گفتارنو/مرضیه قاضی زاده:در کمتر از یک ماه ۴ اتفاق ناگوار افتاد، اتفاقاتی که شاید تنها به واسطه رسانهای شدندشان ما را متوجه خلاهای قانونی و یا مشکلات اجتماعی کردند و چه آسیبها و اتفاقاتی که همچون دملهای چرکین در لابه لای جامعه در حال تغذیه کردند و هنوز سر باز نکردند.
قتل فرزند و سوء قصد تنها بخشی از این آسیبهای اجتماعی است، صد البته که حد بالای این آسیب هاست، اما اگر نگاهی به سطح جامعه و حتی فضای مجازی بیندازید شاهد رفتارهای خشونت آمیز دیگری هم خواهید بود، رفتارهای خشونت آمیزی که همچون قتل فرزند، ریشه آنها نیز در نگاه مالکیت گرایی نسبت به فرزندان است.
آسیبها و خشونتهایی که اگر چه به وفور دیده میشود، اما در یک دید ظاهری و سطحی چندان به دیده یک خطا به آنها نگاه نمیشود و خیلی از ما به سادگی ار کنارشان رد میشویم. مواردی همچون شو نمایشی کودک، فشارهای تربیتی غیر ضروری، اصرار بر یادگیری مهارتهای مختلف در دوران زندگی، فشارهای انضباطی و ...
یک جامعه شناس در خصوص دلایل جامعهشناختی قتلهای مکرر خانودگی به گفتارنو میگوید: از دیدگاههای مختلفی میتوان به مسئله نگاه کرد، اما یک بخشی از این موضوع به نوع نگاه ما و جامعه بر میگردد، اصطلاحاً وقتی خودپنداره ما به سمت منیت بیشتری رود و به هر دلیلی جامعه و نوع نظام تربیتی و شرایط اجتماعی به سمت تقویت منیتها برود، این مسئله در کناردر خطر قرار گرفتن پکیجهای شرافتی، فرد را در راستای یک مسیر غلط قرار میدهد، مسیری که فرد در آن به هر اقدامی دست میزند تا فرضا ً آبرو و شرافتش را حفظ کند.
آنچه این جامعه شناس بر آن تاکید دارد وظیفه امانتداری و مسئولیت پدر نه مالکیت وی بر فرزند است، علی سوند رومی تصریح میکند: چیزی که به جامعه ما آسیب میزند بالا رفتن حس تملک و مالکیت است، هر چه پکیجهای شرافتی ما انعطاف پذیری کمتری داشته باشند و بسته تر، سختگیرانهتر، قومی و عشیرهایتر بنا شده باشند، این آسیب بالاتر خواهد بود. به نوعی که فرد ممکن است در شرایطی که احساس کند، در حال از دست دادن چیزی است که مالک آن است، به هر نحوی عمل میکند؛ تا جایی که در اوج آن هنگامی که فرد دچار یک اختلال روانی باشد، تا قتل فرزند هم پیش میرود.
سوندرومی در ادامه میافزاید: نباید فکر کنیم که تنها یک فردی این کار را انجام داده است بلکه خود ما هم اگر مراقب خودمان نباشیم، ممکن است در صورت بالا رفتن منیت در این مسیر قرار گیریم و مسائلی را به فرزندانمان القا کنیم.
به گفته این جامعه شناس بالغ بر ۸۰ درصد جامعه نگاه مالکیتی و کنترل گرایی بر فرزندانشان دارند، نوع نگاهی که منجر میشود تا والدین فشارهایی را بر فرزندان خود وارد کنند تا به هر نحوی که شده فرزند خود را تحت کنترلشان داشته باشند.
در واقع همین نگاه مالکیت گرایی و نه امانت داری است که منجر میشود تا والدین خود را صاحب فرزند خود بدانند و اصرار داشته باشند که او مطابق میل انها رفتار کند، نگاهی که درسادهترین حالتش منجر به فشارهایی از قبیل فشارهای آموزشی، فشارهای تربیتی غیر ضروری و فشار بر روی نظم و نظافت کودک و ... میشود تا او مطابق میل والدین عمل کند.
براساس گفتههای این جامعه شناس نتیجه نگاه امانتداری، احساس مسئولیت بیشتر و در نتیجه نگاه مالکیت گرایی، کنترل است.
این عضو هیات علمی دانشگاه البته معتقد است که تمامی والدین وقتی صاحب فرزند میشوند، احساس مالکیت درآنها بروز میکند. احساس مالکیتی که همراه با میل به کنترل است و فرد میخواهد تا آن طور که مایل است فرزندش بزرگ شود.
رومی با اشاره به پروسه رشد کودک و زمان یادگیری او میگوید: انسان باید آزمایش و خطاهای متمادی و بازی گونه داشته باشد تا رشد کند، همان راه افتادن ساده بچه نیز برخلاف یک حیوان چهار پا که ظرف یک روز اتفاق میافتد؛ دو سال طول میکشد.
او در این رابطه میافزاید: اگر فرصت آزمون و خطا به بچه داده نشود، این بچه دچار اختلال و مشکل خواهد شد چرا که انسان همانند سایر موجودات غریضی عمل نمیکند وباید به شعور برسد، باید فهمی را از یک موضوع در یابد تا به آن عمل کند.
این جامعه شناس با بیان اینکه نگاه انسان مومن، نگاه امانت داری و مسئولیت در قبال بچه است، خاطر نشان میکند: در این نگاه متعالی ما مسئول هستیم و باید رسالت خود را انجام دهیم نه کسی که هر کاری که خواست انجام دهد و به بچه آسیب بزند چرا که بچه مال اوست.