بایدن بدون امتیازهای جدید فشارها را کم نمیکند
علی بیگدلی در آفتاب یزد نوشت: پس از پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ارزیابی و تحلیلهای مختلفی نسبت به پیامدها و اثرات این نتیجه بر ایران انجام شده است. به دلیل وجود سیاست فشار حداکثری در دولت ترامپ و مخالفتهای کلی که بایدن با او داشته است برخی این تصور را دارند که حضور رئیس جمهور جدید ایالات متحده در کاخ سفید به معنی تغییرات گسترده نسبت به تهران است. با این حال به نظر میرسد این ارزیابی دارای دیدی تقلیلگرایانه است. نکته اولی که باید به آن توجه شود این است که برجام اوباما دیگر در آمریکا مورد قبول نیست. با حضور بایدن حتی اروپاییها نیز سیاستهای خود را به واشنگتن نزدیک خواهند کرد و ندای گفتوگوهای مجدد و مفصلتر را سر خواهند داد.
بنابراین تصوراتی که وجود دارد که از سوی برخی گفته میشود آمریکا باید غرامت بدهد یا اینکه رئیس جمهور کشورمان اعلام میکند نباید از این فرصت غفلت کنیم و آماده استفاده از وضع موجود هستیم، نشان میدهد وضعیت را با سادهترین شکل ممکن درحال تحلیل هستیم. این درحالی است که در موقعیت بسیار پیچیدهای قرار گرفتهایم که همه بخشهای سیاسی به هم پیوند زده شدهاند. موضوع اختلاف تنها بحث هستهای یا چگونگی رفع تحریمها نیست بلکه مجموعه متنوعی از اختلافات برسر میز است که طرف آمریکایی چه ترامپ باشد چه بایدن به دنبال دستیابی به توافق و حل و فصل آن موضوعات است.
یکی از چالشها در آینده بحث برسر سیاست خاورمیانهای ایران خواهد بود که در دولت ترامپ نیز وجود داشت و بایدن نیز در این زمینه تقریبا همسو با دولت قبل درخواستهایی را برای دستیابی به یک توافق مطرح خواهد کرد.
بنابراین اینکه برخی امیدوار باشند بایدن با حضور در کاخ سفید قرار است اقداماتی یکجانبه را برای کاهش فشار بر ایران انجام دهد اما خواستار امتیازات جدیدی نباشد صحیح نیست. یکی از موضوعاتی که در این چارچوب قرار میگیرد آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران است. اگر ایران و آمریکا برسر یک چارچوب کلی برای گفتوگوهای آینده خواه در قالب برجام خواه مجزا به توافق نرسند آزادسازی درآمدهای ارزی ایران در کشورهایی نظیر کره جنوبی و عراق میسر نخواهد بود.
بنابراین معادلات در وضعیتی بسیار پیچیده قرار خواهند گرفت که نیازمند تدبیر ویژه و به هنگام از سوی تهران است. به عبارت دیگر استراتژیهایی که ایران برای دستیابی به اهداف خود دنبال میکرده است لازم است با شرایط جدید تطبیق داده شود تا از این طریق بتوان امیدوار بود کاهش فشارها از سوی دولت باید رقم خواهد خورد.
بعد از 150 سال هنوز مدیران ارشد تجار را ریشه تورم معرفی میکنند؛ گرانفروشی معلول تورم است نه ریشه تورم
حمزه نوذری استاد دانشگاه خوارزمی در سرمقاله شرق نوشت: یکی از مهمترین چالشهای جامعه ایران در بیش از 50 سال گذشته، مسئله تورم بالا و پرنوسان بوده است. درحالیکه بیشتر کشورهای دنیا موفق شدهاند این مسئله را کنترل کنند، جامعه ایران کماکان از تبعات آن رنج میبرد.
در این میان، هم دولتمردان و سیاستمداران و هم کارشناسان اقتصادی در بحث از ریشههای تورم و ارائه راهحل دچار خطا و اشتباه هستند. خطای اول از جانب سیاستمداران است که ریشه تورم را بهدرستی درک نمیکنند.
بیش از 150 سال قبل (قبل از انقلاب مشروطه) سیاستمداران آن زمان، تجار و بازرگانان را علت گرانی (بخوانید تورم) معرفی کردند و در ملأعام شلاق زدند تا تنبیه شوند و مسئله حل شود؛ بعد از گذشت این همه سال، هنوز مدیران ارشد و سیاستمداران، گرانفروشی تجار و سرمایهداران را ریشه تورم معرفی میکنند.
بر این اساس، سودجویی، طمعورزی و حرص این افراد باعث افزایش مدام قیمت کالا و خدمات بوده و راهحل در تأسیس نهادهای نظارتی و اقدامات انتظامی برای کنترل این افراد نهفته است. کمتر سیاستمداری وجود دارد که این سازوکار را مفید نداند.
گرانفروشی برخی فعالان اقتصادی، معلول تورم است نه ریشه تورم. برخی سیاستمداران نیز افرایش نرخ ارز را علت اصلی تورم میدانند، درحالیکه افزایش قیمت ارز، خود معلول علت اصلی دیگری است؛ زمانی که سطح عمومی قیمتها در حال افزایش باشد، نرخ ارز نیز متناسب با آن افزایش مییابد.
علت اصلی تورم، افزایش حجم پول در جامعه، همراه با سرعت گردش آن منهای رشد اقتصادی است. در اواخر دهه 1380، حجم پول در گردش نسبت به ابتدای این دهه 10 برابر شده است. حجم پول در گردش در اواخر دهه 1390 نسبت به سالهای ابتدایی این دهه نیز چندینبرابر شده، درحالیکه در خوشبینانهترین حالت، رشد اقتصادی در برخی سالها چهار درصد بوده است و در سالهای دیگر شاهد رشد اقتصادی صفر یا منفی بودهایم.
سیاستمدار باید بداند که وقتی تمامی راهکارها و سیاستگذاریها را با پولپاشی انجام میدهد، سرانجام آن تورم بالاست. بهظاهر سیاستهای پولی و مالی برای کاهش بیکاری، فقر و حمایت از تولید انجام میشود، اما سرانجام این سیاست، خلاف اهداف خواهد بود و بیشترین لطمه به همان گروههای هدف وارد میشود. اگر بیکاری و فقر را بتوان با وام و تسهیلات حل کرد، پس کشورها مشکلی در این زمینهها نخواهند داشت و مسئله را بهراحتی حل میکنند.
خطای دوم در مسئله تورم را کارشناسان اقتصادی مرتکب میشوند؛ زمانیکه از راهحل سخن میگویند. این کارشناسان راهحل تورم را در بانک مرکزی مستقل میدانند؛ یعنی جدایی کامل بانک مرکزی از دولت تا به این وسیله بانک مرکزی قلک دولت و ابزاری در اختیار دولتها برای جبران کسری بودجه و اشتباهات مدیریتی نباشد.
سخن بهظاهر درست است؛ بانک مرکزی باید مستقل از مداخلات گروههای پرنفوذ و بوروکراسی دولتی باشد، درعینحال باید مرتبط با جامعه، بازار و دولت باشد. به عبارتی، بهجای استقلال کامل، باید از آرایش مناسب بین بانک مرکزی با جامعه، دولت و بازار سخن بگوییم. بانک مرکزی در ارتباط با جامعه، دولت و بازارها میتواند دادههای مناسب برای سیاستگذاری در حوزه تورم را فراهم کند. بدون ارتباط منظم و منسجم این نهاد با جامعه مدنی و بازار، راه برای دستدرازی گروههای پرنفوذ به منابع فراهم میشود.
انتقاد از دولت فضیلت نیست وقتی همین وضع میتواند در آینده برای منتقدان امروز هم تکرار شود
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار نوشت: دیرزمانی است که مردم از شعارها و بزککاریها عبور کردهاند. این عبور، راست و چپ، اصلاح طلب و اصولگرا نمیشناسد. مردم با تکیه بر تجربه گران خود، حالا هردو را به یک چوب میرانند. اکنون زمانهای است که جذابیت مردمی یک نگرش، تنها با وعدههای مربوط به آینده نامعلوم حاصل نمیشود بلکه باید شجاعت توصیف و تبیین آنچه هست و تجویز ایدهای درخور آنچه باید به راستی انجام گیرد را با خود داشته باشد. در یک کلام؛ پوپولیسم چون گذشته کارساز نیست.
دولت دوازدهم این روزها زیر سختترین فشارها، انتقادها و مخالفتها قرار دارد. اصیلترین انتقادها را مردم دارند که بدون چشمداشت جناحی، تنها نگران معیشت و عبور از بیثباتی در امنیت سفرههای خود هستند. اقدامهای نمایشی و شعارهای کسالتبار نه از بار مشکلات مردم میکاهد و نه جذابیتی را برای عاملان آن ایجاد میکند. مهمتر اینکه درک عمومی از بسیاری انتقادها از دولت بهرغم واقعی بودن آن با هدف منتقدان، ماهیتی متفاوت دارد. دو مقام بلندپایه دولت در روزهای اخیر و در پاسخ به انتقادهایی که از تریبونهای رسمی به دولت شده پاسخی درخور تامل دادهاند. «اسحاق جهانگیری» معاون اول رئیسجمهوری گفته است: «بودجه چوب ادب سیاستمدارانی است که شعار میدهند».
«محمدباقر نوبخت» رئیس سازمان برنامه و بودجه نیز گفته است: «مردم رفع تحریم میخواهند و نه اعانه و یارانه». او تصریح کرده که «معیشت» حرف نخست مشکلات مردم است. ترجمه سخنان دو مقام یاد شده این است که چاره برون رفت از مشکلات، تنها بیان آن و یا توصیف صرف اوضاع نیست. آنچه مهمتر مینماید تبیین صادقانه چرایی و چگونگی بروز مشکلاتی است که هر روز بیش از گذشته ـ بهویژه ـ بر سفره معیشت مردم سایه میاندازد. دست آخر اینکه برای عبور از وضع حاضر چه راهکار واقعی به عنوان ایده جذاب میتواند چاره کار باشد. آیا اقدامهایی مانند مصوبه یارانهکالاهای اساسی بدون توجه به منابع مالی تامینکننده آن و یا طرح افزایش تعرفههای گمرکی بدون لحاظ پیامدهای تورمی آن میتواند نزد افکار عمومی به عنوان ایدههای جذاب و کارآمد مورد توجه قرار گیرد؟
چالش اصلی با بسیاری از انتقادها به عملکرد دولت دوازدهم، نه صرفا آمار و ارقامی است که بضاعت اقتصادی را برای مردم سخت کرده، بلکه نقدهایی است که از منظر جناحی و نه ملی ابراز میشود. در همین راستا دیده میشود که ایدههای دولت در معرض حملات منتقدانی قرار میگیرد که در نگاه آنان عنصر منافع ملی به عنوان ابزار حل اختلافهای نظری کمتر مورد توجه است. ماهیت کارکردی انتقادهایی از این دست بیشتر به چالش گرفتن اقتدار دولت چه در سیاست داخلی و چه خارجی است. بدتر از همه تلاش برخی در ایجاد تردید و ابهام نسبت به برنامههایی است که دولت در بزنگاههای مختلف در دستور کار قرار میدهد. این در حالی است که کوشش میشود به افکار عمومی مدام چنین القا شود که دولت در انجام وظایف خود ناکارآمد بوده و در پاسخ به نیازهای پیچیده اقتصادی و سیاسی ناتوان است. طرفه اینکه منتقدانی از این دست، ایدهای جایگزین هم نداشته و یا صراحت بیان آن را ندارند.
مشکلات جاری از نظر هیچکس پنهان نیست. مردم بیش از همه آن را لمس میکنند. آنان به درستی دریافتهاند که توانمندی و جذابیت ایدهها در واقعی بودن توصیف، تبیین مشکلات و سرانجام تجویز راهکارهای برون رفت از آن است. اما برخی انتقادها از منظر جناحی چنان مینماید که به سختی میتوان باور کرد منتقدان در آینده نه چندان دور که خود را برای آن آماده میکنند، خواهند توانست امنیت خارجی و توافق داخلی را به عنوان عوامل ثبات سیاسی ـ اقتصادی کشور در رفتار خود تضمین کنند. باور کنیم که دیر زمانی است مردم از شعارها و رقابت جناحها عبور کردهاند. آنان کارآمدی میخواهند. انتقاد از دولت فضیلت نیست وقتی همین وضع میتواند در آینده برای منتقدان امروز هم تکرار شود.