اتفاق خوبی که در جامعه ایران در حال رخ دادن است، این است که لایههایی از اصوالگرایان خردورز دارند به مرکز نزدیک میشوند و متوجه شدهاند، افراطگرایی چه ضررهایی به کشور میرساند و هیجانات کور و اساسا افراطگرایی چگونه میتواند موجب مفسدههایی شود.
دکتر احمد نقیبزاده، استاد دانشگاه تهران و نویسنده کتاب جامعهشناسی سیاسی میگوید: «مردم ایران حسابگر شدهاند» این حسابگری و دوری از هیجان موضوع گفتوگوی «وقایع اتفاقیه» با این استاد علوم سیاسی است. اینکه رفتارهای خردورزانه جامعه چه تأثیری بر رفتار فعالان سیاسی که به گفته برخی جامعهشناسان عقبتر از جامعه هستند گذاشته و دیگر اینکه دایره اصلاحطلبی تا کجا امتداد دارد، بخش مهمی از سؤالاتی است که از دکتر احمد نقیبزاده پرسیدهایم. مشروح گفتوگوی «وقایع اتفاقیه» با احمد نقیبزاده در زیر آمده است:
در آستانه انتخابات مجلس دهم وضعیت اصلاحطلبان را چگونه میبینید؟ حضور این طیف در مقایسه با اصولگرایان در انتخابات را چگونه پیشبینی میکنید؟
بعد از گذشت سالهای ابتدای دوره اصلاحات؛ اکنون میتوانیم ادعا کنیم که اصلاحطلبی، گفتمان غالب جامعه ایران است. بسیاری از اصولگرایان خردورز هم در حقیقت به سمت مرکز (اعتدال) متمایل شدهاند و درواقع میتوان گفت به مرزهای اصلاحطلبی نزدیک شدهاند. دلیل ایجاد تفرقه در میان اصولگرایان افراط و تهاجمی است که در میان برخی از گروههای نزدیک به اصولگرایان وجود دارد. این افراطگرایی چهرههای جاافتاده اصولگرا را ترسانده است. همه اینها در حقیقت بهنفع اصلاحطلبان تمام شد. تحلیل من از این رفتار این است که بازی سیاست مثل بازی تنیس است در بازی تنیس وقتی رقیب شما اشتباه میکند 15 امتیاز به حساب شما داده میشود، بنابراین تمام اشتباهاتی که در جبهه مخالف صورت میگیرد در حقیقت یک امتیاز به جبهه اصلاحطلبان تعلق میگیرد و بر امتیازات آنها افزوده میشود. ازسویدیگر بهطور کلی فعالیتهای حزبی و گروهی در ایران با یک سردرگمی و بلاتکلیفی روبهرو است که ناشی از تجربهنداشتن است. اگر اصلاحطلبان در فعالیتهای حزبی خبرهتر عمل میکردند و کار کشتهتر بودند، نباید هیچوقت اعضای خود را به حال خود رها کنند و به اصطلاح منتظر یک وضعیت اجتماعی خاص باشند بلکه باید فعالیتهای حزبی خودشان را متمرکز میکردند و بر فعالیتهایشان میافزودند.
منظور شما از افزایش فعالیتهای اجتماعی اصلاحطلبان چیست؟
یعنی از فرصتهایی که در جامعه و اجتماع وجود دارد باید بیشتر از گذشته استفاده میکردند. بعد از توافق ایجادشده فضای کلی کشور در اختیار اصلاحطلبان است اگر اصلاحطلبان نتوانند از آن فضا استفاده کنند دیگر نقطه ضعف خودشان است.
ظاهرا اصلاحطلبان نگران احرازنشدن صلاحیت توسط شورای نگهبان هستند؟
برخی بحثهای رسانهای مطرح میشود که شورای نگهبان کاندیداهای اصلاحطلبان را رد صلاحیت میکند یا سختگیریهایی بیش از حد اعمال خواهد کرد که البته تا روز اعلام نتایج صلاحیتها چندان مشخص نیست و فقط در حد گمانهزنی فعالان سیاسی است. من فکر میکنم، شورای نگهبان دراینزمینه زیادهروی و افراط نکند، چراکه شرایط کشور متفاوت از گذشته است.
اصلاحطلبان خیلی زودتر از موعد اظهار میکنند که قرار است ما را رد صلاحیت کنند. آیا نشانههایی برای رد صلاحیت وجود دارد؟
شورای نگهبان گاهی پیغامهایی میفرستد که ما به همه اجازه فعالیت نمیدهیم ولی اصلاحطلبان باید صبر کنند و ببینند تصمیم شورای نگهبان چیست و بعد از آن اعلام موضع کنند. دوستان البته درواقع دست به نوعی هیاهوی سیاسی میزدند که افکار عمومی متوجه سختگیریهای شورای نگهبان شود ولی قبل از آنکه آنها تصمیم بگیرند چنین کاری نوعی ناشیگری است که نباید از سوی اصلاحطلبان صورت گیرد.
ایدهای که مطرح شده این است که همه بروند ثبتنام کنند و به اصطلاح هزینه برای رد صلاحیت بالاتر برود تا با حضور نیروهای پر تعداد اصلاحطلب تعدادی از آنها تأیید صلاحیت شوند. این چهطور تاکتیکی است؟ آیا این نوعی رفتارشناسی سیاسی و نوعی کنش، تلقی میشود؟
اکنون جبهه اصلاحطلبان مرکب از چهار یا پنج حزب است. یعنی حزب اتحاد ملت، ندای ایرانیان، کارگزاران، حزب اعتدال و توسعه در مجموع وضعیت بهنفع آنها است که به صورت متحد وارد انتخابات شوند. اگر استقبال خوبی صورت نگیرد آن وقت ممکن است، در بین افرادی که ثبتنام میکنند، اشخاصی مانند انتخابات ریاستجمهوری بیایند و ثبتنام کنند که باعث خنده مردم شوند. ممکن است که چنین وضعیتی پیش بیاید و آنها خود را اصلاحطلب بنامند و این بهنفع اصلاحطلبان نیست. ولی اگر بهجای این کار بیایند روی عناصری که صلاحیت آنها تأیید میشوند کار کنند، موضع بگیرند و آنها را از یک سو تقویت کنند و ازسویدیگر سعی کنند که وضعیتی را پیش بیاورند که عدهای از متخصصان که در مرز تأیید صلاحیت هستند را معرفی کنند، شرایط مطلوبتری را در پیش خواهند داشت. در حقیقت اصلاحطلبان باید به نوعی با شورای نگهبان به آشتی برسند. این رفتار سیاسی معقولانهتر به نظر میرسد تا اینکه بخواهیم یک فضای عمومی در حقیقت تودهوار را با ثبتنام حداکثری بهوجود بیاورند. رویه ما به نوعی نباید اعلام جنگ به شورای نگهبان تلقی شود.
برخی اصلاحطلبان این رویکرد را قبول ندارند؛ معتقدند هرطور شده باید چهره مجلس اصلاحطلبانه شود؟
ما از موج اول اصلاحطلبی تجربیاتی داریم که اینگونه تغییرها و اینگونه جوسازیها بهنفع کسی تمام نمیشود. از همان جوسازیها و رفتارهای هیجانی بود که اصلاحطلبان چند سال پیش ضربه خوردند. ایجاد اینگونه جوسازیها تنها برای گروههای تودهوار و بیهویت است. گروههای اصلاحطلب باید برروی هویت، متانت و وزنه سیاسی خود تأکید کنند تا اینکه بخواهند یک فضای آشفته و هیجانی را بهوجود بیاورند و در درون آن سعی کنند که حلقههایی را به پیش ببرند.
از دیدگاه یک جامعهشناس سیاسی، جامعه ایران در دو سال گذشته چه تغییر بهخصوصی داشته است؟ بهویژه بعد از اتفاقاتی که بعد از برجام و مذاکرات هستهای رخ داد و به نوعی دیدگاه جهان را نسبت به ایران تغییر داد، آیا جامعه به اثر گفتوگو بیش از درگیری باور پیدا کرده است؟
جامعه ایرانی به گونهای است که مقدار زیادی تحتتأثیر جو است.
منظور شما از «جو» چیست؟
جو همان افکار عمومی است. افکار عمومی دولایه دارد یکی لایه ماندگار است که از فرهنگ، سنتها و. . . . نشأت میگیرد و دیگری لایه روحی است که بیشتر به هیجانات و احساسات مربوط میشود. این لایه روحی و روانی است. درواقع لایه دوم خیلی کارساز است. بهویژه در مواقع حساس، در این دو سال اتفاقاتی رخ داده است. ابتدا مردم ناامید بودهاند و بعد به میزان زیادی امیدوار شدند. مجددا حرفهایی زده شد که در حقیقت آن مقدار شور، حال و امیدی که در مردم به وجود آورده بود از آنها گرفته شد. اکنون مردم به مرحله خردورزی و به حساب و کتاب رسیدهاند. در حقیقت دارند از اشتباهات گذشته درس میگیرند و پیش خود محاسبه میکنند که چه راهی را باید انتخاب کنند و در مجموع این مذاکراتی هم که در مورد انرژی هستهای اتفاق افتاده به این روند کمک میکند که مردم به این روند امیدوار باشند که از طریق گفتوگو و مذاکرات میتوان به نتیجه رسید. پیشازاین فکر میکردند که هیچ اتفاقی نمیافتد، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد. بعد یا جنگ میشود یا ایران بازنده میشود؛ بههرصورت خود را به دست اتفاقات کور سپرده بودند ولی امروز از این حالت درآمدهاند و به مرحله محاسبه و خردورزی رسیدهاند و این دقیقا آن چیزی است که اصلاحطلبان باید دنبال آن باشند. برای اینکه ما اصلاحطلبان را جبهه خردورز جامعه فرض میکنیم و اگر آنها هم بخواهند دست به حرکتی بزنند که از خردورزی دور باشد یا به هیجانات دور، نزدیک باشد آن وقت فرق آنها با بقیه چه خواهد بود.
بعضی از نخبگان سیاسی بحث گفتوگوی ملی را مطرح کردهاند. چرا فعالان جامعه سیاسی ایران به اصطلاح عقبتر از بدنه جامعه اجتماعی هستند؟
انتخابات محل منازعه سیاسی است. یعنی مرزبندیها و غریبسازیها بیشتر مطرح است تا اتفاق و به هم نزدیکبودنها. هر حزبی سعی میکند که ویژگیهای خودش را برجسته کند و خط متمایز خود را با دیگران برجسته کند. درواقع نشان دهد، ویژگیهای مختص خود را دارد و از مردم بخواهد بهخاطر همین ویژگیها به او رأی دهند. بنابراین به اصطلاح یک اتفاق ملی یا گفتوگوی ملی در چنین مواردی اساسا بیمعنا است، گفتوگوی ملی و اینگونه بحثها در مواقعی اتفاق میافتد که پای دشمن خارجی در میان باشد، آن وقت است که مردم به وفاق ملی میرسند و اختلافات خود را کنار میگذارند ولی در انتخابات مجلس همیشه هر گروه و طیفی به دنبال منافعش است و اگر انتخابات سالم و طبق روال طبیعی برگزار شود، طبعا طیفی که از وسعت و گسترش بیشتری بر خوردار است، برنده میشوند. اتفاق خوبی که در جامعه ایران در حال رخ دادن است، این است که لایههایی از اصوالگرایان خردورز دارند به مرکز نزدیک میشوند و متوجه شدهاند، افراطگرایی چه ضررهایی به کشور میرساند و هیجانات کور و اساسا افراطگرایی چگونه میتواند موجب مفسدههایی شود. بهویژه مفسدههای مالی که امروز دستبهگریبان آن هستیم که شاید سالها طول بکشد، تا شما بتوانید آنها را رفعورجوع کنید. بنابراین وقتی یک نفر مانند آقای ناطقنوری میآید و به آقای هاشمی نزدیک میشود و آقای هاشمی هم به طیف اصلاحگرایان نزدیکتر میشود، اینها نشان دهنده جابهجایی در جبهههای سیاسی است. حزب مؤتلفه اسلامی هم یکی از احزاب ریشهدار این جامعه است، حزبی سنتگرا و تا حدی خردورز که شما میتوانید با آن به توافق برسید، یعنی به جای ترساندن و ایجاد هیاهو و هیجان اگر نخبگانی از طیف اصلاحطلبان به آنها نزدیک میشدند و با آنها به گفتوگو میپرداختند، خیلی مفیدتر واقع میشد تا اینکه بخواهند آنها را درتنگنای حذفشدن در عرصه سیاسی قرار دهند. یعنی بگویند یا این طرف یا آن طرف. بالاخره به کدام طرف مایل هستید؟ تاکتیکهایی که در انتخابات اتخاذ میشود، یکی مقابله است؛ در تعریف مقابله میتوان گفت؛ مقابله جدی با حزب رقیب، یکی هم ائتلاف به گفتوگو است که سعی میکنند طیفهایی که به هم نزدیک هستند، یعنی طیفهایی که هم فکر هستند به هم نزدیک شوند و آنها را به خود جذب کنند و یک جبهه واحد را تشکیل بدهند و انتخابات را ببرند. بنابراین من معتقد هستم که اگر اصلاحطلبان امروز استراتژی ائتلاف را در پیش بگیرند، بسیار موفقتر هستند تا اینکه بخواهند ستیزهگری کنند و مثلا احزاب رقیب را در بنبست قرار دهند.
منظور شما از ائتلاف چیست؟
من اساسا رویکرد ائتلاف را بیان کردم؛ حالا ائتلاف خود درجاتی دارد. یکی ائتلاف رسمی است که بین دو حزب صورت میگیرد. یکی توافق است که صورت میگیرد و یکی هم، همسویی است که صورت میگیرد که در درجه پایینتری است. مقصود من رویکرد عمومی ائتلاف بود و دراینباره برای حزبی مانند مؤتلفه درواقع باید همسویی را بیشتر در نظر گرفت و روی آن کار کرد چون به ائتلاف نمیرسیم. آنها یک اصولی دارند که با اصلاحطلبان به ائتلاف نمیرسند ولی ممکن است که همسو شوند. من مدتهاست که روی این نکته تأکید دارم که اساسا جامعه ما به دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم نشده بلکه اگر خردورزان بتوانند در یک طیف قرار گیرند هم منافع خود را تأمین میکنند و هم بسیار به نفع منافع ملی و منافع کشور است.
فکر میکنید که انتخابات مجلس آینده با شرایط فعلی در چه وضعیتی قرار میگیرد؟
من فکر میکنم که مجلس آینده به این صورت خواهد بود که ما دو طیف به اصطلاح راست و چپ خواهیم داشت و یک طیف وسط که معتدلکننده است. یعنی در حقیقت 30 درصد برای افراطگرایان، 40درصد برای میانهروها و 30 درصد هم که اصلاحطلب هستند. این دقیقا مجلس بسیار خوبی خواهد بود برای این که در این صورت هیچیک از گروهها نمیتوانند تک روی کنند و آن چهلدرصد معتدل و میانهرو یک توازن بین اینها ایجاد میکنند و در مجموع هم در موارد مهم منافع ملی این 40درصد و 30 درصد اصلاحطلبان در یک طیف قرار میگیرند که 70 درصد میشوند که میتوانند تصمیات بسیار خوبی بگیرند و میتوانند بسیاری از مسائل و مشکلات مملکت را حل کنند.