سرنوشت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بعد از درگذشت آیتالله محمد یزدی و انتخاب آیتالله حسینیبوشهری به ریاست آن چه خواهد شد؟ آیا انتخاب رئیس جدید باعث تغییر در مسیر سیاستورزی این جریان خواهد شد و آیا باعث میشود جامعه مدرسین فراتر از نقشی که این سالها برای خودش دیده بود، به دنبال نقشآفرینی بیشتر باشد.
به گزارش شرق، به نظر میرسد که مسئله دو نهاد سنتی روحانیت یعنی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین فراتر از این باشد که با تغییر رؤسایش تأثیری در مسیر آن ایجاد شود کمااینکه با درگذشت چهرههای مؤثر آن بهویژه در نقش رئیس از همان وزن فعلی آنها هم کاسته شود. جامعه مدرسین در زمان حیات آیتالله یزدی تا مرز تجزیه پیش رفت؛ شاید برای همین بود که بعد از آن تصمیم گرفت حضور کمتر فعالی در عرصه سیاست داشته باشد. همزمان با انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۹۲) چنددستگی که میان روحانیون برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه شد، تبعات منفی عمیقی روی این تشکل مذهبی گذاشت. اختلاف در اعلام حمایت از کاندیداهای مختلف اصولگرای حاضر انتخابات ریاستجمهوری، حتی موجب کدورت و کنارکشی برخی از روحانیون برجسته شد.
این اختلاف نظر که به گفته محمد یزدی، رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیسابقه بود، این تشکل باسابقه را تا مرز تجزیهشدن پیش برد. اما پس از انتخاب حسن روحانی، کاندیدای اعتدالگرا به عنوان رئیس دولت یازدهم ایران، این التهاب و تنش فروکش کرد و با جلسه سهجانبهای که بین محمد یزدی، محمدتقی مصباحیزدی و محمدرضا مهدویکنی برگزار شد، سعی شد اختلافات از بین برود. در دوران فقدان آیتالله یزدی قطعا راه برای این نهاد سنتی ناهموارتر از گذشته است.
اگر جامعه روحانیت در این سالها تلاشی جدی داشت تا حداقل خودخواسته از عرصه سیاست اصولگرایی حذف نشود اما گویا جامعه مدرسین در این حد هم تلاش و علاقهای برای بودن نداشت. تا جایی که حتی رسما هم اعلام کرده که در انتخابات 1400 حضور نخواهد یافت. آیتالله مرتضی مقتدایی نایبرئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در رابطه با نقش «جامعتین» در هدایت اصولگرایان در آستانه انتخابات سال ۱۴۰۰، گفته بود: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بنا ندارد تا در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده دخالت کند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تمام تلاش خود را برای تشویق مردم در زمینه مشارکت در امر انتخابات به کار خواهد بست، اما در موضوع معرفی کاندیدا، نقشی نخواهد داشت. به نظر میرسد که فعلا این بهترین استراتژی برای نهادی است که رئیس خود را که از چهرههای شاخص جریان اصولگرایی بود بهتازگی از دست داده است.
یکی از انتقادات به این دو نهاد روحانی سنتی این بود که میانگین سنی اعضایش به ویژه چهرههای اصلی شورای مرکزی آن بالا رفته بود و به سختی درهای این دو جامعه به روی روحانیون جوانتر گشوده میشد. فراتر از آن به نظر میرسد دایره بسته سیاسی فکری که جامعه مدرسین و جامعه روحانیت برای جذب چهرههای دیگر داشت، عملا باعث شد که این دو نهاد بهمرور از توان اثرگذاریشان کاسته شود. این نکتهای بود که در نامه ارسالی امام به جامعه مدرسین هم ذکر شده بود. در این نامه خطاب به این جامعه آمده است: «... شما باید مطمئن باشید که قویترین بازوی شما، طلاب جوان حوزهها میباشند لذا نمیشود و نباید آنها را به حساب نیاورد. شما دوستان اگر خیال کنید همه در مسائل اعتقادی باید آنچه را شما قبول دارید قبول داشته باشند؛ والا منحرف هستند، بدانید که راه درستی نمیروید.
بحمدالله در حوزههای علمی یکی از مسائل حلشده که سابقه تاریخی بیش از هزارساله دارد اختلاف آرا در زمینههای مختلف است. طلاب جوان دارای شور و شوقی میباشند که به واسطه آن انقلاب اسلامی پیروز شد؛ همان شور و شوقی که سینههایشان را در مقابل گلولههای شاه و صدام قرار داده است. حال اگر آنان دارای اعتقاداتی باشند که با آنچه شما به آن اعتقاد دارید جور نباشد، اشکالی ندارد. مسئله دیگر اینکه شما در قم مجموعهای را تشکیل دادهاید که هرکدام از شما هر حرکتی بنماید به عنوان آن مجموعه ثبت میگردد... چرا باید به گونهای حرکت کنیم که اجازه ندهیم طلبهها در قتلگاه مقدس فیضیه، این برجستهترین سنگر مبارزات روحانیت، برای شهدای عزیز پانزدهم خرداد، آن هم در همان روز تاریخی، جلسهای بگذارند. این موضعگیری غلط و تلخ در تاریخ ماند...».
جامعه حوزه علمیه قم را جمعی از علما و استادان بزرگ حوزه علمیه قم، در سال ۱۳۴۰ تأسیس کردند. سال ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ که نهضت روحانیت شروع شد، روحانیون تشکل خاصی نداشتند. با هدایت و محوریت آیتالله منتظری و به همراهی چند نفر دیگر از روحانیان از جمله آیتالله ربانیشیرازی، آیتالله هاشمیرفسنجانی و احمد آذریقمی به فکر سازماندادن و هماهنگکردن روحانیون حوزه میافتند و سنگ بنای جامعه مدرسین در آن زمان گذاشته میشود.
اکثر روحانیان مبارز عضو این تشکل بودند و اغلب فعالیتهای سیاسی همچون اعلامیههای امضادار و بیامضا، اعتراضها و اعتصابها و... از سوی این جریان شروع میشد. در همان زمان روحانیونی هم بودند که به دلایلی خود را از مبارزات کنار میکشیدند. پس از انقلاب آیتالله منتظری به دلیل مشغلههای فراوان از حضور در جامعه مدرسین بازماند. از این زمان کسان دیگری که در آستانه انقلاب فعال شده بودند، در این تشکل نیز فعال شدند. ازجمله این آقایان حجتالاسلام شرعی، سیدمنیرالدین حسینیشیرازی و راستیکاشانی بودند. در این میان نقش سیدمنیرالدین حسینیشیرازی از اهمیت ویژهای برخوردار است. وی که زمانی در نجف درس مکاسب را نزد راستیکاشانی گذرانده بود همواره پشت صحنه به کار تشکیلاتی میپرداخت و کمتر شناخته شد.