محبوبه فیروزآبادی/مدیرمسئول:
یادداشت اخیرم در باب لزوم تعیین یک زن به عنوان معاون توسعه مدیریت و منابع استانداری بازخوردهای مختلفی به همراه داشت. عجالتا بد نیست همین اول کار بدانید که این جامعه مردسالار و به تعبیر بهتر ضد زن، در واکنش به یادداشت من، با همسرم تماس گرفت؛ چه آنهایی که نگاهی همدلانه داشتند،چه آنها که منتقد نقد من بودند. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
حالا باید با همه احترام حرفهای که برای محمدرضا نژادحیدری قائلام، اینجا به صراحت اعلام کنم که ایشان هیچ مسوولیتی در سایت خبری گفتارنو ندارد و بنده از سال گذشته عهدهدار مدیرمسوولی و سردبیری سایت خبری گفتارنو شدهام. با این حال نوک پیکان حملات منتقدان او را نشانه رفته است. هر چند که نژادحیدری در عمل انجام شده انتشار یادداشت من قرار گرفت اما کنارم ایستاد. آنها که سابقه همکاری با نژادحیدری را دارند نیک میدانند که او اهل تنها گذاشتن و جا خالی دادن نیست.
اما بعد
این یادداشت در کنار موافقان پرشمارش مخصوصا در میان زنان، با چهار رویکرد نقادانه مردان همراه شد. یکی آنها که مدیریت ضعیف مدیران زن حاضر در استانداری را ادله کافی برای پست ندادن به زنان میدانستند. گروه دوم آن ها که گزینههایی هم چون برخی مدیران زن در استانداری را در کنار نام سرپرست فعلی میگذاشتند و تهش نتیجه میگرفتند که این از آن بهتر است. گروه سوم میگویند: چهره و گزینه شاخصی نداشتیم. گروه چهارم اما نقد را کاملا وارد میدانستند اما برای رسانه ای شدن آن دلنگرانیهایی داشتند.
در پاسخ به گروه اول که کارنامه غیرقابل قبول مدیران زن حاضر در استانداری را ادله کافی برای پست ندادن به زنان میدانند، باید بگویم در همین استانداری، چند مدیر مرد با کارنامهی غیر قابل قبول برایتان بشمارم. آن وقت میشود از این سرشماری مدیران ناکارآمد، نتیجه گرفت که نباید به مردها پست مدیریتی داد؟
براستی چرا نگاه شما این قدر جنسیت زده است که عملکرد گیرم ضعیف دو مدیر را به جنسیتشان نسبت میدهید.
گروه دوم؛ اما کسانی هستند که هنوز نتیجه انتخابات 96 به گوششان نرسیده است. و گرنه برخی کاندیداهای زن مطرح شده چه نسبتی با گفتمان مورد تایید و انتخاب مردم در اردیبهشت 96 دارد که اساسا بخواهد گزینه چنین مسوولیتی باشد. اگر هم فشاری هست که لابد هست، طبیعتا مدیر عالی استان پاسخی به همین سرراستی باید به نمایندگان- آن هم در سال انتخابات که فراتر از وظایف قانونی شان مبادرت به دخالت احتمالی در عزل و نصبها با حربه فشار به وزیر از طریق استیضاح دارند- بدهد. عجالتا مردم دست رد به سینه شما در مناصب اجرایی زدهاند!
این وسط یک پرانتز هم باز کنم برای آنهایی که خواهر این و آن را کاندیدای پستهای مختلف میکنند. طبیعتا نسبت خونی برای انتصابات کافی نیست. بگذارید صریحتر و بیپردهتر با همفکران سیاسیام سخن بگویم گفتمان اصلاحطلبی جایی برای این قوم و خویش بازیها ندارد. البته که نباید افراد شایسته هم به صرف نسبت خونیشان با کسی، از آنچه که استحقاقش را دارند، کنار گذاشته شوند.
گروه سومی میگویند: چهره و گزینه شاخصی نداشتیم. چهرهها، چهره به دنیا نمیآیند. امکان بروز و ظهور تواناییهایشان را پیدا میکنند و بعد چهره میشوند. اگر چهره زن شاخصی را در کل سیستم اداری استان ندارید یعنی که تمام توان، استعداد و لیاقتهای زنان کرمانی را در تمام سالهای گذشته به فنا دادهاید. چرایش مشخص است؛ میدان، بلارقیب به دست مردان مدعی سپرده می شد. حالا بماند که مردان هم گلی به سر کرمان نزدهاند و میشود برای هر حوزه کاریاش هزار و یک ضعف و نقصان برشمرد.
آقایان! میدان دادن به زنان در استان باید از یک جایی کلید بخورد. چه بهتر که این افتخار برای دولت کلیدبه دست تدبیر و امید باشد. نگاه کنید به همین آقای اوسط هاشمی استاندار سابق سیستان و بلوچستان. در یکی از بزعم ما سنتی ترین استان های کشور، سکان مدیریتی را به چند زن سپرد. لابد خبر دارید که یکی از آن ها الان سفیر ایران است؟ آن دیگری معاون سازمان برنامه و بودجه است؟
در پاسخ به گروه چهارم باید بگویم که دلقوی دارید. آنچه که گفتمان اصلاحطلبی را از رقبایش متمایز می کند به رسمیت شناختن چندصدایی است. هیچ صدایی را خفه نکینم. چهل سال پیش بچههایی که آن روزها موسوم به خط امامی بودند و بعد در گذر تحولات سیاسی اصلاح طلب نام گرفتند انقلاب کردند، تا دوره صدا خفه کنها را به پایان برسانند. اجازه بدهیم باب گفتوگو در مسایل مهم باز شود چه اشکال دارد که شروعش با خود انتقادی باشد. جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری به گفتوگو نیاز دارد. آداب گفتوگو را در کرمان تمرین کنیم. شک نکنید بخشی از محبوبیت گفتمان اصلاح طلبی به همین تمایز برمیگردد.
و در آخر باید بگویم اگر در دلتان ذره ای دغدغه عدالت جنسیتی ندارید، به اصلاح طلب بودن خودتان شک کنید.
من یه نظر دیگه هم نوشته بودم ظاهرا « گفتارنو» غیر قابل انتنشار تشخیص داده
تا جایی که یادمه اونجا نظرم رو راجع به عملکرد مدیران زن واضح نوشته بودم
شاید شایسته سالار باشم اما اصلا مرد سالار نیستم
بهترین دوران شغلی من زیر نظر یک مدیر زن شایسته بوده که متاسفانه به دلیل همین دیدگاه مردسالارانه از مدیریت ایشان محروم شدم و هم من و هم سازمانم بعد از ایشون ضربه محکمی خوردیم
بحث من فقط اینه که مدیریت رو فدای انتقام از " تبعیض منفی علیه زنان" نکنید
من هم این مطلب رو خوندم هم مطلب"آقای فدائی! به زنان کرمان بی وفایی شد"
شما چطور؟ این مطالب رو خوندید؟