مجید دوستعلی دبیر هیات دولت در دوره محمود احمدی نژاد در گفت وگو با ماهنامه عصرانه به بیان جزییاتی از حضورش در کابینه پرداخته است.
بخشی از این گفتوگو در پی میآید:
چه شد که به هیات دولت رفتید و دبیر هیات دولت محمود احمدینژاد شدید؟
بنده با دکتر احمدینژاد هیچ نسبت باندی و تشکیلاتی نداشته و ندارم. تمام کسانی هم که با ایشان کار میکردند، چند دسته بودند. یک گروه کسانی بودند که از زمان جبهه و جنگ با ایشان رفاقت داشتند. گروهی دیگر از زمان شهرداری و امثال این گروهها. آشنایی من و امثال من با آقای احمدینژاد مربوط به زمان جنگ است. اتفاقا روزی که بنده از دولت خارج شدم آقای احمدی نژاد درباره من گفت بنده ایشان را در جایی شناختم که واقعیت و اصالت آدمها در آنجا شناخته میشد که منظورش جبهه و جنگ بود. بعد از عملیات والفجر 8 بود که من در آن عملیات آسیب شیمیایی دیده بودم و بعد از بهبود نسبی به جبهه بازگشتم. به محض بازگشت به جبهه یکی از دوستان به من گفت به غرب کشور بیا و به ما کمک کن. و بعد به من توضیح داد که کارهای ما در غرب کشور نیست. ما قرارگاه رمضان هستیم و کارهای ما در خاک عراق است. این قرارگاه در واقع صبغه همین نیروی قدسی است که سردار سلیمانی اکنون فرمانده آن است. برخی کسانی که در آن زمان در قرارگاه رمضان و یگان های تابعه فعالیت میکردند اکنون در نیروی قدس سپاه حضور دارند. در قرارگاه رمضان یگانی وجود داشت با نام «تیپ ویژه کماندویی پاسداران» که وظیفهاش انجام عملیات در خاک عراق بود. فرمانده این تیپ که بعدها به لشکر تبدیل شد، آقای صادق محصولی بود. قائم مقام این لشکر آقای فتاح و مسوول مهندسی رزمی آن آقای احمدینژاد بود که رفاقت این جمع متعلق به زمان دانشجویی در دانشگاه علم و صنعت بود. البته آقای محصولی از افراد با سابقه در سپاه بود و بعد که بنده به این تیپ پیوستم مدتی مسوول تبلیغات تیپ بودم و کارهای تبلیغاتی آن را انجام میدادم. بعد که این تیپ به لشکر تبدیل شد بنده مسوول دفتر فرماندهی و دفتر ستاد این لشکر شدم. یعنی مسوول دفتر آقای محصولی بودم و همین باعث شد که با آقای احمدینژاد هم آشنا شدم. تا اینکه سال 84 شد و آقای احمدینژاد در انتخابات کاندیدا شد. بنده هم با توجه با شناختی که از ایشان داشتم انصافا به این نتیجه رسیدم که ایشان اصلح است.
سال 84 در دور اول انتخابات هم طرفدار ایشان بودید؟
بله دور اول را عرض میکنم، دور دوم که همه آمدند پشت سر آقای احمدینژاد. اتفاقا وقتی ایشان قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را داشت، با من تماس گرفت و مشورت کرد و من گفتم اگر کاندیدا شوید خیلی خوب است. آن سال آقای لاریجانی و رضایی هم بودند اما من ایشان را اصلح میدانستم و خودم به این نتیجه رسیده بودم. و اگر باز هم به سال 84 برگردیم و همان شرایط باشد من به همان آقای احمدینژاد رای میدهم. خیلی از همین دوستان اصولگرا آن زمان آقای احمدینژاد را قبول نداشتند و میگفتند احمدینژاد رای نمیآورد که من در پاسخ میگفتم آقا فرمودهاند اصلح را انتخاب کنید که من با توجه شناختم شخصا به ایشان رای میدهم. انتخابات انجام شد و آقای احمدینژاد رای آورد حالا بماند که دوستان در این بین چه حرفهایی به من زدند.
چه حرفهایی زدند؟
حرفهایی مثل اینکه دنبال چه کسی راه افتادهاید! آینده خودتان را خراب میکنید! ایشان رییس جمهور نمیشود و امثال اینها
دوستان اصولگرا این سخنان را میگفتند؟
بله، که من در پاسخ میگفتم خب رییس جمهور نشود. بنده آیندهای ندارم و به آن هم فکر نمیکنم. بنده به تکلیفم عمل میکنم. توقعی هم ندارم. به هر صورت ایشان رییس جمهور شد و اتفاقا روز بعد از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد دوستانی که همراه ما در حمایت از دکتر احمدینژاد در کرمان بودند به دفتر من به دادستانی کرمان آمدند و گفتند حاج آقا حالا چه کنیم؟ که من گفتم هیچ! بروید خانههایتان ما تکلیفمان را انجام دادیم و تمام شد. گفتم من نه سراغ احمدینژاد میروم و نه با ایشان حرفی دارم. پست هم نمیخواهم. البته بعدها آقای محصولی با من تماس گرفت و گفت آقای احمدینژاد احساس میکند ما به ایشان کم محلی میکنیم. این شد که با چند نفر از بچههایی که در لشکر همراه ایشان بودیم، به دیدارش رفتیم و بازگشتیم و تمام شد.
قبل از تشکیل دولت بود؟
بله. بعد از آن هم بنده از سال 84 تا 86 در سمت معاونت دادستانی استان کرمان مشغول به کار بودم و هیچ تماس و ارتباطی با آقای احمدینژاد نداشتم. تا اینکه سال 86 ایشان پیام داد که به تهران بیایید کارتان دارم. یک روز بعد از ظهر به دفتر ایشان رفتم و ایشان پیشنهاد دبیری هیات دولت را با من در میان گذاشت. من هم گفتم تا به حال در این کشور دبیر هیات دولت نبودم، قاضی دادگستری هستم. ایشان هم گفت اتفاقا به درد این کار میخوری و من در این پست به آدم امینی نیاز دارم. بعدها هم که ایشان در نیویورک حضور داشت و در غیاب ایشان بنده را عزل کردند، قبول کردم.
چه طور عزل شدید؟
به هر حال مسائلی وجود دارد که گفتنش صحیح نیست اما در غیاب ایشان آقای رحیمی لطف کردند و شخصی را به جای من گماشتند.
فکر میکنید اگر آقای احمدینژاد حضور داشت این جابهجایی اتفاق نمیافتاد؟
نمیدانم. برداشت من این بود که آقای احمدینژاد از رفتن من راضی نبود. مطابق آیین نامه دولت، دبیر هیات دولت را معاون اول انتخاب میکند. اما من را شخص احمدینژاد انتخاب کرد و خودش حکم انتصاب من را داد. ولی به هر حال جریانی اطراف احمدینژاد وجود داشت که این کارها و تصمیمات را رقم میزد. طبق خبرهایی هم که داشتم میدانستم دوستان قصد جابهجایی من را دارند و آقای احمدینژاد اجازه نمیدهد.
با آن جریانی که اطراف آقای احمدینژاد حضور داشت و از آن سخن گفتید، مخالفت کلامی هم میکردید؟ تعارضی بین شما به وجود آمده بود؟
به آن صورتی که جو ایجاد کنم خیر اما به هر حال خودشان حس کرده بودند که من آدم امثال رحیمی و بقایی و مشایی نیستم.
از آقای احمدینژاد نخواستید شما را در این سمت ابقا کند؟
خیر به هیچ وجه. من طلبکار نبودم یک زمان گفتند بیا، آمدم و زمانی هم گفتند برو، رفتم. پس از عزل از دبیری هیات دولت گفتند برو قائم مقام وزیر کار و رفاه اجتماعی شو، گفتم چشم! من همان دوستعلی روضهخوان امام حسین هستم که از اولین روزهایی که در هیات بودم تا امروز هیچ تغییری در مرام و مشی و حتی شماره تلفنم اتفاق نیافتاد. هیچ پلی را پشت سرم خراب نکردم و ارتباطم را با مردم و مجموعههای مذهبی قطع نکردم. بعد از برکناری من از هیات دولت فقط یک بار آقای احمدینژاد را برای کاری در هیات دولت دیدم و یک بار دیگر هم پس از پایان دوره ریاست جمهوری، ایشان را در مراسم ختم مادرشان در تهران دیدم. آن هم به این شکل که جلوی در سلام کردم و بعد رفتم نشستم در مسجد. هیچ ارتباط تلفنی و غیر تلفنی دیگری هم با ایشان ندارم.
در جریانات سیاسی حامی ایشان که پس از ریاست جمهوری روحانی شکل گرفته شرکت ندارید؟
خیر، بنده نه در این تشکلها دعوت شدم و نه به احتمال فراوان در آینده دعوت میشوم.
اگر بخواهید عملکرد 8 ساله احمدینژاد را تحلیل کنید چه میگویید؟
به هر حال یک سری کار خوب در کشور انجام داد که نمیشود کتمان کرد. و البته کارهای اشتباهی هم انجام داد.
خدماتش بیشتر بود یا نقاط ضعفش؟
بستگی به نگاههای مختلف دارد. مردم باید ارزیابی کنند.
خب نگاه شما چیست؟
احمدینژاد برای کار در کشور خیلی وقت گذاشت. واقعا شبانه روز دوید. آقا فرمود این دولت دولت کار است. البته در عملکرد ایشان در دولت دهم اشتباهات جدی اتفاق افتاد.
شما در دوره قهر یازده روزه در هیات دولت نبودید؟
خیر من را قبل از همان جریان بیرون کردند. بعد از بنده ماجرای آقای متکی رخ داد. بعد آقای بذرپاش و میرکاظمی و محصولی و غیره که تقریبا بنده اولین نفری بودم که در آن دسته از تغییرات از دولت کنار گذاشته شدم. اتفاقا خیلی بهتر که در آن دوره در دولت حضور نداشتم چون احتمالا خیلی غصه میخوردم. طبیعتا با این حرکت موافق نبودم. این حرکت یعنی چه! معنی ندارد رییس جمهوری که این قدر آقا به ایشان و ایشان به آقا عنایت داشتند، در منزل بنشیند. اصلا کار درستی نبود.
سال 84 و پیش از انتخاب آقای رئوفینژاد به سمت استانداری کرمان سخن از استانداری شما بود، هیچ گاه این پیشنهاد به صورت جدی با شما مطرح نشد؟
اینها همه شایعه بود. حتی پس از انتخاب آقای احمدینژاد به ریاست جمهوری، برخی از دوستان از ستادهای احمدینژاد در شهرستانهای استان طومارهایی نوشته بودند و از آقای احمدینژاد خواسته بودند که من استاندار کرمان شوم. من به دوستان گفتم این طومارها را به من بدهید تا به دست آقای احمدینژاد برسانم. این حدود 10 طومار را جمع آوری کردم و به دست آقای احمدینژاد نرساندم. اتفاقا هنوز هم تعدادی از آنها را در منزل دارم.
نمیخواستید استاندار شوید؟
خیر اصلا دنبال این سمتها نبودم.