جلال آلاحمد شخصیتی است که هنوز با گذشت چندین دهه از درگذشت او اندیشه و شخصیتش محور بحثها و چالشهای فکری بسیار است. هنوز همچون زمانی که او سکاندار جریان روشنفکری ایران بود، آرای او دوستان و دشمنان بیشمار دارد. جلال چنان جامعالاطراف و چنان نسبت به رویدادهای پیرامونش حساس و نکتهسنج بود که کمتر واقعه سیاسی و اجتماعی بود که نسبت بدان واکنش نشان نداده باشد. آنچه درباره جلال بایستی بر آن تاکید کرد نوعی بدفهمی در سالیان پس از انقلاب است که شاید بیشترین بار مسئولیت بر دوش شمس آلاحمد برادر او باشد. با این همه آنان که مخاطبان جدی و پیگیر ادبیات و اندیشهاند، میتوانند غبار حواشی و زوائد را از صورت جلال کنار زده و واقعیت چهرهاش را ببینند.
نگاهی گذرا به زندگی جلال
جلال آلاحمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود و خانوادهٔ او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بودند. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال،سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.
در سالهای آخر دبیرستان است که جلال با کلام کسروی و شریعتسنگلجی آشنا شد و همین مقدمهای بود برای پیوستن وی به حزب توده. پس از پایان دبیرستان، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت. پس از بازگشت، آثار شک و تردید و بیاعتقادی به مذهب در او مشاهده شد که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت.
تاثیر جلال بر جریان روشنفکری
آلاحمد در سال ۱۳۲۳ به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. وی در این حزب به سرعت سلسله مراتب ترقی را طی کرد و در سال ۱۳۲۵ مامور راهاندازی «ماهنامه مردم» زیر نظر احسان طبری شد. در سال ۱۳۲۶ به رهبری خلیل ملکی و ده تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد میکردند و نمیتوانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل گشت. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود.
او که تاثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. شاید مهمترین ویژگی ادبی آلاحمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا اتوبیوگرافی «سنگی بر گوری» میتوان دید. در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را همزمان با کنارهگیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از این خروج بود که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت شد که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلمزدن بود.
سالهای کودتا و عضویت نیروی سوم
با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق بود که جلال دوباره به سیاست روی آورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» شد که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود. در ۹ اسفند ۱۳۳۱، بعد از اطلاع از محاصرهٔ منزل دکتر مصدق با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» فوراً به آنجا رفت و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او سخنرانی کرد؛ اشرار قصد جان او را کردند و او زخمی شد. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سوم از آنها هم کناره گرفت. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده» سارتر، مربوط به همین سالها است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربهٔ سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزین با استبداد بود، آلاحمد نیز دچار افسردگی شدیدی شد. در این سالها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. جلال به یک دورهٔ سکوت رفت و به دور از تمام هیاهوهای سیاسی سعی به از نو شناختن خود کرد که البته «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین سالها است. آلاحمد پس از دورهای طولانی کار و تلاش و مبارزه نهایتا در در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهلوپنج سالگی در اَسالِم گیلان درگذشت.
مرگی که کسانی همچون برادرش بر این عقیده بودند که توسط ساواک صورت گرفت. شاید در برابر همین قبیل شایعات بود که سیمین دانشور شرحی بر آخرین ساعات زندگی جلال را در کتاب ماندگار «غروب جلال» نگاشت. امروز با گذشت بیش از نیمقرن از مرگ نابههنگام آلاحمد همایشها و گردهماییهای بسیاری پیرامون شخصیت و کارنامه او برگزار میشود و صاحبنظران از زوایای گوناگون به شرح و تبیین کار و کارنامه او میپردازند.
عزت نفس در برابر فرهنگ بیگانه
در همین راستا سیدرضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین اختتامیه نهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد به ویژگیهای جلال آلاحمد پرداخت و گفت: «جلال آلاحمد از برجستهترین و اثرگذارترین نویسندگان و روشنفکران ایرانی در دهه 40 است و نام وی در تاریخ ایران همواره میدرخشد. او نویسندهای شجاع، متعهد و معترض نسبت به ظلم و ستم بود و به گفته همسرش در نوشتن بسیار حساس، دقیق، تیزبین و حادثهآفرین بود. جلال به گفتمان و نسل تازهای از نویسندگان ایرانی تعلق دارد که سرخورده از سلطه و استعمار غرب و شرق بود؛ نسلی که بر اصالتها، هویتها، خودباوریها و عزت نفس در برابر هجوم فرهنگ بیگانه تاکید داشت که کتاب «غربزدگی» جلال نشات گرفته از چنین گفتمان و تفکری در جامعه ایران است.»
قلم و زبانی جویای حقیقت
صالحی امیری با اشاره به اهداف جلال گفت: «نوشتن و ترجمه، هدف اصلی جلال نبود؛ وی حدود ۴۵ داستان، سفرنامه و مقاله از خود به یادگار گذاشت که همگی آینه وی هستند. هدف این نویسنده متعهد از بین بردن فقر و در دسترس گذاشتن رفاه برای خلق و نجات خود و میهن بود. او از درد مردم و جامعه رنج میبرد و درباره آنها مینوشت. جلال نویسنده و روشنفکری جسور بود که میخواست از رنجها و دردهای جامعه بکاهد و تنها نوشتن هدف او نبود. او آزادهای بود که قلم را به دستور نمینوشت؛ قلم و زبان او قاعده دستوری داشت اما تابع دستور نبود؛ صدای او اعتراضی در جامعه بود و همین رمز ماندگاری او شد، چراکه قلم و زبانش جویای حقیقت بود و با قدرت کاری نداشت.»
ابعاد گوناگون جایزه ادبی جلال
صالحی امیری در ادامه با اشاره به جایزه جلال گفت: «این جایزه دو بُعد دارد؛ بعد نخست به درست نوشتن، ساختار محکم و شخصیتپردازی قوی میپردازد، اما وجه دوم بُعد محتوایی است که بیانگر دردها و رنجهای جامعه و کوشش برای فرار از جهل، خرافات و تسلیمناپذیری در برابر ظلم است. در واقع جایزه جلال، نه شخص او بلکه شخصیت اجتماعی او را دربر میگیرد. امیدوارم که این جایزه منشا تداوم انسجام میان ملتهای حوزه فارسیزبان باشد و حضور افغانستان در این دوره از جشنواره جلال آل احمد، سرآغازی شود تا همه کشورهای فارسیزبان به این جایزه دعوت شوند و این جشنواره شکل بینالمللی به خود بگیرد و با این جایزه جهانی، جهانیان بدانند ایران اسلامی مهد فکر، اندیشه، تمدن، قلم و اندیشه است.»
برگزیدگان نهمین دوره جایزه ادبی «جلال آلاحمد»
در همین راستا برگزیدگان نهمین دوره جایزه ادبی «جلال آلاحمد» معرفی شدند. در بخش رمان و داستان بلند «لمیزرع» نوشته محمدرضا بایرامی از نشر نیستان برگزیده شد و ۳۰ سکه به نویسندهاش تعلق گرفت. در این بخش با داوری حسین فتاحی، قاسمعلی فراست و یزدان سلحشور، رمانها و داستانهای بلند «برکت» نوشته ابراهیم اکبریدیزگاه از نشر کتابستان، «پرتقال خونی» نوشته پروانه سراوانی از نشر آموت، «چشمهایم آبی بود» نوشته محمدرضا کاتب از نشر نیلوفر، و «برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان از نشر شهرستان ادب دیگر نامزدهای دریافت جایزه بودند.
در بخش داستان کوتاه «بازار خوبان» نوشته آرش صادقبیگی از نشر نگاه و «روباه شنی» نوشته محمد کشاورز از نشر چشمه برگزیده شدند و به هر کدام ۱۵ سکه تعلق گرفت. در این بخش با داوری راضیه تجار، عباس عبدی و داود غفارزادگان، کتابهای «راز خانه شکیب» نوشته ابراهیم مهدیزاده از نشر ثالث، «زرد کادمیوم و داستانهای دیگر» نوشته مرسده کسروی از نشر ثالث و «مردن به روایت مرداد» نوشته مرجان صادقی از نشر ثالث دیگر نامزدها بودند. در بخش مستندنگاری «پیغام ماهیها» نوشته گلعلی بابایی از نشر ۲۷ و «ر» (درباره شهید رسول حیدری) به قلم مریم برادران از نشر آرما شایسته تقدیر شدند و به هر کدام ۱۰ سکه تعلق گرفت.
در این بخش با داوری حبیبه جعفریان، حمید حسام و سیدمجید حسینی، کتابهای «جمالزاده؛ خاطرات، برداشت، اسناد» نوشته ناصرالدین پروین از نشر جهان کتاب، «فرنگیس» نوشته مهناز فتاحی از انتشارات سوره مهر و «لذتی که حرفش بود» نوشته پیمان هوشمندزاده از نشر چشمه دیگر نامزدها بودند. اما داوران بخش نقد ادبی چند روز قبل از مراسم پایانی جایزه اعلام کردند که نسبت به آثار منتشرشده این حوزه در سال ۹۴، نظر مساعدی ندارند و بدون اعلام نام نامزدهای آن به استقبال اختتامیه خواهند رفت.
در بخش ویژه افغانستان در حوزه رمان «چارگِردِ قلا گشتم» نوشته محمداعظم رهنورد زریاب و «گرگهای دَوَندَر» نوشته احمد ضیاء سیامک هروی به عنوان برگزیده معرفی شدند. در این بخش که از نهمین دوره به جایزه جلال افزوده شده است، از میان رمانهای چاپشده در هشت سال گذشته (همزمان با دورههای گذشته جایزه جلال) کتابهای «سینماگر شهر نقره» نوشته آصف سلطانزاده، «ریسمان شنی» نوشته خسرو مانی و «ناشاد» (سیاسر) نوشته محمدحسین محمدی دیگر نامزدهای دریافت جایزه بهترین رمان افغانستان بودند. در بخش ویژه افغانستان در حوزه داستان کوتاه «خروسان باغ بابر» نوشته حسین فخری و «کابل جای آدم نیست» نوشته سیدعلی موسوی برگزیده شدند.