوره قهر یازده روزه در هیات دولت نبودید؟
خیر من را قبل از همان جریان بیرون کردند. بعد از بنده ماجرای آقای متکی رخ داد. بعد آقای بذرپاش و میرکاظمی و محصولی و غیره که تقریبا بنده اولین نفری بودم که در آن دسته از تغییرات از دولت کنار گذاشته شدم. اتفاقا خیلی بهتر که در آن دوره در دولت حضور نداشتم چون احتمالا خیلی غصه میخوردم. طبیعتا با این حرکت موافق نبودم. این حرکت یعنی چه! معنی ندارد رییس جمهوری که این قدر آقا به ایشان و ایشان به آقا عنایت داشتند، در منزل بنشیند. اصلا کار درستی نبود.
سال 84 و پیش از انتخاب آقای رئوفینژاد به سمت استانداری کرمان سخن از استانداری شما بود، هیچ گاه این پیشنهاد به صورت جدی با شما مطرح نشد؟
اینها همه شایعه بود. حتی پس از انتخاب آقای احمدینژاد به ریاست جمهوری، برخی از دوستان از ستادهای احمدینژاد در شهرستانهای استان طومارهایی نوشته بودند و از آقای احمدینژاد خواسته بودند که من استاندار کرمان شوم. من به دوستان گفتم این طومارها را به من بدهید تا به دست آقای احمدینژاد برسانم. این حدود 10 طومار را جمع آوری کردم و به دست آقای احمدینژاد نرساندم. اتفاقا هنوز هم تعدادی از آنها را در منزل دارم.
نمیخواستید استاندار شوید؟
خیر اصلا دنبال این سمتها نبودم.
یک بار هم برای انتخابات مجلس کاندیدا شدید که به رد صلاحیت انجامید، ماجرای آن رد صلاحیت چه بود؟
البته عنوان رد صلاحیت برای آن ماجرا درست نیست. ماجرای خاص خودش را داشت. دوستانی که آن زمان در کرمان محور اصولگرایی بودند، از بنده دعوت کردند که یکی از کاندیداهای کرمان برای جریان اصولگرایی شوم. بحث آنها هم این بود که بیایید در صحنه حضور داشته باشید، نزدیک انتخابات که شد، دو نفر را انتخاب میکنیم و همه روی آنها ائتلاف میکنیم. آن زمان بنده هم عضو هیات 5 نفره هیات نظارت شورای نگهبان در استان کرمان بودم و هم قاضی دادگستری. وقتی برای کاندیداتوری تصمیمم قطعی شد، بلافاصله از هیات نظارت استعفا دادم. اما برای قضات قانون به این شکل بود که از شهری که در آن قضاوت میکنند نمیتوانند برای مجلس کاندیدا شوند. مثلا اگر کسی در کرمان قاضی دادگاه باشد از کرمان نمیتواند کاندیدا شود اما از زرند یا بم میتواند. بنده در فرصت محدودی که برای استعفا داشتم، به رییس کل دادگستری استان کرمان مراجعه کردم و ایشان بنده را به مدت سه ماه از کرمان به زرند مامور کرد. این در حالی بود که در آن زمان رییس قوه قضائیه اختیار انتقال قضات را که در حیطه اختیارات خودش است به مدت سه ماه به رییس کل دادگستری هر استان واگذار کرده بود. با این اتفاق منع قانونی برداشته میشد و بنده نیاز به استعفا نداشتم. بعد از این جابهجایی از زرند مرخصی گرفتم و کارهای انتخاباتیام را شروع کردم. در این میان به من اطلاع دادن که شما از کاندیداتوری کنار بروید چون آقای باهنر از تهران به کرمان میآید و قصد کاندیداتوری دارد. من هم گفتم خب بیاید! مگر آمدن ایشان به معنی کنار رفتن من است؟ شما خودتان از من خواستید در انتخابات کاندیدا شوم. بنده که قصد کاندیداتوری نداشتم. برای کاندیداتوری کلی مقدمه چیدم. آدمها احترام و عزت و آبرو دارند. نمیشود به این راحتی آبروی کسی را هدر داد. بنده ماموریت گرفتم به شهر دیگری رفتم همان همکاران حوزه قضایی به من چه میگویند؟! یکی گفت شما کاندیدای زاپاس بودید! من گفتم ببخشید مگر من تایرم؟! زاپاس یعنی چه؟ من حاضرم همین حالا استعفایم را بنویسم بدهم دست آدم امینی و بعد نظر سنجی کنیم هر کس رای کمتری نسبت به سایرین دارد کنارهگیری کند. و اگر من رای کمتری نسبت به دیگران داشتم بنده را کنار بگذارید. که قبول نکردند و گفتند باید کنارهگیری کنی. من هم که دیدم کار دارد به لج بازی میکشد گفتم کنار نمیروم و به ماندن اصرار کردم. مثلا میگفتند مداح که نمیتواند کاندیدا شود! که در پاسخ میگفتم: مگر من مداحم؟ من قاضی دادگاهم تحصیل کرده دانشگاه و حوزهام. سوادم از خیلی از شما کمتر نیست. که پس از این اصرار من به ماندن قضیه استعفا را علم کردند که دوستعلی استعفا نداده! و بعد به اعتبار این فرایند شکلی، از حضور من در انتخابات ممانعت شد. رد صلاحیتی درکار نبود. گفتند ایشان استعفا نداده که من به شورای نگهبان نامه نوشتم و اعتراض کردم که قبول نشد و در هر حال نتوانستم در انتخابات حضور داشته باشم.
مگر روندی که شما برای استعفا طی کرده بودید، قانونی نبود، پس چرا مورد قبول واقع نشد؟
این نکته هنوز هم برای من مبهم است و یک مساله حقوقی است. به هر حال بحث به جایی رسیده بود که باید با شورای نگهبان درگیر میشدم که این کار را به مصلحت نمیدانستم. شب در همین مسجد قائم گفتم بنده به عنوان یک حقوقدان میدانم روند قانونی طی شده و گیری که به استعفا به من داده شد، از نظر قانونی گیر درستی نیست. اما چون شورای نگهبان گفته و شورای نگهبان منصوب دست آقاست، هیچ بحثی ندارم. برخی میخواستند سو استفاده کنند و علیه شورای نگبان جو سازی کنند. جالب نبود بچههای حزب اللهی که با من کار میکردند، با شورای نگهبان درگیر شوند.
ولی دلخور شدید!
از نظام به هیچ وجه اما از برخی دوستان بله دلخور شدم.
این دلخوری هنوز هم وجود دارد؟
خیر تمام شد و رفت. برای من سوال بود چرا باید این رفتار صورت بگیرد؟! کسی که مداح بوده جایگاهی داشته، باید کلی از اعتبار و آبرویش هزینه میکرده تا به میدان بیاید، چرا این رفتار صورت گرفت؟ ولی خدا کمک کرد که بتوانم به بهترین وجه قضیه را جمع کنم. وقتی بچهها به من مراجعه کردند و پرسیدند چه کنیم؟ گفتم بروید در ستاد آقای باهنر و کرمی کار کنید. کمک کنید آنها رای بیاورند. آقای باهنر یک روز صبح به منزل من آمد و گفت ما میدانیم در حق شما بد شد. ظلم شد.
از این حرفها زد تا من موضع منفی نگیرم. گفتم آقای باهنر من اصل انقلاب برایم مهمتر است و همه را به سمت شما هدایت میکنم که برای شما کار کنند.
امسال کسی از دوستان به شما پیشنهاد نداد در انتخابات مجلس کاندیدا شوید؟
نه اصلا
خودتان قصد کاندیداتوری ندارید؟
خیر تا این لحظه که در خدمت شما هستم اصلا. من هیچ شوقی به نمایندگی مجلس ندارم. اما اگر کسی یا جریانی بر من تکلیف کنند دیگر بحث فرق میکند.