سایت جماران در خصوص روابط مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مصاحبهای را ترتیب داده که در پی میآید:
آقای مهندس! در ایام سالگرد شهادت سردار سلیمانی هستیم. در خاطرات آقای هاشمی خیلی اسم حاج قاسم را می بینیم. یعنی از دهه 60 به واسطه اینکه همشهری بوده اند و ایشان هم فرمانده لشکر کرمان بوده اند، خیلی ارتباط داشتند؛ تا آخر هم ظاهرا این ارتباط بوده است. در خصوص کیفیت این ارتباط برای ما بگویید.
سردار سلیمانی کرمانی بودند و از همان ابتدای جنگ هم فرماندهی لشکر 41 ثارالله را بر عهده داشتند و با توجه به اینکه آیت الله هاشمی رفسنجانی هم به عنوان فرمانده جنگ عمل می کردند، ارتباطات عمیقی بین این دو بزرگوار وجود داشت. بعد از اینکه جنگ تمام شد هم ایشان مسئولیت هایی را در استان های کرمان و سیستان و بلوچستان، مخصوصا در امر مبارزه با مواد مخدر و قاچاق و مسائل مربوط به رفع آسیبهای اجتماعی آن مناطق بر عهده گرفتند. لذا این ارتباط برقرار بود تا اینکه فرمانده سپاه قدس شدند.
من یادم هست که مقام معظم رهبری و سپاه در مورد بعضی از تصمیماتی که باید در خصوص فعالیتهای سپاه و اقدامات برون مرزی گرفته میشد، مسئولیتهایی به آیت الله هاشمی رفسنجانی هم داده بودند و گزارشات فعالیتها به سمع ایشان میرسید و رفت و آمدهای زیادی بین حاج قاسم سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی برقرار بود و من در جای جای خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی میبینم که ایشان در خصوص تیزهوشی حاج قاسم و تسلط ایشان نسبت به اوضاع نوشته اند.
همین امسال ان شاء الله خاطرات سال 77 را چاپ میکنیم. جمله جالبی از آیت الله هاشمی رفسنجانی در سفری که به منطقه کرمان و جنوب شرق ایران داشته اند و شهید حاج قاسم سلیمانی هم همراه ایشان بوده اند.
در خاطرات هفت فروردین 1375 هست که «با هلی کوپترها به طرف جازموریان پرواز کردیم؛ در راه آقای سردار سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله، توضیحات خوبی دادند. اطلاعاتش از استاندار که همراه ما بود بیشتر است. چون محلی و باهوش است».
این موضوع تا اواخر عمر ایشان هم ادامه داشت و همیشه سردار سلیمانی در ملاقاتهایی که با آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند گزارشاتی به ایشان می دادند و آیت الله هاشمی رفسنجانی هم اگر نظراتی داشتند با ایشان مطرح میکردند و به نظر میآید که روابط تا آخر عمر هر دو بزرگوار بسیار عالی و خوب بود.
فرمودید ایشان در رابطه با سپاه قدس مسئولیتی داشته اند. ریاست جمهوری آقای هاشمی سال 76 تمام شد و شهید سلیمانی اواخر سال 76 به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. یعنی این مسئولیت بعد از دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی بود؟
در آن دوران بحث افغانستان پیش آمده بود و چون ایشان ریاست مجمع تشخیص را داشتند در این امر به مقام معظم رهبری، به خواسته خود مقام معظم رهبری، کمک میکردند.
در خصوص مسائل دیگر آقای هاشمی چه نظری داشتند؟ مثلا در مورد رژیم صهیونیستی و یا عراق در خاطرات ایشان چیزی هست؟
ایشان در مسائل کشورداری و دفاعی و اصولا برخورد با کشورهای دیگر، همیشه نظرشان این بود که باید در حدی دخالت کنیم که از توانمان بر میآید. وقتی توان ما در حدی نیست که بتوانیم به بعضی از مسائل برسیم، ورود به آن برای ما ایجاد شکست می کند. اگر این سیاست واقع گرایانه را نگاه کنید، میبینید که ما در امر مبارزه با آمریکا در منطقه و مبارزه با اسرائیل باید در حدی پیش برویم که امکانات ما اجازه میدهد و در کنار آن باید از روش های دیپلماتیک استفاده کنیم.
در هر جایی که لازم هست با سیاستهای استکباری و صهیونیستی مخالفت کنیم ولی لازم نیست که همه جا از ابزار سلاح و برخوردهای فیزیکی استفاده شود. میتوانیم به وظایفمان در حد توانایی موجود کشورمان فکر کنیم و اگر بیشتر از این جلو برویم، بعضی وقتها میتواند مشکلاتی برای ما ایجاد کند که از پس آن مسائل بر نمیآییم و باعث زحمت برای مردم ما میشود.
راجع به بحث رژیم صهیونیستی در زمان آقای احمدی نژاد کارهایی انجام شد؛ این اقدامات در مبارزه با رژیم صهیونیستی چقدر مؤثر است؟
در زمان آقای احمدی نژاد بحث هولوکاست مطرح شد و بعضیها گفتند این موضوع به نفع رژیم صهیونیستی شد. چون باعث شد که مظلومیت جدیدی برای رژیم صهیونیستی ایجاد شود و کشورهای استکباری هم پشت موضوع آمدند و شرایطی را فراهم کردند که دوباره او در جهان جلوه کند. از این جهت گفتند که گفتن همه گونه حرفها باید با سیاست باشد. یعنی آدم باید مواظب باشد حرفی که میزند چه اثری میتواند در پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی داشته باشد. اگر فقط جنبه ماجراجویی داشته باشد و به اهدافمان نرسیم، به صلاح کشور نیست و نباید از این جور ماجراجوییهایی که نتیجه آن برای کشور معکوس است، شکل بگیرد.
بعد از فوت آقای هاشمی شهید سلیمانی مصاحبهای کردند و گفتند آقای هاشمی یک شخصیت ضدصهیونیست بود اما تاکتیک های متفاوتی نسبت به سایرین داشت.
ایشان فرمودند که آقای هاشمی هیچ وقت سیاست استکبارستیزی و صهیونیست ستیزی خودش را از دست نداد ولی از روشها و تاکتیکهای مختلفی استفاده میکرد. اصلا در کشور ما با موضوعی که آیت الله هاشمی رفسنجانی شروع کردند و کتاب اکرم زعیتر(سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار) را ترجمه کردند، این کتاب در آن موقع به قدری اثربخش بود که حتی مرحوم مصدق نامه ای نوشتند و گفتند من این کتاب را در جایی دیدم و حیفم آمد که این کتاب به دست مردم نرسد و حتی پول پرداخت کردند و 200 جلد خریداری و از طرف آقای مصدق توزیع شد.
در نهایت نمیشود گفت که آیت الله هاشمی رفسنجانی استکبارستیز و صهیونیست ستیز نبودند؛ خیلی هم به صورت جدی این کار را انجام میدادند. ولی همان جمله ای که گفتم در گذشته هم مدنظر بود. حتی زمان امام و مقام معظم رهبری همیشه این بحث بود که نظام جمهوری اسلامی در حد تواناییهای واقعی خودش برای مبارزه با استکبار پیش برود و هر جایی فکر میکند این تواناییها اجازه نمیدهد که عملیات فیزیکی را پیش بگیرد، لازم است که از بحثهای سیاسی و دیپلماتیک استفاده کند. بعضا در این موارد دچار اختلاف نظر میشویم که زحماتی را برای مردم ایران ایجاد میکند.
ایشان جمله دیگری داشت و میگفت، «آقای هاشمی مشاور مجانی برای گروههای مقاومت بود». به جز مواردی که رسانه ای شده، آقای هاشمی چه ارتباطی با گروه های مقاومت داشتند؟
اکثر گروههای مقاومت که به ایران می آمدند با آیت الله هاشمی رفسنجانی ملاقات داشتند و بعضا سفرای آنها و یا نمایندگیهایی که در ایران داشتند با ایشان ملاقات میکردند. یکی از حُسنهای آیت الله هاشمی رفسنجانی این بود که زیاد مطالعه می کردند و همه موارد را به دقت بررسی میکردند و اطلاعات خیلی قوی در مورد اکثر مسائلی که شما مطرح میکنید داشتند و بر اساس آن میتوانستند تحلیلهای واقع گرایانه بدهند.
همین واقع گرایی و عمل گرایی بود که ایشان را از بعضی دیگر از سیاسیون متمایز میکرد و به همین دلیل وقتی به اتفاقات گوش می دادند، میتوانستند مشورت های واقع گرایانه در اختیار مقامات کشور قرار بدهند.
سیدحسن نصرالله در پیام بعد از فوت ایشان می گوید که ایشان در 34 سال گذشته حامی، یاور، تکیه گاهی بزرگ و پدری مهربان و دلسوز و مدافعی سرسخت برای ما در همه مراحل و شرایط بودند.
در پیام های تسلیتی که افراد مختلف بعد از فوت ایشان دادند، مخصوصا سیدحسن نصرالله، واضح نشان میدهد که نسبت به حرکات ایشان، مشورتهایی که داده میشده و یا کمکهایی که مدنظرشان بوده چگونه عمل میکردند. به نظر من آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید همان مقدار استکبارستیز و صهیونیست ستیز دید که از اول عمرشان در قم کتاب «سرگذشت فلسطین» را نوشتند و مقدمه ای بر آن نوشتند که به خاطر آن مقدمه زندان هم رفتند. این حرکت همیشه در ذهن ایشان متبلور بوده ولی روشها و تاکتیکها فرق میکرده و به نظر میآید که باید هر موضوع سر جای خودش دیده شود.
در خاطرات سال 76 هست که ظاهرا آقای سلیمانی استعفا داده بودند و پیش آقای هاشمی آمدند و دبیر کمیسیون دفاعی مجمع شدند. درست هست؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطره 14 آبان 1376 نوشته اند که سردار سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله آمد و برنامه مراسم سرداران شهید استان کرمان و سیستان و بلوچستان را گفت؛ خیلی وسیع است و بیش از 700 میلیون تومان هزینه برداشته. خواست که من در مراسم شرکت کنم؛ رد نکردم. راجع به شغل خودش مشورت کرد؛ می خواهد از سپاه بیرون برود.
ارتباط مرحوم آیت الله هاشمی و شهید سلیمانی تا چه زمانی ادامه داشت؟
پس از پایان جنگ و در دوران سازندگی هم این ارتباط ادامه داشت و به دلیل فعالیت سردار سلیمانی در حوزه مبارزه با فقر و محرومیت زدایی و قاچاق در استان های سیستان و بلوچستان و کرمان، همکاری ایشان با دولت و ارتباط با رئیس جمهور قوی تر شد. پس از دوران سازندگی نیز این ارتباط ادامه یافت و نزدیکتر شد و در طول بیست سال ملاقات های منظم و مداومی بین سردار سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در مسائل مختلف از جمله مأموریتهای سپاه قدس وجود داشت و بارها در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی این امر منعکس است.
در یکی از نمونهها که تاکنون منتشر نشده است آیت الله هاشمی نظر سردار سلیمانی درباره بحران سال 1377 میان ایران و افغانستان، که کشور را تا آستانه جنگ پیش برد، میپرسد و در خاطرات ایشان آمده که سردار سلیمانی منطقی ترین و بهترین تحلیل مسئولان مربوطه را ذکر میکنند.